رئیسجمهور آمریکا در شرایطی در جریان سفر به عربستان لفاظیهای تازهای را علیه ایران مطرح کردهاست که به اذعان کارشناسان، راهبرد جنگ روانی اتخاذ شده ازسوی او نهتنها زمینهساز عقب نشستن ایران از خطوط قرمزش نشده، بلکه واشنگتن مجبور به پذیرش گزارههای مذاکراتی تهران هم شدهاست.
به گزارش همشهری آنلاین، طی حدود ۴ ماهی که از حضور دوباره ترامپ در اتاق بیضی کاخسفید گذشته، ادعاهای طرح شده ازسوی او مورد توجه ویژه محافل سیاسی – رسانهای جهان قرار گرفته و اکنون سیاههای از عقبنشینیها و شکستهایش به موضوعی داغ برای تحلیل کارشناسان تبدیل شدهاست.
علاوهبر ناکامی ترامپ در پیشبرد سیاستهای مدنظرش در پروندههای غزه، جنگ اوکراین، موضوع یمن و… نوع مواجهه واشنگتن با تهران، یکی از برجستهترین نمودهای عقبنشینی رئیسجمهور آمریکا از ادعاها و لفاظیهایش بهحساب میآید. در حالی که از نخستین روزهای آغاز بهکار ترامپ در کاخسفید، «تهدید نظامی» یکی از اصلیترین ابزارهای فشار آمریکا علیه ایران بوده، اکنون اما ترامپ ترجیح میدهد بیش از «تهدید حمله نظامی» به سیاست شکستخورده دور نخست ریاستجمهوریاش، یعنی «فشار حداکثری» بازگردد.
براین اساس هم بود که در جریان حضور در ریاض برخلاف گذشته، بدون تکرار ادعاهای نظامی، تهران را به ادامه «کارزار فشارحداکثری» تهدید کرد. این تغییر لحن آشکار در شرایطی است که طی ماههای اخیر تحلیلگران سیاسی – نظامی بارها بر بیفایده بودن دست یازیدن آمریکا به گزاره «حمله به تاسیسات هستهای ایران» تاکید کردهاند؛ موضوعی که به نظر میرسد در شکافهای ایجاد شده میان واشنگتن و تلآویو درباره نوع مواجهه با ایران نیز تاثیر ویژهای داشتهاست. این رسانه در گفتوگو با علی بیگدلی، کارشناس مسائل بینالملل و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و رضا میرابیان، کارشناس مسائل بینالملل و سفیر سابق ایران در کویت به واکاوی این موضوع پرداخته که در ادامه میخوانید:
چرا آمریکاییها پس از ماجرای ورود ترامپ به کاخسفید اتفاق افتاد درباره مذامره، به مذامره با ایران تن داده است؟
میرابیان: نه عقبنشینی است نه پیشروی است، بلکه ابزاری برای چانهزتی است و میکوشد شمشیر را بالای سر ایران نگه دارد. یک نکته این است که تهدید، ابزار مذاکره است. ازسوی دیگر ترامپ میخواهد به همپیمانان خود بگوید که از موضع بالا درحال مذاکره با ایران است. همچنین باید توجه داشت که رویکردهای او متفاوت از دور گذشته است.
دراین میان شاهد تغییر لحن آنها هستیم، از جمله درباره غزه و مذاکره با ایران. ترامپ از طریق بغداد نامه تهدیدآمیزی برای ایران فرستاد که ازسوی ایران رد شد و تهدید آنها تاثیری نداشت. پس از آن از طریق امارات تغییر لحن دادند و خواستار مذاکره شدند که ازسوی ایران بهصورت مشروط پذیرفته شد. مشروط به این شد که مذاکرات از طریق عمان انجام شود، چراکه جمهوریاسلامی با این کشور راحتتر است.
درباره یمن نیز شاهد چنین رویکردی بودیم؛ آمریکاییها با وجود این همه هزینه، در نهایت مجبور به آتشبس شدند. گزارشهای جدی وجود دارد که انصارالله تهدید کرده بود با چنین وضعیتی نمیتوان امنیت سفر ترامپ به منطقه را تامین کرد. آمریکاییها از عمانیها خواستار مذاکره با یمنیها شدند.
رفتار ترامپ را در مواجهه با ایران طی دوره دوم ریاستجمهوریاش چگونه ارزیابی میکنید؟
بیگدلی: نکته اینجاست که کابینه ترامپ از افراد متعارضی تشکیل شدهاست که برکناری والتز نمودی از این ماجراست. شخصیت متلون ترامپ از یک سو و حضور چهرهها متناقض در کابینه ازسوی دیگر، زمینهساز شکلگیری وضعیت کنونی در مواضع ترامپ شده است که در موضوع تعرفهها نیز قابل مشاهده بود. معتقدم چنین مواضعی اهمیت چندانی ندارد. پراکندهگوییها تاثیری در روند مذاکرات نخواهد داشت و از جنبههای مختلف قابل بررسی است، اما لطمهای به روند مذاکرات نخواهد زد.
ترامپ قبلا از حمله نظامی سخن میگفت، اما امروز بحث فشارحداکثری را پیش کشیده است. معتقدم آمریکاییها قصد ورود به جنگ جدیدی را ندارند و رویکردهای اقتصادی ترامپ در منطقه باید مورد توجه قرار گیرد. یک سنت آمریکایی وجود دارد مبنی بر اینکه رئیسجمهوری که وارد کاخ سفید میشود، باید کاری کند که بعد از او همحزبی او رئیسجمهور شود.
به تفاوت لحن اخیر ترامپ در قبال ایران بر چه اساسی باید مورد ارزیابی قرار گیرد؟
میرابیان: در آمریکا همواره مراکز فکر تعیینکننده سیاستها بودهاند و دولت نیز اجراکننده بودهاست. در دولت ترامپ این رویه برعکس شده است و اکنون شاهدیم سخنان ترامپ به دستورالعمل تبدیل میشود. شیوه ترامپ این است که سعی میکند دست بالا را بگیرد تا دستاوردی داشته باشد. باید توجه داشت که خود آمریکاییها در مقابل گزاره حمله نظامی به ایران ایستادهاند، چراکه به هزینههای حمله به ایران واقف هستند. ازسوی دیگر اگر احتمال پیروی میدادند در حمله، تردید نمیکردند. در موضوع برجام، بخشی از مشکل مربوط به دولتهای منطقه از جمله سعودیها بود، اما در مذاکرات جدید رویکردی جدیدی اتخاذ شد و دولتهای منطقه در جریان گفتوگوها قرار گرفتند.
موضوع کنسرسیوم منطقهای نیز در این چارچوب قابل بررسی است؛ ایران حاضر است تجربیات خود را با هدف اطمینانبخشی به دولتهای منطقه در اختیار آنها قرار دهد. این توافق میتواند در چارچوب یک توافق سهجانبه اجرایی شود. ایران میخواهد حسننیت خود را به همه نشان دهد؛ اینکه ایران به دنبال ساخت بمب اتمی نیست.
چشمانداز مذاکرات را چطور میبینید؟
بیگدلی: در این زمینه معتقدم که برای ایران و آمریکا راهی به جز مذاکره وجود ندارد. ازسوی دیگر تهدیدهای ترامپ نیز وجهی ندارد و حمله به ایران برای آمریکا هزینهساز است و به این سمت حرکت نخواهند کرد و معتقدم جنگی اتفاق نخواهد افتاد. پیشبینی من این است که با وجود فراز و فرودهای موجود که در جریان مذاکرات شاهد آن هستیم، درنهایت باید به نقطه نهایی توافق برسیم.
آینده تحولات منطقه را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
میرابیان: آنچه مسلم مینماید، نقش موثر سعودیها در ماجرای سوریه است. آنها تلاش ویژهای برای ملاقات الجولانی و ترامپ داشتند، چراکه میخواهند جای رقبایی از جمله ترکیه و رژیم صهیونیستی را خودشان پر کنند. آنها در تلاش برای بازتعریف سیاستهای منطقهای خود، در حال رایزنی و هماهنگی با همپیمانان غربی خود، از جمله آمریکا هستند.
در وضعیت کنونی منطقه، ایران باید چه رویکردی را در پیش بگیرد؟
بیگدلی: منطقه در حال تغییرات عمیق ژئوپلتیک بوده و ممکن است به زیان ایران تمام شود و باید جلوی چنین روندی را گرفت. باید نکاه سنتی خود را به منطقه تغییر دهیم و وارد منطقه شویم. باید اختلافهای خود را با دولتهای خاورمیانه رفع کنیم و به سمت تشکیل کنسرسیومی که مطرح شده است، برویم. باید باید نگاهمان را به دولتهای عربی نیز تغییر دهیم و از خصومتها عبور کنیم. باید از تغییرات منطقه به نفع خود سود ببریم. هدف اصلی عربستان، کشاندن سوریه و لبنان به جهان عرب است؛ رویکردی که در دوره بشار اسد هم پیگیری شد، اما تحقق نیافت. ازسوی دیگر مدل ترکیه به دلیل رنگ و بوی اخوان المسلمین داشتن آن، چندان مطلوب دولتهای عربی منطقه نیست. باید درنظر داشت که الجولانی هم از رویکردهای گذشته خود فاصله گرفته است و عادیسازی روابط سوریه با تلآویو چندان دور از انتظار نیست.