آری ایرانیان به دستاوردهای هستهای/ ۸۳ درصد مردم ایران حفظ دانش هستهای را ضروری میدانند
روزنامه وطنامروز نوشت:
تحلیل دادههای نظرسنجی یکی از مراکز معتبر نشان میدهد 70 درصد مردم ایران بهرغم فشارها و مسالهسازیهای کشورهای غربی، همچنان حامی برخورداری و استفاده از دانش و فناوری هستهای هستند. این امر در حالی است که تحریمها و تهدیدها پیرامون پرونده هستهای کشورمان، به چند دهه قبل بازمیگردد و مردم ایران سالهاست از اثرات اقدامات غیرانسانی و غیرمنصفانه غربیها آسیبهای فراوانی را متحمل شدهاند.
از سالهای دهه ۸۰ خورشیدی که برای نخستین بار مذاکرت هستهای بین ایران و کشورهای غربی انجام گرفت، مردم ایران بیش از ۲ دهه است با واژهها و اصطلاحاتی چون مذاکرات، تحریمها، تخریبها، ترورها و نهایتا تهدید به عملیات نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران آشنا هستند. ترور دانشمندان هستهای در کنار حملات سایبری ۲ نمونه تلاش عینی دشمنان برای برچیدن دانش هستهای در ایران بود. این ۲ نمونه که میتوانیم آنها را تلاش سخت دشمن برای ضربه به صنعت هستهای ایران بدانیم، در کنار بهرهگیری گسترده از ابزار تحریمهای غیرقانونی و غیرمنصفانه، باعث شده مردم ایران اثرات مخرب اقدامات کشورهای غربی را به عینه درک و لمس کنند.
به هر حال پس از گذشت سالها از طرح پرونده هستهای ایران و انواع تحریمها و مشکلاتی که کشورهای غربی ایجاد کردند، به نظر میرسد مردم ایران با آگاهی از فواید بومیسازی دانش هستهای، همچنین آیندهنگری در این باره، همچنان خواهان حفظ و حتی گسترش دانش هستهای در کشورشان هستند. چنانکه اشاره شد، بر اساس تحلیل دادههای نظرسنجی یکی از مراکز معتبر، با وجود فشارها و مسالهسازیهای کشورهای غربی، مردم ایران همچنان حامی برخورداری و استفاده از دانش و فناوری هستهای هستند. بیش از ۷۰ درصد مردم، دستیابی به دانش هستهای را ضروری میدانند و به درجات گوناگون بر استفاده صلحآمیز از آن در کاربردهای پزشکی، صنعتی، داروسازی و... تأکید میکنند.
همچنین ۷۰ درصد جامعه از پیشرفتهای هستهای کشورمان احساس غرور میکنند و بیش از ۸۳ درصد آنان حفظ دانش هستهای را برای کشور ضروری میدانند. در این باره در پاسخ به پرسش یکی دیگر از مؤسسات خارجی نیز ۶۵ درصد جامعه بهرهبرداری از دانش هستهای در افزایش اقتدار و بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران را بسیار مؤثر دانستهاند. توجه مردم ایران به حفظ و گسترش دانش هستهای در داخل کشور بهرغم مشکلات فراوانی که در این مسیر ایجاد شده است، خبر از سرمایه عظیمی میدهد که میتواند پشتوانهای برای مسؤولان بویژه تیم مذاکرهکننده کشورمان در گفتوگوهای دوجانبه با آمریکاییها باشد. وزیر امور خارجه و دیگر نمایندگان ایران در این مذاکرات، بارها اعلام کردهاند حفظ دانش بومی هستهای و غنیسازی به میزان مصارف صنعتی، پزشکی و غیرتسلیحاتی، خطوط قرمز ما در مذاکرات است و اکنون با نظرسنجیهای انجامگرفته مشخص شده است این اصول و خطوط قرمز خاستگاه اجتماعی و حمایت مردمی را نیز به همراه دارد.
******
صبح به خیر آقای ویتکاف!
روزنامه قدس نوشت:
درست در زمانی که شب اتمی جمهوری اسلامی ایران، «گرگ و میشِ سحر» را پشت سر گذاشته و خورشید «خودبسندگی» و «بازدارندگی»، شرق تا غرب گیتی را به فهم صبح فراخوانده است؛ «استیو ویتکاف» نماینده ویژه رئیس جمهور ایالات متحده در امور خاورمیانه که پس از چند دور مذاکره غیرمستقیم با نمایندگان کشورمان، به تازگی با مفهوم «لب و دهان» آشنا شده، سخن به گزاف رانده و از الزام تعطیلی کامل برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران گفته و افزوده است: «برنامه غنیسازی دیگر هرگز نباید در خاک ایران وجود داشته باشد». در حالی دیروز عصر، دور چهارم مذاکرات غیرمستقیم میان نمایندگان جمهوری اسلامی ایران به ریاست «عراقچی» و تیم آمریکایی با واسطهگری وزیر خارجه «عمان» در «مسقط» برگزار شده که تا همین لحظه، یک فهرست بلند از تهدیدهای مستقیم، شاخ و شانه کشیدنهای مستمر، گزافه گوییهای ریز و درشت و اظهاراتی که هر یک به تنهایی برای ناکام گذاشتن یک فرایند مذاکراتی کافی به نظر میرسد؛ با سعه صدر از طرف مردم و رهبران جمهوری اسلامی ایران تحمل شده تا فرای نتیجه و ورای خروجی این تجربه آزموده و تکراری؛ به افکار عمومی در مقیاسی جهانی یادآوری شود که سردمداران این «لحاف پنجاه تکه» آمریکایی، چه موجودات زبان نافهمی هستند!
اینکه هر طرفی در یک معامله احتمالی، کف خواستههای خود را تا آنجا بالا ببرد که پای میز مذاکره، به سطح معقولی از منافع تعریف شده دست یابد، کاملاً طبیعی و قابل درک است و انتظار میرود این موضوع در امر عمومی و رسانهای مذاکرهکنندگان ایرانی نیز رعایت شود، به عنوان مثال غنیسازی حداقل ۶۰ درصدی، رفع یک باره تمام تحریمهای مرتبط با موضوع هستهای و نفی بازرسیهای فراپادمانی به عنوان خط قرمز و کف خواستههای ما در معامله احتمالی مطرح شود تا تعادلی میان زیادهخواهی طرف آمریکایی با حداقل خواستههای جمهوری اسلامی ایران برقرار شود.
اما موضوع کمی فراتر از این است! به نظر میرسد طرفهای آمریکایی از شخص ترامپ تا نماینده او در این مذاکرات که همگی معاملهگرانی موفق در حوزه املاک هستند، این بار زیر فشار سنگین «لابیهای صهیونیستی» و مشاورههای ابلهانه «نئوکان»ها ممکن است دچار خطای محاسباتی شده و واقعیتهای موجود را نادیده گرفته و تصمیمهای نابخردانهای اتخاذ کنند. امری که در پیشنمایش دور اخیر مذاکرات، نمونههایی از آن را در معرض دید عموم گذاشتهاند. صحبت از برچیدن کامل تأسیسات هستهای که از جانب «شخصیت هویج به دست» ماجرا (ویتکاف) مطرح شده است، فارغ از ممتنع و محال بودنش، میتواند یک نشانه جدی از تغییر تاکتیک برای اهرم کردن در معامله احتمالی باشد ولی عقل سلیم حکم میکند به موجود بدعهد و نامتعادلی مثل ایالات متحده با کمال بدبینی نگریسته شود.
شرطی نکردن امور داخلی نامرتبط با موضوع هستهای، ادامه روند مقتدرانه دیپلماتیک و عدم تخطی از مرزهای عزتمندانه و شرافتمندانه ترسیم شده در سطح عالی نظام عزیز اسلامی و البته مقابله به مثل رسانهای و عمومی برای حفظ توازن خطوط قرمز اعلامی، در کنار تشریح و تبیین مستمر شرایط و سناریوها برای ولینعمتان و صاحبان اصلی انقلاب، پیشنیاز هر گونه پیشرفت و دستاورد در این هماوردی نرم با جبهه استکبار به رهبری آمریکاست. در پایان لازم است خطاب به گزافهگویان مذکور تکرار کنیم جمهوری اسلامی مدتهاست «گرگ و میش» سحر را پشت سر گذاشته و خورشید «خودبسندگی» و «بازدارندگی» ایران، شرق تا غرب گیتی را به فهم «صبح» فراخوانده است؛ پس لازم است بیدار شوید و امیدوار و آرزومند باشید پس از بیداری با این جمله از طرف «ما مردم ایران» روبهرو شوید؛ «صبح به خیر آقای ویتکاف!».
******
بابک زنجانی طلبکار است یا بدهکار؟
روزنامه خراسان نوشت:
بابک زنجانی، چهره ای که در دهه گذشته به عنوان یکی از بزرگ ترین بدهکاران نفتی کشور شناخته می شد، اخیراً بار دیگر به صدر اخبار اقتصادی بازگشته است. گرچه اردیبهشت سال گذشته، خبرگزاری رسمی قوه قضاییه از تسویه بدهی بیش از ۱.۹ میلیارد یورویی او و کاهش مجازات از اعدام به ۲۰ سال حبس خبر داده بود، اما اظهارات تازه مسئولان نفتی و خود زنجانی در روزهای اخیر، ابعاد جدیدی به این پرونده بخشیده است.
*روایت اول: تسویه بدهیها
۳۰ بهمن دو سال قبل غلامحسین محسنی اژه ای رئیس قوه قضاییه اعلام کرد «در نتیجه تلاشهای همه بخشهای ذیربط، اموال «بابک زنجانی» در خارج از کشور شناسایی و به تهران منتقل شد» فردای آن روز نیز رئیس کل بانک مرکزی اعلام کرد که دارایی های ارزی بازگردانده شده، «تماماً به خزانه بانک مرکزی منتقل شده» و بدهی بالغ بر یک میلیارد و ۹۶۷ میلیون و ۵۰۰ هزار یورویی زنجانی تسویه شده است. بر پایه همین گزارش ها، اموال شناسایی شده به عنوان پشتوانه پولی کشور وارد خزانه شده و از نظر حقوقی، زنجانی دیگر بدهکار بیت المال شناخته نمی شود. خبرگزاری میزان –وابسته به قوه قضاییه- نیز در گزارشی در ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ تصریح کرد که ارزش دارایی های بازگشته، حتی بیش از بدهی و خسارت های وارد شده بوده است.
* روایت دوم: شرکت نفت همچنان پیگیر است
با این حال، مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران اخیراً در حاشیه بیست و نهمین نمایشگاه نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی، روایتی متفاوت ارائه داده است. به گزارش ایلنا، حمید بورد تاکید کرده که اموال زنجانی «طبق رای دادگاه» در اختیار شرکت نفت قرار دارد. اما شرکت «در حال مراوده برای بازپس گیری» آن هاست و «تا زمانی که تمام مطالبات را دریافت نکند، رضایت نخواهد داد». به گزارش راهبرد انرژی، او همچنین گفته است: « با دادستانی همکاری داریم اما فعلاً اتفاق جدیدی نیفتاده... بابک زنجانی با بانک مرکزی و نهادهای قضایی برای بازپرداخت بدهیها در حال مذاکره است.» این اظهارات اگر چه اصل انتقال حقوقی اموال به شرکت ملی نفت را تایید می کند، اما حاکی از آن است که فرایند اجرایی یا انتقال مالکیت کامل هنوز نهایی نشده و پیگیری ها ادامه دارد.
* روایت سوم: زنجانی مدعی طلبکاری شد!
در سوی دیگر ماجرا، بابک زنجانی که فعالیت مجازی اش در ماه های اخیر افزایش یافته، در یادداشتی مدعی شده که نه تنها بدهی اش تسویه شده، بلکه شرکت ملی نفت «بیش از میزان بدهی، اموال از او تصاحب کرده است». او فهرستی از دارایی ها را منتشر و از تعبیر «غارت» برای توصیف عملکرد شرکت نفت استفاده کرده؛ ادعایی که تاکنون از سوی هیچ مقام رسمی تایید نشده است.
تلاقی این سه روایت – روایت قضایی از تسویه کامل، روایت شرکت نفت از پیگیری ادامهدار و ادعای زنجانی درباره طلبکاری – بار دیگر پرونده او را به موضوعی داغ در رسانهها تبدیل کرده است. در این میان، زنجانی با فعالیت مجازی و انتشار برخی ادعاها درباره میزان اموال خود، در حال دامن زدن به خبرسازیهایی است که در دو محور موازی قابل پیگیریاند: از یک سو، روایت تازهای از بدهی خود ارائه میدهد و از سوی دیگر، شایعاتی درباره بازگشت او به فعالیت اقتصادی – مانند انعقاد قرارداد ۶۱ هزار میلیارد تومانی شرکت داتوان یا مشارکت در مزایده سهام سایپا – بهصورت گسترده بازنشر یافتهاند. هرچند صحت این شایعات از سوی مراجع رسمی تأیید نشده، اما بازتاب گسترده آنها فضای رسانهای را تحت تاثیر قرار داده است؛ فضایی که همچنان ابهامآمیز و نیازمند روشنگری بیشتر است.
******
ادعای میرسلیم درباره رشوهگرفتن نمایندگان، واکنشبرانگیز شد
روزنامه اعتماد نوشت:
برخی موضوعات از جمله میزان حقوق و مزایای دریافتی نمایندگان مجلس، برای جامعه از جذابیت خاصی برخوردار است؛ به همین دلیل گاه شائبههایی در این خصوص در فضای عمومی و مجازی مطرح میشود كه عدم شفافیت در این باره به شایعات دامن میزند. اما ادعای مطرح شده اخیر نسبت به نمایندگان مجلس آن هم از سوی مصطفی میرسلیم، نماینده پیشین مجلس و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و اتهام «رشوه گرفتن نمایندگان از وزرای در حال استیضاح»، موضوعی نیست كه بتوان به سادگی از آن گذشت. ادعای فوق مسالهای است كه اگر اثبات شود آبروی مجلس و اعتماد عمومی را لكهدار میكند و اگر رد شود، بخشی از بدنه حاكمیت را كه طی سالها به این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام كه گاه با اظهارات عجیب خود حواشی ایجاد میكند تا در صدر اخبار قرار بگیرد را زیر سوال میبرد.
احمد بیگدلی، نماینده ماهنشان، در گفتوگو با «اعتماد» ادعای میرسلیم را «تهمت بزرگی» توصیف كرد كه نمیتوان به سادگی از كنار آن گذشت. او خواستار ارایه مستندات علنی از سوی میرسلیم شد و تصریح كرد: «نمیتوان با طرح چنین سخنانی، صرفا در فضای مجازی، مجلس را زیر سوال برد.»
او ادامه داد: «از آقای میرسلیم درخواست میكنم اگر در این باره از رییس مجلس تا سایر نمایندگان مستنداتی دارد، آن را علنی ارایه كند. نمیتوان با طرح چنین سخنانی كه مجلس و نمایندگان را زیر سوال میبرد، صرفا در فضای مجازی سخن گفت.»
مصطفی پوردهقان نماینده مردم اردكان در مجلس دوازدهم نیز در واكنش به ادعای میرسلیم به «اعتماد» گفت: «وقتی این مصاحبه و ادعا روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت من و تعدادی از همكاران در صحن مجلس این خبر را خواندیم و تعجب كردیم. كسانی از چنین موضوعاتی خبر دارند كه قطعا خودشان در آن دخیل هستند و ممكن است چنین پولهایی را گرفته باشند.»
او افزود: «ما كه نماینده هستیم و در مجلس حضور داریم، نه خودمان چنین هدیهای دریافت كردهایم و نه اطرافیانمان. حداقل میتوانم بگویم از میان ۲۰ نمایندهای كه صبح همان روز این خبر را خواندند و دربارهاش صحبت كردیم، هیچیك تجربهای از چنین رفتارهایی نداشتند.»
رحمتالله نوروزی، نماینده مردم علیآباد كتول در مجالس نهم، یازدهم و دوازدهم نیز در واكنش به اظهارات اخیر مصطفی میرسلیم درباره دریافت هدیه از سوی نمایندگان، در گفتوگو با «اعتماد» گفت: «من كه در دورههای مختلف مجالس و دولتهای آقایان احمدینژاد، روحانی، رییسی و اكنون پزشكیان حضور داشتهام، از چنین مراوداتی بیاطلاع بودهام. اگر آقای میرسلیم سند و مدركی در این باره دارد، بهتر است برای افكار عمومی افشاگری كند. ما كه نه دیدهایم و نه شنیدهایم.»
او با تأكید بر اینكه طرح چنین ادعاهایی هم در دنیا و هم آخرت نیازمند پاسخگویی است، افزود: «آبروی مومن از خانه كعبه هم بالاتر است. وقتی چنین حرفی زده میشود، در واقع كلیت مجلس زیر سوال میرود. این نوع صحبتها توهین، تهمت و افترا به نمایندگان است و زیبنده مجلس نیست».
******
پیشنهاد زیدآبادی درباره تأسیسات هستهای
روزنامه اصلاح طلب هم میهن در شماره امروز خود به قلم احمد زیدآبادی مذاکرات روز گذشته مسقط را سخت و دشوار قلمداد کرد. زیدآبادی در یادداشت امروز خود نوشت: «مقامهای بلندپایۀ دولت ترامپ از جمله شخص ویتکاف، زبان خود را شفاف کردند و بر ضرورت برچیدن صنعت غنیسازی و تعطیلی تأسیسات اصفهان و نطنز و فردو به عنوان بخشی از توافقنامۀ احتمالی بین دو کشور اصرار کردند. در مقابل، طرف ایرانی، حفظ صنعت غنیسازی را به عنوان خط قرمزی اعلام کرد که عبور از آن در دستور کار جمهوری اسلامی نیست.»
او سپس مدعی شد که اگر آمریکا و ایران از مواضع خود کوتاه نیایند، ممکن است جنگی همه جانبه بین ایران و آمریکا دربگیرد: «واضح است که اگر تهران و واشنگتن بر مواضع اعلام شدۀ خود در مورد غنیسازی اورانیوم در خاک ایران اصرار ورزند و هیچگونه انعطافی در این باره از خود نشان ندهند، مذاکرات به شکست میانجامد و دورهای از بالاگرفتن تشنجی بیسابقه و چهبسا رویارویی همهجانبه آغاز میشود».
وی نوشت: یکی از این ابتکارات، پیشنهاد تشکیل یک کنسرسیوم منطقهای یا بینالمللی به منظور ادامۀ غنیسازی اورانیوم در خاک ایران با نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. در واقع با تجمیع تأسیسات غنیسازی ایران و انتقال آن به یکی از جزایر ایرانی در خلیجفارس و مشارکت دادن کشورهای عرب و دیگر بازیگران جهانی در آن، میتوان به فرمول مرضیالطرفینی دست یافت که توافق را ممکن سازد. چنین طرحی مستلزم مقدماتی است که تمایل ایران و آمریکا برای خروج از دایرۀ خصومتِ متقابل و ارادۀ تهران و کشورهای عرب منطقه برای دستیابی به نظامی از همکاریهای همهجانبه، بخش اصلی آن است.
******
روایتی دردناک از شهادت آیتالله رئیسی
محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سیزدهم در مصاحبهای وقایع روز حادثه سقوط بالگرد شهید رئیسی و همراهان روایت را کرد. اظهارات وی به شرح زیر است.
* ما جزو اولین کسانی بودیم که وس از وقوع حادثه با هواپیما از تبریز به محل سقوط بالگرد حامل رئیسجمهور رسیدیم و تا بامداد روز دوشنبه در کنار افرادی بودیم که در آن هوای سرد و شرایط سخت، بهدنبال بالگرد و افراد حاضر در آن میگشتند.
* با توجه به شرایطی که وجود داشت و اخباری که مخابره میشد، این امید را داشتیم که با خبرهای امیدوارکنندهای مواجه شویم که متأسفانه این اتفاق رخ نداد و ما به فراق رئیسجمهور شهید دچار شدیم.
* نوع شهادت این عزیزان به گونهای بود که هنوز بخشی از بدنهای آنان، به ویژه قسمتی از بدن رئیسجمهور شهید هنوز در این منطقه (ورزقان) است و به همین دلیل است که این خاک امروز برای ما ارزش مضاعف دارد.
******
یا خط قرمزی مطرح نشده یا عقبنشینی کردند
امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل بینالملل در تحلیل دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا و مواضع خصمانه استیو ویتکاف با روزنامه فرهیختگان مصاحبه کرده که بخشهایی از اظهارات وی به شرح زیر است:
* مواضعی که آمریکاییها در رسانهها میگیرند، یک رویه ثابت و تکنیک مذاکراتیشان است اما نهایتاً موضع بینابین میگیرند. ا«به نظر میرسد در دور تازهای که مذاکرات برگزار شد یا طرفین از خطوط قرمز هم عقبنشینی کردند یا اصولاً خطوط قرمزی مطرح نشده است. چون پیش از مذاکرات ویتکاف گفت که نداشتن غنیسازی ایران، خط قرمز آمریکاست و ایران هم اعلام کرد که داشتن غنیسازی خط قرمز ایران است. حالا که طرفین بیرون آمدند و گفتند مذاکرات دشوار بوده اما سازنده و قرار است در دور بعدی، مذاکرات ادامه پیدا کند، مشخص میشود حرفهایی که قبل از مذاکراتزده میشد، عینیت پیدا نکرده؛ بهخصوص آن جمله که ویتکاف گفته بود که اگر روز یکشنبه به توافق نرسیم، مذاکرات را ادامه نمیدهیم. بنابراین، آن فضای مورد نظر آمریکا شکل نگرفته است. ولی اینکه به کجا میرسد، معلوم نیست. شاید بهتر باشد که فقط هر مرحله را مورد بررسی قرار دهیم. هنوز خیلی زود است که در مورد دوره پنجم یا ششم پیشبینی کنیم که چه اتفاقی میافتد و آینده مذاکرات به کجا میرسد. اما بهطور کلی میتوان گفت با آن اندازهای که نسبت به مذاکرات دور چهارم، بدبینی وجود داشت، در واقعیت چندان بد پیش نرفته است. تا اینجای کار به نظر میرسد کار دشواری پشت سر گذاشته شده و اینکه مذاکرات شکست بخورد، تحقق پیدا نکرده. مسیر طولانیای در پیش است، اما اینکه طرفین به کجا خواهند رسید، هنوز مشخص نیست.»
* موضع رسانهای ویتکاف در مورد غنیسازی ایران تکنیک مذاکراتی است و این موضوع مسبوق به سابقه بوده است. آمریکاییها، قبل از مذاکرات در مورد همه چیز، مواضع حداکثری میگیرند؛ از ضمیمه شدن کانال گرینلند گرفته تا جنگهای تعرفهای، مواجهه با حوثیها و یمن و غزه. ولی در مرحله عمل عقبنشینی میکنند و به یک راه حل بینابین میرسند. الان هم همینطور است. سقف خواستههایشان را مطرح میکنند ولی در روند مذاکرات آماده تفاهم هستند. این تکنیک مذاکراتیشان است، شاید دفعه اول یا دوم خیلی مشهود نبود، ولی الان تقریباً به یک رویه مذاکراتی آمریکا در دولت ترامپ بدل شده است. تنها مربوط به ایران هم نیست و در مورد خیلی موضوعات جهانی، این مسیر را دنبال میکنند.»
******
از امضای کری تضمین است تا تصویب توافق در کنگره
خبرگزاری فارس نوشت:
در حالی که برخی اصلاحطلبان در زمان برجام امضای جان کری را تضمین معتبر میدانستند، اکنون اعضای جبهه اصلاحات میگویند تنها تصویب توافق در کنگره آمریکا میتواند تضمین واقعی برای اجرای آن باشد. بهزاد نبوی رئیس پیشین جبهه اصلاحات اخیراً گفته که طرف آمريكايی باید بسته توافق شده را به كنگره امريكا ببرد و آن را به تصويب (کنگره) برساند تا تنها به فرمان رياستجمهوری وصل نباشد. این روند این حسن را دارد که روسای جمهور بعدی نمیتوانند به صورت سلیقهای توافق را لغو کنند.
یکی از محورهای چالشبرانگیز در مذاکرات، مسئله «تضمین اجرای تعهدات» از سوی ایالات متحده است؛ موضوعی که پس از خروج یکجانبه دولت آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، به یکی از خطوط قرمز اساسی و غیرقابل چشمپوشی در مذاکرات بدل شده است.این در حالی است که پیش از این، برخی جریانهای اصلاحطلب، در زمان مذاکرات برجام امضای جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا را معادل تضمین تعهدات این کشور تلقی میکردند.
احمد شریف عضو جبهه اصلاحات به فارس گفت که با توجه به اینکه نظام حاکمیتی دو حزبی خاصی در آمریکا وجود دارد، این احتمال است که اگر توافقی در قالب فرمان اجرایی یا صرفاً توافق میان دولتها باشد، در صورت تغییر دولت، قابلیت اجرایی خود را از دست بدهد.وی ادامه داد که همانطور که ما با دولت آقای اوباما به توافق رسیدیم، اما با روی کار آمدن ترامپ، آن توافقنامه برجام متأسفانه از سوی آمریکا اجرا نشد و در نهایت سالها مذاکره بینتیجه ماند و از بین رفت. طرف اروپایی هم عملاً نتوانست اقدام مؤثری انجام دهد.
شریف همچنین تاکید کرد که اگر توافقی صورت بگیرد و این توافق به تصویب مجلسین آمریکا، یعنی کنگره برسد، به قانون تبدیل خواهد شد. از طرفی، بسیاری از تحریمهایی که علیه ایران وضع شده، از مسیر قانونی کنگره بودهاند. بنابراین، اگر این توافقنامه جنبه قانونی پیدا کند، میتواند زمینهساز لغو همان تحریمهای قانونی نیز باشد.شریف در نهایت گفت که به نظر میرسد تنها از این مسیر است که میتوان توافقنامهای را در ازای لغو واقعی تحریمها به سرانجام رساند؛ و این همان مسیری است که باید بهطور جدی پیگیری و اجرایی شود.