عصر ایران؛ جواد لگزیان - اریک هابسبام (۹ ژوئن ۱۹۱۷–۱ اکتبر ۲۰۱۲) تاریخنگار انگلیسی در «عصر انقلاب: اروپا ۱۷۸۹-۱۸۴۸» که اولین جلد یک سه گانه شامل دو جلد دیگر یعنی «عصر سرمایه : ۱۸۴۸-۱۸۷۵» و «عصر امپراتوری: ۱۸۷۵-۱۹۱۴» است، نگاهی دارد به سرآغاز این قرن طولانی.
کتاب «عصر انقلاب» تغییر جهان را در فاصلهی سال ۱۷۸۹ تا ۱۸۴۸ پی میگیرد اما به تعبیر هابسبام تا جایی که سببساز آن انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه و همزمان با آن انقلاب صنعتی انگلستان باشد، یعنی انقلاب دوگانه؛ دورهای از تاریخ که به گفته هابسبام جهان ــ یا دستکم بخش اعظم آن ــ برمبنایی اروپایی یا بهتر بگوییم برمبنایی فرانسوی بریتانیایی دگرگون شد.
هابسبام در نگرش تاریخی خود معتقد است، کلمات گواههاییاند غالباً گویاتر از اسناد: چند کلمهی انگلیسی را ملاحظه کنیم که اساساً در دورهی شصتسالهی مورد بررسی این کتاب ابداع شدند یا معانی مدرنشان را یافتند.
این کلمات ازجمله عبارتاند از صنعت، کارخانه، طبقهی متوسط، طبقهی کارگر، سرمایهداری و سوسیالیسم. نیز چنین است اشرافسالاری، خط آهن، دو اصطلاح سیاسی لیبرال و محافظهکار، ملیت، دانشمند و مهندس، پرولتاریا و بحران (اقتصادی).
کلمات فایدهباور و آمار، جامعهشناسی و چندین و چند نام دیگر برای علوم مدرن، روزنامهنگاری و ایدئولوژی نیز جملگی نوواژهها یا اقتباسهای این دورهاند. اعتصاب و فقر هم ازجملهی همین کلماتاند.
برای پیبردن به عمق انقلابی که در فاصلهی ۱۷۸۹ تا ۱۸۴۸ رخ داد و بزرگترین دگرگونی تاریخ بشر از گذشتههای دور یعنی از زمان ابداع کشاورزی و فلزشناسی و نوشتار و شهر و دولت است، باید جهان مدرن را بدون این کلمات تصور کرد، یعنی بدون چیزها و مفاهیمی که این کلمات برایشان نامی فراهم می آورند.
هابسبام تصریح می کند، این انقلاب تمام جهان را دگرگون کرده و هنوز هم دگرگون می کند: ولی در بررسی این انقلاب باید تمایزی دقیق قائل شویم میان نتایج درازمدتش که به هیچگونه چارچوب اجتماعی یا سازمان سیاسی یا توزیع قدرت و منابع بینالمللی محدود نمی شود و مرحلهی ابتدایی و سرنوشتسازش که با یک موقعیت خاص اجتماعی و بینالمللی پیوند تنگاتنگ دارد.
انقلاب بزرگ ۱۷۸۹-۱۸۴۸ پیروزی «صنعت» بهمعنای دقیق کلمه نبود بلکه پیروزی صنعت سرمایهدارانه بود؛ پیروزی آزادی و برابری بهطور کلی نبود بلکه پیروزی طبقهی متوسط یا جامعهی لیبرال «بورژوایی» بود؛ پیروزی «اقتصاد جدید» یا «دولت جدید» نبود بلکه پیروزی اقتصادها و دولتهای منطقهی جغرافیایی خاصی از جهان (بخشی از اروپا و چند تکه از آمریکای شمالی) بود که مرکزش دولتهای همسایه و رقیب بریتانیای کبیر و فرانسه بودند.
دگرگونی ۱۷۸۹-۱۸۴۸ اساساً خیزشی دوقلو است که در دو کشور مذکور حادث شد و از آنجا در سراسر جهان انتشار یافت.
در اندیشه هابسبام در این سالها انقلاب فرانسوی بریتانیایی، شکل یک توسعهی اروپایی در بقیهی جهان و البته فتح بقیهی جهان را به خود گرفت: درواقع مشهودترین پیامد آن برای تاریخ جهان برقراری سلطهی چند رژیم غربی و خصوصاً انگلستان بر جهان بود که در تاریخ بیهمتا است.
تمدنها و امپراتوریهای دیرینه در برابر تجار و موتورهای بخار و کشتیها و سلاحهای غرب ــ و در برابر ایدههای غرب ــ تسلیم شدند و فروریختند.
هند به ایالتی تحت ادارهی فرمانداران بریتانیایی بدل شد، دولتها از بحران به رعشه افتادند و آفریقا در معرض تسخیر مستقیم قرار گرفت. حتا امپراتوری عظیم چین مجبور شد در ۱۸۳۹-۱۸۴۲ مرزهایش را بهروی استثمار غربی بگشاید. در ۱۸۴۸ بر سر راه تفوق غرب بر هر سرزمینی که حکومتها یا کاسبکاران غربی اشغالش را بهنفع خود میدیدند، هیچ مانعی وجود نداشت، درست همانطور که هیچ مانعی جز زمان جلودار پیشرفت کاروبار سرمایهداری غربی نبود.
هابسبام در آغاز بحث از انقلابیترین نیمقرن ثبتشده در تاریخ تا آنزمان می نویسد و بر این باور است که این عصر عصر وجوه اعلا بود و در این راستا آمار رشد علم ظفرمند و دانش گسترشیافته به همراه پیشرفت صنعتی در ساخت خط آهن، کشتی بخار و حتی زیردریایی را بیان می کند اما هنگامی که سخن به تحلیل ساختار اجتماعی و سیاسی جهان در دههی ۱۸۴۰ می رسد، ساحت وجوه اعلا را ترک کرده و قدم به ساحت گزارههای محدود و عادی می گذارد:
جهان دههی ۱۸۴۰ توازن نداشت. نیروهای تغییر اقتصادی و فنی و اجتماعی که در نیمقرن پیش از آن آزاد شده بودند بیسابقه و حتا از دید سطحیترین ناظران نیز مقاومتناپذیر بودند.
ازسویدیگر پیامدهای نهادی این نیروها هنوز اندک بود. مثلاً بردهداری قانونی و نظام سرفداری لاجرم دیر یا زود از بین می رفت و بریتانیا ناگزیر نمی توانست تا ابد یگانه کشور صنعتی باقی بماند.
صرفنظر از سازشهای سیاسی یا فرمولهایی که برای حفظ مقام و نفوذ و حتا قدرت سیاسی یافت می شد چارهای نبود جز عقبنشینی اشراف زمیندار و سلطنتهای مطلقه در همهی کشورهایی که بورژوازی نیرومندی در آنها شکل
می گرفت.
بهعلاوه تزریق آگاهی سیاسی و فعالیت سیاسی دائمی در میان تودهها که میراث بزرگ انقلاب فرانسه بود لاجرم دیر یا زود این معنا را پیدا می کرد که این تودهها اجازه دارند نقشی رسمی در سیاست ایفا کنند.
درست در این نقطه تاریخی است که هابسبام از رکودی فراگیر خبر می دهد: فاجعهای اجتماعی یعنی رکود عظیمی که سرتاسر قاره را از اواسط دههی ۱۸۴۰ فراگرفت. تولید کشاورزی ــ و خصوصاً برداشت سیبزمینی ــ با شکست روبهرو شد.
جمعیتهایی تمامعیار ازجمله جمعیت ایرلند و تاحدی کمتر جمعیت سیلزی و فلاندر دچار گرسنگی شدند. قیمت مواد غذایی بالا رفت. بیکاری درنتیجهی رکود صنعت چندبرابر شد و تودههای فقرای زحمتکش شهری درست در زمانی که هزینهی زندگیشان بهسرعت بالا می رفت از درآمد ناچیزشان محروم شدند.
و در این جا بود که به نظر هابسبام دگرگونی عظیم اقتصاد اروپا با پوسیدگی نمایان رژیمهای قدیم مقارن شد: قیامی دهقانی در گالیسی در ۱۸۴۶؛ انتخاب یک پاپ لیبرال در همان سال؛ جنگی داخلی میان رادیکالها و کاتولیکها در سوئیس در اواخر ۱۸۴۷ که به پیروزی رادیکالها انجامید؛ یکی از شورشهای همیشگی خودمختاریخواهانهی سیسیل در پالرمو در اوایل ۱۸۴۸:
اینها نهفقط طلیعهی آینده بلکه نخستین غرشهای طوفان بود. این را همه می دانستند. تمامی یک قاره چشمانتظار بود و اینک آمادگی آن را داشت که اخبار انقلاب را تقریباً بلافاصله ازطریق تلگراف برقی از شهری به شهری دیگر ارسال کند.
ویکتور هوگو در ۱۸۳۱ نوشته بود صدای مبهم انقلاب را که هنوز در اعماق زمین بود شنیده است، انقلابی که در زیر همهی پادشاهیها در اروپا دهلیزهای زیرزمینی خود را از محور مرکزی معدن انقلاب یعنی پاریس به بیرون پیش می راند. این صدا در ۱۸۴۷ رسا و نزدیک بود. و در ۱۸۴۸ انفجار رخ داد.
از نگاه هابسبام، انقلابی که در نخستین ماههای ۱۸۴۸ رخ داد، انقلابی اجتماعی بود، نه فقط بدینمعنا که همهی طبقات اجتماعی در آن درگیر و بسیج شدند بلکه این انقلاب بهمعنای دقیق کلمه خیزش فقرای زحمتکش در شهرها خصوصاً در پایتختهای اروپای غربی و مرکزی بود.
نیروی این آدمها و تقریباً فقط نیروی آنها بود که رژیمهای قدیم را از پالرمو تا مرزهای روسیه ساقط کرد. هنگامیکه گردوخاکِ روی ویرانههای این رژیمها فرونشست معلوم شد کارگران ــ و در فرانسه درواقع کارگران سوسیالیست ــ بر فراز آنها ایستادهاند و نهفقط نان و کار بلکه دولت و جامعهای جدید را طلب می کنند.
«عصر انقلاب: اروپا ۱۷۸۹-۱۸۴۸ » نوشته اریک هابسبام با ترجمه علیاکبر مهدیان را در ۴۸۰ صفحه و با قیمت ۴۰۰۰۰۰ تومان انتشارات اختران رهسپار بازار کتاب کرده است.