عصر ایران؛ لیلا احمدی- به اواسط ماه مه ۲۰۲۵ رسیدهایم و نتایج نظرسنجیهای بینالمللی نشان از کاهش چشمگیر محبوبیت دونالد ترامپ در سطح جهانی دارد.
طبق گزارش مرکز پژوهشی پیو (Pew Research Center)، فقط ۲۸ درصد از مردمِ ۳۴ کشور جهان به ترامپ اعتماد دارند و ۶۹ درصد به او بیاعتمادند. این رقم در مقایسه با جو بایدن که توانست ۴۳ درصد "اعتماد جهانی" را جلب کند، بهوضوح پایینتر است. در کشورهای اروپایی نظیر آلمان، فرانسه و سوئد، میزان بیاعتمادی به ترامپ از ۸۰ درصد فراتر رفته است.
این آمارها در آستانۀ "نشست بینالمللی سران دموکرات در کپنهاگ" منتشر شدهاند و از تصویر منفی ترامپ در افکار عمومیِ ۸۲ کشور جهان حکایت دارند.
کاهش محبوبیت جهانی ترامپ بهویژه ناشی از سیاستهای تنشزا در عرصۀ تجارت بینالملل، تضعیف اتحادهای سنتی و اتخاذ رویکرد تهاجمی در سیاست خارجی است. آندرس فوگ راسموسن، دبیرکل پیشین ناتو، تأکید کرده است که جنگهای تجاری، فشارهای بیسابقه بر متحدان و دیپلماسی غیرمتعارفِ ترامپ نقش مهمی در این روند داشتهاند.
همچنین در نظرسنجی دیگری مشخص شده کمتر از یکسومِ مردمِ بریتانیا و ۴۴ درصد از آمریکاییها به پایبندی ترامپ به توافقات تجاری اعتماد دارند.
بیثباتی در تصمیمات اقتصادی و سیاستهای تعرفهایِ پیشبینیناپذیر، اعتبار ایالات متحده را در ذهن شرکای سنتیاش تضعیف کرده است.
در مجموع، این نظرسنجیها تصویری روشن از کاهش اعتماد جهانی به ترامپ ارائه میدهند که پیآمد مستقیم عملکرد او در سطح داخلی و بینالمللی است.
دولت دونالد ترامپ در دوره دومِ ریاستجمهوری خود، رویکردی کاملاً اقتصادی و معاملهمحور در سیاست خارجی اتخاذ کرده است.
این رویکرد با هدف تقویت جایگاه آمریکا در نظام بینالملل و بازسازی اقتدار جهانیِ ایالات متحده طراحی شده است.
طرحهای کلیدی ترامپ در ائتلافسازی و مذاکرات جهانی از این قرار است:
۱. پیمانهای ابراهیم (Abraham Accords):
یکی از دستاوردهای برجستۀ ترامپ در سیاست خارجی، میانجیگری در ایجاد روابط دیپلماتیک میان اسراییل و کشورهای عربی نظیر امارات متحدۀ عربی، بحرین، سودان و مراکش بود. این توافقها بهویژه با تأکید بر مقابله با نفوذ ایران در منطقه طراحی شدهاند و توفیقی دیپلماتیک در کارنامۀ ترامپ محسوب میشوند.
۲. توافق مار-آ-لاگو (Mar-a-Lago Accord):
ترامپ در دورۀ دوم ریاستجمهوریاش، طرحی به نام «توافق مار-آ-لاگو» ارائه کرده است که هدف آن بازسازی نظام تجاری و ارزی جهانی است.
این طرح منجر به کاهش ارزش دلار، افزایش تعرفهها و توافقات تجاریِ مرتبط با امنیت ملی میشود و هنوز بهطور کامل اجرایی نشده است.
۳. سیاستهای اقتصادی در خاورمیانه:
ترامپ در سفر اخیر خود به خاورمیانه، ضمن لغو تحریمهای سوریه، با رییسجمهور موقت و جدید این کشور-احمد شرع- دیدار کرد. این اقدام با هدف حمایت از بازسازی سوریه و تقویت روابط اقتصادی و استراتژیک با کشورهای منطقه انجام شد.
ترامپ در این سفر قراردادهایی به ارزش ۳۰۰ میلیارد دلار با عربستان سعودی منعقد و بر لزوم عادیسازی روابط این کشور با اسرائیل تأکید کرد.
هرچند ترامپ در ایجاد توافقهای جدید و جذب سرمایهگذاریهای خارجی موفق بوده است، اما رویکردهای او در سیاست خارجی با چالشهایی مواجه شدهاند.
استراتژیهای معاملهمحور و فشار حداکثری، گاهی منجر به تضعیف روابط سنتی با متحدان قدیمی آمریکا شده و اعتماد بینالمللی را کاهش داده است.
بهعنوان مثال، برخی از رهبران جهانی رویکرد ترامپ را غیرقابل پیشبینی و ناپایدار ارزیابی کردهاند.
در مجموع، ترامپ در دوره دوم خود تلاش کرده با رویکردی اقتصادی و معاملهمحور، جایگاه آمریکا را در نظام بینالملل تقویت کند.
با این حال، موفقیتهای او در این زمینه، نیازمند ارزیابی دقیقتری از تأثیرات بلندمدتِ این سیاستها بر روابط بینالمللی و امنیت جهانی است.
در مقالۀ پیشرو به قلم ادواردو پورتِر - در واشنگتن پست- به بررسی چالشهایی پرداخته شده که ترامپیسم در سطح جهانی با آن روبهرو است و این موضوع بررسی شده که چرا این جنبش با وجود برخی پیشرفتها، قادر به ایجاد موج جهانیِ تغییرات سیاسی نمیشود؟
نویسنده به نقد واکنشها و نتایج احتمالیِ ظهور ترامپ و ایدئولوژی او در سطح جهانی پرداخته است و توضیح میدهد برخلاف آنچه برخی انتظار داشتند، ترامپیسم نتوانسته به طور گسترده در جهان تأثیر بگذارد و به جریانی غالب تبدیل شود.
ادواردو پورتِر اشاره میکند راستگرایان و ملیگرایان در سطح جهانی امیدوار بودند پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ و تغییرات او در سیاستهای داخلی آمریکا، الهامبخشِ دیگر کشورهای جهان شود.
بسیاری از رهبران راستگرا در کشورهای مختلف، از جمله ویکتور اوربان در مجارستان و مارین لوپن در فرانسه، از پیروزی ترامپ استقبال کردند و آن را نقطهعطفی برای ظهور نظم جهانی جدید دانستند که بر ضدیت با جهانیسازی، تجارت آزاد و نهادهای چندجانبه استوار است.
این افراد بر این باور بودند که سیاستهای ترامپ میتواند منجر به تحولاتی در سیاستهای جهانی و ائتلافهای بینالمللی شود.
با این حال، به گفتۀ پورتِر، ترامپیسم در عمل نتوانسته این آرمانها را محقق کند. در طول دورۀ ریاستجمهوری ترامپ و حتی پس از آن، بسیاری از کشورها نهتنها از او پیروی نکردند، بلکه واکنشهای ضد ترامپی نشان دادند.
به عنوان مثال، در کانادا و استرالیا، پیروزی ترامپ در انتخابات باعث شد رأیدهندگان از همپیمانانِ راستگرای ترامپ فاصله بگیرند و به نامزدهای لیبرالی که بر ضد ترامپ بودند رأی دهند. همچنین، در کشورهای دیگر مانند دانمارک و نروژ، ظهور ترامپ باعث تقویت احزاب و جنبشهای چپگرای ضد ترامپ شد.
یکی از نکات اصلی مقاله این است که ترامپ به شکلی نمادین و عملگرایانه، رویاروی جهانیگرایی ایستاده است. او سیاستهایی در پیش گرفت که بر ضد تجارت آزاد، مهاجرت و همکاریهای چندجانبه بودند. این اقداماتِ ترامپ در سطح داخلی برای برخی اقشار آمریکایی جذاب بود، اما در سطح جهانی بازخوردهای منفی زیادی به همراه داشت. بسیاری از کشورهای جهان، بهویژه در اروپا و آسیا، سیاستهای ترامپ را تهدیدی برای نظم جهانی و همزیستی مسالمتآمیز قلمداد کردند.
پورتِر به این نکته اشاره میکند که ترامپ توانسته در کشورهایی مانند آرژانتین و برخی کشورهای اروپایی محبوبیت خاصی پیدا کند، اما در بیشتر نقاط جهان، واکنشها به سیاستهای او منفی بوده است. بهویژه در اروپا، جایی که مهاجرت و مسائل اجتماعی بهشدت مورد بحث است، او را بهمثابۀ هشداری برای تبعات منفی سیاستهای ناسیونالیستی و پوپولیستی میبینند و الگو یا نمونۀ موفق قلمداد نمیکنند. حتی در کشورهای چپگرایانهتر مانند دانمارک، ظهور ترامپ باعث تقویت نیروهای سوسیالدموکرات و ضد ترامپ شده است.
مقالۀ قابلتأمل پورتر به تحولات اقتصادی و سیاسی اشاره میکند که در پی سیاستهای ترامپ در سطح جهانی به وقوع پیوسته است. یکی از مواردی که نویسنده به آن پرداخته، تأثیرات منفی ترامپ بر تجارت جهانی و روابط بینالمللی است. او اشاره میکند که سیاستهای تجاری ترامپ، مانند جنگ تجاری با چین، باعث شده برخی کشورها به راهحلهای محلی و محافظهکارانه متوسل شوند و از سیاستهای جهانیگرایانه فاصله بگیرند. این امر بهویژه در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه به وضوح مشاهده میشود.
نکتۀ دیگری که پورتِر مطرح میکند این است که با توجه به دشمنیهای ترامپ با چین، سیاستهای او سبب تقویت ملیگرایی و محبوبیت شیجینپینگ در چین شده است. در واقع، ترامپ با سیاستهای خصمانهاش در قبال چین باعث شده بسیاری از مردم چین بهطور غیرمستقیم از رهبرشان حمایت کنند و دیدگاههای ملیگرایانۀ چینی تقویت شده است. همچنین، این امر باعث شده برخی کشورها، بهویژه در آسیای شرقی، با دیدگاههای محافظهکارانه و ناسیونالیستی به سیاستهای جهانی بنگرند.
پورتِر به این نکته اشاره میکند که شاید ترامپ نتوانسته باشد نظم جهانی را به طور کامل تغییر دهد، اما سیاستهای او باعث شده سایر کشورها بهسرعت نسبت به پیامها و پیامدهای ناسیونالیستی واکنش نشان دهند. این مقاله از سویی به تحلیل وضعیت موجود میپردازد و از سوی دیگر به خواننده نشان میدهد که ممکن است آیندهای تاریکتر یا کمتأثیرتر برای ترامپیسم در سطح جهانی رقم بخورد.
پورتِر با ارائۀ دیدگاههایی از جمله تأثیر منفی ترامپ بر دموکراسیهای جهانی و الگوهای حکومتی، به این نتیجه میرسد که گرچه ترامپ توانسته برخی جریانات راستگرایانه را در پارهای کشورها تقویت کند، اما مخالفتهای گستردۀ جهانی و خصومتهای شخصی علیه ترامپ ممکن است مانع ایجاد نظم جهانیِ مبتنی بر ترامپیسم شوند. به عبارت دیگر، ترامپ با دستاوردهای فردی و با شمایل ضد جهانیاش، بیشتر در قالب تهدید نمایان میشود تا الگوی موفق.
ترجمۀ مقالۀ ادواردو پورتر به قرار زیر است با این توضیح همیشگی و بدیهی که انتشار مقالات خارجی در تارنمای عصر ایران، الزاماً به منزلۀ تأیید کامل محتوای مقاله نیست و هدف، اطلاعرسانی، گشودن پنجرهای است به دنیای نو با بررسی مطبوعات جهان.
➖➖➖➖➖➖➖➖
ادواردو پورتِر: ائتلاف راست افراطی تصور میکرد زمانش فرا رسیده و در آستانۀ پیروزی قرار دارد.
ایالات متحده که رهبری بلوک لیبرالدموکرات جهان را بر دوش داشت، به ناگاه طغیان کرد و فردی ناسیونالیست، تمامیتخواه و نژادپرست را به عالیترین مقام رساند؛ شخصی که آمده بود تا با عزمی جزم، بنیادها و توافقات هشت دهۀ گذشته و ستونهای نظم لیبرال جهانی را درهم بشکند.
«توفان ترامپ در عرض چند هفته جهان را دگرگون کرد»؛ این جمله را ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان، در خلال گردهمایی راستگرایان در ماه فوریه بر زبان آورد.
مارین لوپن، رهبر پیشین حزب جبهۀ ملی فرانسه در همین اجلاس گفته بود: «ما با بحرانی جهانی روبهرو هستیم.»
هربرت کیکل هم که پیروزی قاطع حزب راستگرایش در انتخابات پارلمانی اتریش را از سر گذرانده بود، اعلام کرده بود: «مردم جهان، علیه تحمیلهای ظالمانه و ایدئولوژیهای چپگرایان و اتحادیۀ اروپا به پا خاستهاند.»
[م. شهر مادرید در فوریۀ ۲۰۲۵، میزبان گردهمایی بزرگی از احزاب راستگرای افراطی اروپا با عنوان «Patriots for Europe» بود. این نشست با شعار «Make Europe Great Again» (MEGA) برگزار شد و رهبران برجستهای همچون ویکتور اوربان (مجارستان)، مارین لوپن (فرانسه)، ماتئو سالوینی (ایتالیا)، گئرت ویلدرز (هلند) و سانتیاگو آبااسکال (رهبر حزب وُکس اسپانیا) در آن حضور داشتند. حدود 2 هزار نفر از حامیان این احزاب در این رویداد شرکت کردند. سخنرانان در این گردهمایی، بر لزوم بازگرداندن هویت ملی، مقابله با مهاجرت بیرویه، نقد سیاستهای «ووک» و اتحادیۀ اروپا تأکید کردند. برخی از آنان با الهام از دورهای در تاریخ اسپانیا، از اصطلاح «بازپسگیری جدید» (Reconquista) استفاده کردند که به بازپسگیری بخشهایی از شبهجزیرۀ ایبری از مسلمانان در دورۀ پادشاهیهای مسیحی اشاره داشت. این رویداد با واکنشهای انتقادی از سوی احزاب چپ و سوسیالیست در اسپانیا مواجه شد و آن را «مجمعی از افراطیها» خواندند. این گردهمایی نشاندهندۀ قدرتگیری راستگرایان افراطی در اروپا و تلاش برای تشکیل جبههای متحد در برابر جریانهای سیاسی غالب است.]
کمی از ۱۰۰ روزِ توفانیِ دورۀ دوم ریاستجمهوریِ دونالد ترامپ فاصله گرفتهایم و حالا چشمانداز فاشیستیِ بازگشتی که در اسپانیا ترسیم شده بود، دیگر قطعی به نظر نمیرسد. کیکل نتوانسته جایگاهی در دولت اتریش بیابد و توازن جدید سیاسی در ایالاتمتحده هم به نفع همسفرانِ ترامپ رقم نخورده است. به جای آن که تجربۀ آمریکایی، برای رأیدهندگانِ کشورهای جهان، الگو باشد، هشدار شده است تا مبادا بار دیگر، عوامفریبی یکهتاز بر تخت بنشیند.
[م. اسپانیا در سالهای اخیر، شاهد بازگشت فاشیسم و افراطگرایی راستگرا بوده است. حزب راستگرای افراطی Vox، با ایدئولوژی ناسیونالیستیِ ضد مهاجرت و ضد فمینیسم، در انتخابات محلی ۲۰۲۳ به قدرت رسید و با حزب مردم (PP) ائتلاف کرد. این ائتلاف در شش استان اسپانیا تشکیل شد و نگرانیهایی را دربارۀ نفوذ فاشیسم در سیاستهای محلی برانگیخت. در انتخابات عمومی ۲۳ ژوئیه ۲۰۲۳، Vox با کاهش تعداد کرسیها مواجه شد و نتوانست برنامههای ضد دگرباشان جنسی، سقط جنین و یوتانایز را اجرایی کند. این نتیجه، نشاندهندۀ مقاومت جامعه در برابر افراطگرایی بود.
با این حال، نگرانیها دربارۀ رشد افکار فاشیستی در میان نوجوانان افزایش یافته است. برخی از جوانان به ایدئولوژیهای ضد فمینیستی و ناسیونالیستی تمایل نشان دادهاند که ناشی از تأثیرات آنلاین و فقدان آموزش صحیح است. دولت اسپانیا در پاسخ به این روند، قانون «یادبود دموکراتیک» را تصویب کرده که هدف آن، حفظ یاد و خاطرۀ قربانیان رژیم فرانکو و ترویج دموکراسی است. با این حال، برخی مناطق مانند آراگون، کاستیا و لئون تلاش کردهاند این قانون را تضعیف کنند. در مجموع میتوان گفت گرچه افراطگراییِ راستگرا در اسپانیا رشد کرده است، اما مقاومتِ جامعۀ مدنی و اقدامات قانونی، نشان از عزم عمومی برای مقابله با این روند دارد.]
دو نمونۀ بارز این ناکامیها مربوط به کانادا و استرالیا است. ظهور ترامپ باعث شد رأیدهندگان حمایت خود را از همپیمانانِ راستگرای ترامپی کنار بگذارند و به نامزدهای لیبرالی رأی دهند که با پلتفرمهای ضد ترامپ، کارزار به راه انداخته بودند. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد ترامپ در دیگر مناطق جهان نیز حساسیتبرانگیز شده است.
سوسیالدموکراتهای دانمارک با شروع حملات ترامپ به گرینلند، با موجی از حمایت مردمی مواجه شدند. در نروژ هم که قرار است در ماه سپتامبر انتخابات برگزار کند، ظهور ترامپ، نقشۀ سیاسی را بازآرایی کرده، حمایت از حزب راستگرای پیشرفت را کاهش داده و بر محبوبیت دولت کارگریِ فعلی افزوده است.
[م. انتخابات پارلمانی نروژ در تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۲۵ برگزار میشود و ۱۶۹ کرسی پارلمان (استورتینگ) برای دورۀ چهارساله به رأی گذاشته خواهد شد. «حزب کارگر» به رهبری «یوناس گار استوره» در نظرسنجیها پیشتاز است. اما «حزب پیشرفت» با رشدی چشمگیر در رتبۀ دوم قرار دارد. مهمترین محور این انتخابات، بحران انرژی و افزایش قیمت برق است. اختلافنظر دربارۀ سیاستهای انرژی باعث خروج حزب مرکز از دولت و تشکیل دولت اقلیت تکحزبی شده است. نخستوزیر برای تقویت جایگاه خود، ینس استولتنبرگ، نخستوزیر پیشین و دبیرکل سابق ناتو را بهعنوان وزیر دارایی منصوب کرده است. انتخابات پیشرو بهشدت رقابتی و سرنوشتساز به نظر میرسد و ممکن است مسیر سیاسی نروژ در روابط با اروپا، انرژی و اقتصاد را تغییر دهد. رأیگیری زودهنگام از اول ژوئیه آغاز شده و مشارکت بالا پیشبینی میشود.]
مخالفت با ترامپ به طور بالقوه به حمایت از لیبرالیسم تبدیل نمیشود. شیجینپینگ از موج ملیگرایی چینی - که از دشمنی بیوقفۀ ترامپ تغذیه میکند- بهرهمند شده است. در مکزیک هم، برخورد قاطعانه با تهدیدات ایالات متحده - بهرغم نقدهای بسیار به پروژۀ اقتدارگرایانۀ رئیسجمهور- به افزایش محبوبیت کلودیا شین باوم منجر شده است.
[م. کلودیا شینباوم، رئیسجمهور مکزیک، در مواجهه با بحرانهای امنیتی و فساد قضایی، بهطور فزایندهای به تمرکز قدرت در دستگاه اجرایی روی آورده است. اصلاحات قضائیِ پیشنهادی وی که شامل انتخاب عمومی قضات و کاهش استقلال قضائی میشود، با مخالفتهای گستردهای از سوی جامعۀ مدنی، نهادهای بینالمللی و حتی قضات مواجه شده است. این اقدامات که بهویژه در قالب «طرح C» مطرح شدهاند، بهطور جدی اصول تفکیک قوا و استقلال قضایی را تهدید میکنند. شینباوم در سیاستهای امنیتی خود بهجای تکیه بر رویکردهای اجتماعی، به استفاده از نیروی نظامی و پلیس ضدشورش روی آورده است. این رویکرد که در دوران شهرداری او در مکزیکوسیتی نیز مشاهده میشد، با انتقادهای شدیدی از سوی فعالان حقوق بشر و گروههای فمینیستی مواجه شده است. بهکارگیری نیروی نظامی در فضاهای عمومی و سرکوب اعتراضات، بهویژه در میان گروههای فمینیستی، به نگرانیها دربارۀ استبداد بیحدوحصر در دوران ریاستجمهوری او دامن زده است.]
حتی حمایت پرشور ایلان ماسک و جیدی ونس از راستگرایان افراطی و قومگرایان ناسیونالیستِ حزب «آلترناتیو برای آلمان» (AfD)، نتوانست آراء رأیدهندگان آلمانی را تغییر دهد. مردم به جبران این تحرکات، «فردریش مرز» از جناح میانهراست را به صدارت برگزیدند. ولی باید توجه داشت که محبوبیت AfD در حال افزایش است و حزب راستگرای «اصلاحات بریتانیا» نیز در نظرسنجیها صعود کرده و در انتخابات محلی پیشرفتهایی داشته است.
[م. حزب «آلترناتیو برای آلمان» (AfD) در انتخابات فدرال ۲۳ فوریۀ ۲۰۲۵، با کسب ۲۰.۸٪ آرا، به دومین حزب قدرتمندِ آلمان مبدل شد. این حزب در ایالات شرقی از جمله تورینگیا، براندنبورگ و ساکسونی، بیش از ۳۲٪ آرا را به دست آورد و در برخی از این ایالات، مانند تورینگیا، تا ۳۸.۵٪ آرا را از آنِ خود کرد. AfD در غرب آلمان نیز توانست از حزب سوسیالدموکرات (SPD) پیشی بگیرد و در ایالاتی مانند زارلند و راینلاند-فالتس، بیش از ۲۰٪ آرا را به خود اختصاص دهد. این پیروزی تاریخی برای AfD، با واکنشهای گستردهای همراه بود. پس از جنگ جهانی دوم، سابقه نداشت که حزب راستافراطیِ آلمان به چنین توفیقی دست یابد. در پی این انتخابات، دهها هزار نفر در سراسر آلمان، از جمله بیش از ۲۵۰ هزار نفر در مونیخ، علیه افراطگرایان تظاهرات کردند و خواستار عدم همکاری احزاب دیگر با AfD شدند. در همین راستا، صدراعظم آلمان (اولاف شولتس) از دیگر احزاب خواست تا از تشکیل ائتلاف با AfD خودداری کنند. حزب AfD در برنامههای خود خواستار خروج از اتحادیۀ اروپا، لغو یورو، کاهش تحریمها علیه روسیه و بازگرداندن قدرت به دولتهای ملی شده است. این حزب بر تقویت سیاستهای ضد مهاجرت و مقابله با آنچه «اسلامیسازی اروپا» میخواند، تأکید دارد. با توجه به افزایش حمایتها از AfD و نگرانیهای موجود در مورد تأثیرات آن بر دموکراسی آلمان، آیندۀ سیاسی این کشور در هالهای از ابهام قرار گرفته است.]
[م. باید یادآور شویم که ایلان ماسک، میلیاردر آمریکایی و مدیرعامل تسلا هم حمایت جنجالی خود را از AfD اعلام کرده بود. او در مقالهای که در روزنامۀ «ولت آم زونتاگ» منتشر شد، این حزب را «آخرین شعلۀ امید» برای آلمان خواند و به دفاع از سیاستهای این حزب پرداخت. ماسک در این مقاله، انتقاداتی به سیاستهای مهاجرتی و انرژی دولت آلمان وارد کرد و از دیدگاههای افراطیِ ایافدی دفاع کرد. این اظهارات، واکنشهای گستردهای در پی داشت. صدراعظم آلمان، اولاف شولتس، حمایت ماسک از AfD را «نگرانکننده» دانست و حمایت او را تلاش برای دخالت در انتخابات آلمان قلمداد کرد. مقامات حزب سوسیال دموکرات آلمان (SPD) و حزب سبز هم ماسک را به تلاش برای تضعیف دموکراسی و حمایت از افراطگرایان متهم کردند. در پی این اظهارات، سردبیر روزنامۀ «ولت آم زونتاگ» از سمتش استعفا داد.]
به نظر نمیرسد قدرتگرفتنِ ترامپ، آسیبی به محبوبیت همتای جانبرکفِ او در آرژانتین یعنی خاویر میلی، وارد کرده باشد، اما او هم با موج جهانی مقابله با ترامپیسم مواجه شده است. پژوهشگران میگویند پیروزی ترامپ در انتخابات باعث شده اروپاییها بیش از قبل پذیرای جهانیسازی و مهاجرت شوند و از فواید مهاجران برای کشور سخن بگویند. ظهور ترامپ به بهبود دیدگاه اروپاییها نسبت به کشورهایشان و در عین حال موضعگیری نسبت به ایالات متحده انجامیده است.
«انتقال ایدئولوژیک» هنوز زنده است و چهارنعل به سمت تغییر هنجارهای اجتماعی میرود. پیروزی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۶، مهر تأییدی بود بر دیدگاههای زنوفوبیک (بیگانهستیز). انتقال ایدئولوژیک میتواند مرزها را تغییر دهد. نتایج یکی از بررسیها در باب دموکراسی نشان میدهد «دموکراسیها به مدد دوستان و همسایگانِ دموکرات خود پیش میروند و اگر همسایگان دموکرات نباشند، در معرض خطر تبدیل به دیکتاتوری قرار میگیرند.» به هر ترتیب، ایالات متحده، موفقترین اشاعهدهندۀ ایدئولوژی در جهان بوده است. اگر خاطرتان باشد موج ضد کمونیسم به ضرب و زور در جنوب جهان تقویت شد. همین دیدگاه به دگرگونیِ مقرراتزدایی و خصوصیسازی بنگاههای دولتی انجامید و پایههای جهانیسازی را بنا نهاد.
در زمانهای به سر میبریم که اقتصاد جهانی زمینۀ مساعدی برای رشد دیدگاه MAGA دارد. ماگا با مهاجرت، تجارت و دیگر نمودهای جهانیگرایی سر ستیز دارد. اما شاید چرخش ناگهانی آمریکا به سوی قومگرایی ملی و تقابل با نهادهای چندجانبه و قوانین جهانی، نشان از کاستیهایی مانند عدم حمایت اجتماعی یا فقدان ایمنی اجتماعی داشته باشد. شاید اروپا با بحران مهاجرت مواجه باشد، اما تمایلی به بازتعریف نظم جهانی نداشته باشد و چهبسا آنچه سد راه شکلگیریِ آرمانشهرِ جهانی ترامپیسم شده، خودِ دونالد ترامپ باشد. خصومت با او، انتقال پیام را مختل کرده است.
اگر ترامپ از ایالاتمتحده نخواسته بود کانادا را پنجاه و یکمین ایالت خود به حساب آورد، بعید نبود پییر پوایِور -که بسیار مایل است به ترامپ بدل شود-، در انتخابات کانادا پیروز شود. اگر چین با تهدیدات ترامپ مواجه نبود، اقتصاد بیجاناش بر محبوبیت شیجینپینگ میافزود. همین تقابل میتواند کورسوی امیدی باشد برای آنها که هنوز دلنگران آرمانهای لیبرالدموکراسی هستند. آمریکا به رهبری ترامپ بعید است دوستان زیادی بیابد. او شیفتۀ زورگویی و اخاذی از دیگران است. خصایص این مرد (رذایل اخلاقی او)، ظهور نظم جهانیِ ترامپیستی و ماگای ضدلیبرال را به تأخیر میاندازد.
[م. ادواردو پورتر، روزنامهنگار و نویسندۀ بنام در حوزۀ اقتصاد و سیاست است که با نگاهی تحلیلی و دقیق به مسائل پیچیدۀ اقتصادی و اجتماعی، جایگاه ویژهای در میان تحلیلگران معاصر یافته است. او سالها بهعنوان خبرنگار در روزنامههای معتبر جهان از جمله نیویورکتایمز و والاستریتژورنال فعالیت کرده و آثارش همواره مورد توجه صاحبنظران قرار گرفته است. پورتر در مقالات خود به بررسی نابرابریهای اجتماعی، سیاستهای اقتصادی و تأثیر تحولات جهانی بر زندگی مردم میپردازد. سیاق آثارش، نشان از دقت علمی، روایتپردازیِ جذاب و بینش انتقادی دارد. او علاوه بر فعالیت مطبوعاتی، در کنفرانسهای تخصصی نیز به عنوان سخنران شرکت میکند و تحلیلهای اقتصادیاش بهویژه در زمینۀ عدالت اجتماعی، خواندنی و تأثیرگذار است.]