موضوع ایران به بخش ثابتی در سخنان ترامپ در سفر به منطقه تبدیل شده بود؛ اما به اشکال متفاوت و تقریبا با دو لحن مختلف. در عربستان لحن ترامپ آمیزهای از طعنه، سرزنش و تحقیر بود. با جزئیات به بحرانها و معضلات داخلی برای ایرانیها همچون برق و آب و....اشاره و وضعیت را با عربستان مقایسه کرد. البته در کنار این مسائل گریزی هم به تمایل خود برای توافق با ایران زد، ولی طعنه و تمسخر خمیرمایه کلامش بود.
با این حال، ترامپ در سفرش به قطر از یک سو به شکل قابل تاملی بیشتر از سفرش به ریاض بر روی مساله ایران تمرکز کرد و از دیگر سو نیز لحن او با وجود برخی تهدیدهای ضمنی، متفاوت و بسیار نرم و چاشنی گفتگو و توافق به وضوح بر آن چیره بود. رویکرد ترامپ در قبال ایران فعلا مذاکره برای توافق است، اما این که این روند به کجا ختم خواهد شد، شاید خود ترامپ هم پاسخ دقیق و روشنی برای آن نداشته باشد. اما چنان که قبلا نیز نگارنده بیان داشته است، احتمال منتهی شدن این روند در نهایت پس از فراز و فرودهای فراوان به توافق بیشتر از عدم توافق است.
اما سرّ دو لحن تقریبا متفاوت ترامپ در ریاض و دوحه چیست؟ به نظر میرسد که به شکل و ماهیت گفتگوهای دو میزبان با او بر میگردد. این که برای نخستین بار در ریاض با آن ادبیات طعنه و تحقیر به مسائلی جزئی و در عین حال مهم درباره ایران پرداخت، احتمالا بروندادی از مسائل مطرح شده در دیدار با بن سلمان و مقایسههای صورت گرفته باشد. به قول دوستی اظهارنظرهای متناقض ترامپ درباره یک مساله بیشتر به این بر میگردد که با چه کسی قبل از بیان این سخنان دیدار و یا گفتگو کرده و به عبارتی مخ او را زده است.
حالا اگر هم سخنان ترامپ در ریاض تحت تاثیر مسائل مطرح شده در دیدارها در عربستان نبوده باشد، اما اظهارات او در دوحه به احتمال زیاد خروجی گفتگویش با شیخ تمیم بوده است؛ خود ترامپ هم بر این مساله صحه میگذارد و به تکاپوی او برای توافق میان ایران و آمریکا و جلوگیری از وقوع درگیری نظامی در منطقه اشاره میکند. روشن است که موضوع غزه و ایران دو دستور کار مهم قطریها در دیدار با ترامپ بوده است. در مورد غزه که نتانیاهو طرف مستقیم آن است، «تا این لحظه» در نتیجه سرسختی و لجاجت او گشایشی در کار نیست و ترامپ هم به دلایلی از جمله پیشبرد سیاست خود در دیگر پروندههای منطقه تمایلی به فشار جدی بر نتانیاهو و اسرائیل ندارد. تا ببینیم در این پرونده گفتگوهای کنونی دوحه به کجا ختم میشود. اما درباره ایران از سخنان دیروز و امروز ترامپ پیداست که امیر قطر به شکل ویژه و جدی این موضوع را با او مطرح و در خصوص آن گفتگو کرده است؛ تا آنجا که رئیس جمهور آمریکا از تهران خواست که قدردان امیر قطر باشد که به گفته او برخلاف دیگران با حمله نظامی به ایران مخالف است. ترامپ در عین حال بیان داشت که میخواهد مذاکرات با ایران موفقیت آمیز باشد و از نزدیک بودن توافق گفت. البته در این باره چندان نمیشود، به این سخنان اتکا کرد. یک ماه پیش هم که مذاکرات شروع شده بود، تقریبا با همین مضمون از نزدیک شدن به توافق سخن گفت، اما اتفاق خاصی تاکنون نیفتاده و مواضع آمریکا هم اخیرا سختتر شده است.
در این میان، اما روابط نزدیک شیخ تمیم و ترامپ و سیاست دوحه در قبال تهران چه بسا قطر را در جایگاه گزینهای مناسبتر برای میانجیگری میان ایران و آمریکا در مذاکرات قرار دهد. از دو فاکتور بالا عمان بیشتر حائز دومی است؛ یعنی روابط حسنه و سیاست خوب در قبال تهران، اما درباره نوع روابط آن با آمریکا میتوان گفت که بیشتر با سیستم سنتی و شناخته شده این کشور است تا ترامپ و دولتش که تقریبا تافتهای جدا بافته هستند و سلطان هیثم هم بر خلاف ولیعهد عربستان و امیر قطر روابط نزدیکی با ترامپ و تیم کاری نزدیک به او ندارد. این مساله را میتوان در شرکت نکردن سلطان هیثم در نشست دیروز چهارشنبه سران شورای همکاری خلیج فارس با رئیس جمهور آمریکا دید. ناگفته هم نماند که سلطان عمان خیلی کم در چنین نشستهایی شرکت میکند، ولی اگر روابط نزدیکی با ترامپ داشت، احتمالا مسقط هم ایستگاهی در سفر منطقهای او میشد و یا خود هیثم بن طارق در نشست ریاض شرکت میکرد. با این حال به نظر میرسد که ایران در مقایسه با دیگر بازیگران عرب در خلیج فارس بیشترین اعتماد را به عمان دارد و حالا هم که مسقط را به عنوان میانجی انتخاب کرده، تغییر آن بسیار بعید است؛ ولی احتمالا در آینده دوحه نیز در کنار مسقط نقش تسهیلگر و پررنگی در مذاکرات ایفا کند.