همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: در هستمین قسمت از برنامه «درجه یک» که در استودیو همشهری پخش شد، مژده لواسانی، میزبان محمد اصفهانی، خواننده و آهنگساز موسیقی پاپ و سنتی بود. وی در این گفتوگو به شادمهر عقیلی اشاره کرد و گفت: «فکر میکنم بالاخره روزی بازمیگردد.» وی همچنین به موضوع ممنوعالکاریاش در سالهای 1386 و 1387 پرداخت و به معین اشاره کرد که ترانهای از او را خواند و باعث به دردسر افتادن او شد. آنچه میخوانید مشروح گفتوگوی محمد اصفهانی با تلویزیون اینترنتی همشهری است.
در این برنامه مژده لواسانی ابتدا از محمد اصفهانی در این باره پرسید که آیا تا کنون سالهایی بوده که وی فکر کند، قدری از در اوج بودن فاصله گرفته؟ و محمد اصفهانی پاسخ داد: «بله، طبیعی است! بالاخره وقتی هنرمندی فعالیتش را کمتر میکند، یا حال و روزش، حال روز حضور در بازار و مارکت نیست، بدیهی است که این مهم به ویژه در موسیقی برایش اتفاق بیفتد. این مهم زودتر در موسیقی رخ میدهد. ماجرا همان مثل قدیمی است که میگوید: «از دل برود همان که از دیده برفت». این موضوع به ویژه در موسیقی صادق است.»
مژده لواسانی در پرسش دوم از مهم اصفهانی خواست که توضیح داد سالهایی بوده که حال و روزتان خوب نباشد و کمتر فعالیت کنید؟ و اصفهانی توضیح داد: «بله. سلسلهای دلایل شخصی و سلسلهای دلایل اجتماعی و غیره و غیره باعث شد. البته دلایلش شاید چندان مهم نباشد. مهم حاصل کار است که آدمی باید باشیم که نبودهایم... و چنین هم هست...
من مشتری خودم را دارم
البته نمیتوان گفت که خود خواسته از موسیقی فاصله گرفتهام. موسیقی عشق و علاقه هر کسی است که به آن میپردازد. حال از شنونده بگیرید تا برسیم به اجرا... پس نمیتوان گفت که این فاصله خودخواسته بوده. در واقع یک جورهایی توان آن حضور لایق و شایسته را نداشتهام.» وی در پاسخ به پرسش دیگر لواسانی که «در سالهای اخیر کمتر کنسرت اجرا کردهاید. دلیلش چیست؟ اجرا؟ یا مخاطب سمت دیگر گونههای موسیقی رفته؟» عنوان کرد: «نه، خدا را شکر من مشتری خودم را داشته و دارم. خودم شرایطم مناسب نبوده. آن فقدان تناسب برای حضور روی استیج موجب میشود که بالاخره نوازندهها، تعدادیشان بازنشسته شوند و تعدادیشان هم با گروههای دیگر کار کنند. در نوازندگی هم تا ابد نمیتوان منتظر یک خواننده نشست.
برایش لحظهشماری میکنم!
و اکنون خوشبختانه بازگشتی دوباره به مارکت دارم و با بچههای جوانتری کار میکنم و انشالله برسیم به آن موقعی که تسلط روی قطعات داشته باشیم و بتوانیم برای کنسرتهای بلیتفروشی برنامهریزی کنیم. نمیدانم که سال 1404 کنسرتی خواهم داشت یا نه؛ اگر برسیم به آن حد از آمادگی که به طور مجموع در خودمان آن را احساس کنیم، برایش لحظهشماری میکنم!»
مدیران بیمارستان عذرم را خواستند!
وی در این باره که از چه زمانی طبابت را کنار گذاشت و وارد موسیقی شد، گفت: «مدت کمی پس از فارغالتحصیلیام وارد موسیقی شدم. رفتم به بیمارستان کودکان ظفر که مربوط به دانشگاه علوم پزشکی خودمان بود. درست همان زمانی که «آوای فاخته» را خواندم و داشتم معروف میشدم. مردم به آنجا میآمدند و مدام از من امضا میگرفتند. دوستانی هم که آنجا مدیر بودند، خیلی محترمانه خواستند که از آنجا بروم. چرا که نظم آنجا را به هم میزدم!
موسیقی سختتر است یا پزشکی؟
خودم هم دیدم که با اجرای برنامههای روی صحنه و حضور در مراسم، واقعاً نمیتوانم هم پزشکی را در همان سطح نگه دارم و هم این کار را. کار موسیقی، سخت، پیچیده و پرزحمت است... درست خلاف ظاهرش! در پزشکی هم اگر اشتباهی کنید و به روز نباشید، مثلاً موقع ویزیت بیمار حواستان نباشد، ممکن است زندگی یک نفر را به خطر بیندازید. بنابراین با خودم منطقی فکر کردم که سنگینی وزنه و ثقل را این سو بگذارم که همین هم شد و به موسیقی پرداختم.»
نفر 187 پزشکی شدم!
در این بخش مژده لواسانی عنوان کرد که شما هم رتبهتان خوب بود و هم دانشگاهتان. چنین هم نبوده که پزشکی برایتان علیالسویه باشد. به گمانم مدرکش را در بهترین حالت دریافت کردید؛ و خواننده آلبوم «نون و دلقک» توضیح داد: «اصولاً قبول شدن در رشته پزشکی سخت است. اگر کسی بتواند در هر دانشگاهی وارد رشته پزشکی شود، باید دستش را فشرد و به او تبریک گفت. من البته در دانشگاه علوم پزشکی ایران قبول شدم. شاید این سخن و ماجرایی که میخواهم برایتان تعریف کنم، قدری بوی خودنمایی بدهد اما اتفاقی است که واقعاً افتاد. من نفر 187 شدم. برای تعیین رشته یکی از دوستانم دوستی دیگر را در وزارت علوم به من معرفی کرد تا برای انتخاب رشته نزدش بروم و گفت که ایشان کارشناس تعیین رشتهاند. تعیین رشته آن زمان هم اینترنتی نبود. لاجرم باید افراد خبره به تو کمک میکردند تا اشتباه نکنی!
رفتم پیش آن دوست که نامش را نمیبرم! ایشان لطف کرد و به دقت کارنامه و درصدهای مرا بررسی کرد. او گفت که با این رتبه، نخستین انتخابت را بزن دانشگاه علوم پزشکی ایران. همین کار را کردم. بعداً مشخص شد که تا 204 دانشجو، در دانشگاه علوم پزشکی آن سال قبول شدند!»
موسیقی برایم همیشه جدی بود! | پدرم گفت برایش نوار قرآن بگیرید...
محمد اصفهانی، در این باره که موسیقی از چه زمانی برایش جدی شد، افزود: «موسیقی همیشه برایم جدی بود اما شکلش تغییر میکرد. از حدود 5 سالگی قرائت قرآن میکردم. آن زمان هم (دوره پهلوی) خوانندگانی بودند که ترانههایشان را در خانه میخواندم. شادروان پدرم، خیلی از موسیقی سردرمیآورد و صدای خوبی هم داشت. به مادرم گفته بود «این محمد خیلی خطرناک است! بروید برایش نوار قرآن بگیرید.» نوارهای عبدالواسط را گرفتم. آن موقع صدایم زیر بود و خوب میتوانستم، صدای عبدالواسط را تقلید کنم. حسی در من وجود داشت که علاقه خاصی به خواندن دارم. میخواستم این علاقه را جایی خرج کنم و چون بچه بودم راهش را نمیدانستم.
مرا به جاده قرائت انداختند
مرا به جاده قرائت قرآن انداختند. قرائت قرآن فنی بسیار سخت است و کاربری حنجره، کاربری واقعاً استثناییای است. کسانی که قرائت قرآن میکنند، به راحتی میتوانند در سایر سبکها و مدلهای مختلف خواندن، پیش بروند. اما کسی که از سایر سبکها وارد قرائت قرآن شود، احتمال دارد، دچار مشکل شود. قرائت قرآن فنی عجیب و غریب است و تا کسی خودش قاری قرآن نباشد نمیداند و شاید نتوانم این را به مخاطبان شما منتقل کنم. من قرآن میخواندم و در مسابقات سراسری شرکت میکردم و سپس نوجوان برگزیده سال 1357 شدم تا در مسابقات کویت شرکت کنم. چون با شلوغیهای انقلاب مصادف شد، مادرم اجازه نداد بروم.
شجریان گفت: صدای این بچه به درد آواز میخورد
یکبار در حیاط خانه مادربزرگم، داییام را دیدم که به همراه یکی از دوستانش آمد. داییام مرحوم بهمن بوستان بودند. آن زمان من استاد شجریان را نمیشناختم. درخت شاتوتی در خانه مادربزرگم بود که زیرش نشسته بودیم. داییام گفت محمد، قدری قرآن بخوان!
پرسیدم، داییجان، چه بخوانم و او گفت هر چه دلت میخواهد... شاید آن زمان 12 یا 13 سال بیشتر نداشتم. اوایل انقلاب بود و یکی از قرائتهای استاد عبدالواسط را خواندم... قصار السور و سوره والزها.
خواندم و آن دوست به داییام گفت: «صدای این خواهرزادهات به درد آواز میخورد!». چهره استاد شجریان را تا به حال ندیده بودم اما داییام گفت که ایشان استاد محمدرضا شجریاناند. اگر میدانستم که او کیست شاید زبانم میگرفت و نمیتوانستم بخوانم. اما نمیدانستم و خواندم.
چندین سال گذشت تا اینکه... | خوانندگانی که با قرائت شروع کردند
چندین سال گذشت تا اینکه توانستم بروم سمت آواز و موسیقی. استاد شجریان با همان نشست متوجه شدند که من باید بروم سمت موسیقی. چون هم استاد بودند و هم باهوش و هم خودشان قاری برجسته قرآن کریم و در مالزی هم مقام کسب کرده بودند.
بسیاری از خوانندگان بزرگ (چه این طرف آب و چه آب سوی آب) که کارشان را با قرائت قرآن شروع کردهاند، خوانندگان موفقی شدهاند. هنوز هم گهگاهی برای خودم قرآن میخوانم اما کاربری حنجره در آواز و موسیقی و همچنین مخارج، تغییر میکند. برای قرائت قرآن کریم باید همواره تمرکز داشت و تمرین مداوم روی این سبک برای کاربری حنجره داشته باشید.
از کارورزی پزشکی تا موسیقی
اما از زمان کارورزی پزشکی به دلیل اینکه نیاز مالی داشتم، کار موسیقی برایم جدی شد. خدمت یکی از دوستان در رادیو رسیدم. ایشان کارهای ادیت آوازهای بدون موسیقی را انجام میدادند. برخی از آوازهای بدون موسیقی را هم خودم ضبط میکردم. انشایم در مدرسه خوب بود و به واسطه آن انشا رفتم به رادیو. بعداً برنامهای به نام «در بارگاه قدس» مختص اذان مغرب بود که از رادیو پخش میشد. 2 سال تمام همه این برنامهها را خودم مینوشتم و تهیه میکردم و از خوانندگان و مداحانی که آنجا میآمدند، آواز میگرفتم. نخستین بار آقای کریمخانی را خودم به آنجا بردم. به من گفتند که چرا خودت نمیخوانی و پاسخ دادم که هنوز موقعش نیست! تجربههایی که در دیدار با کسانی مانند استاد کریمخانی و استاد موذنزاده اردبیلی داشتم، موقعیت خاصی برایم ایجاد کرد. معلومات خوب را خداوند سر راهم قرار داد. همینها باعث شد که حس کنم، باید بخوانم. استاد شجریان گفت «این میوه تا نرسیده است نچینش!»
استاد شجریان از من گله کرد
ایشان گفت که بروز و ظهور اولیه خیلی مهم است و باید قوی ظاهر شوی. البته استاد مخالف بود که پاپ بخوانم و بعداً هم از من گله کرد. من هم زور خودم را زدم تا ایشان را قانع کنم و ایشان هم متقاعد نشد اما به خاطر حجب و حیایی که داشت و اینکه هیچوقت چیزی را بر دیگری تحمیل نمیکرد، گفت «هر کاری میخواهی بکن، فقط شعر خوب بخوان!»
داستان اولین «تِرَک»
من هم در آن فضا بالیدم و رشد کردم. با آقای شهبازیان آشنا شدم. کاری را نزدشان بردم و اتودش را خودم خوانده بودم. ایشان آن زمان قائم مقام واحد موسیقی بود. وی پرسید که این آهنگ را کی ساخته و چه کسی میخواهد بخواند؟ من گفتم که خودم ساختهام و به دلیل آنکه آن زمان آقای افتخاری روی بورس بود، در نظر داشتم که آن آهنگ را ایشان بخوانند. توضیح دادم که کارورزی پزشکی را میگذرانم و میخواهم پزشک شوم. کاست را گوش داد و گفت این کار را خودت بخوان. اگر آن را بخوانی من برایت تنظیمش میکنم. فرصت بینظیری بود. من جزو طرفداران پر و پا قرص آقای شهبازیان بودم. نمیدانستم که در آن لحظه چه باید بگویم. گفتند کار اولت است و در استودیو ضبط میکنیم. اصلاً فکرش را هم نمیکردم که کسی مانند من که روزی آرزو داشتهام خواننده شوم، نخستین کارم را فریدون شهبازیان تنظیم کند!
مادرم مخالفت میکرد
فقط قدری مادرم مخالفت میکرد. مادرم نوه وحید دستگردی بود و از این حیث در خانوادهای مذهبی و متدین بزرگ شده بود. میگفت خوانندگان و نوازندگانی که به خانه وحید میآمدند، همگی معتاد بودند! میگفت من میترسم که تو هم مانند آنها آلوده شوی!
کارم با استاد شهبازیان دیده شد
نگرانی او را ارج مینهم. امروز اغلب خوانندگان به باشگاه میروند اما قبلاً چنین نبود و امروز اوضاع حسابی فرق کرده. آن زمان اهالی هنر اعم از نقاشها، موسیقیدانها و نوازندگان این مشکل را داشتند. مادرم از این موضوع میترسید. اکنون که با شما صحبت میکنم هر دوشان از دنیا رفتهاند اما صدایشان همیشه در گوشم است. مادرم گفت: «آقای شهبازیان، من محمد را به شما میسپارم... ایشان هم گفتند که نگران نباشید خانم، من خودم حواسم به او هست. بنابراین نخستین کارم با آقای شهبازیان بود که انجام دادم و نامش «فرصت بدرود» بود. البته قدری قبلترش کاری برای حضرت ابوالفضل(ع) انجام دادم به نام «همقدم» که نامم را هم پای کار ثبت کردم. نامم را هم از محمد واعظی به «محمد اصفهانی» تغییر دادم. در واقع شهرتم اصفهانی است! «فرصت بدرود» که با آقای شهبازیان انجام دادم حسابی صدا کرد و میان مردم مورد استقبال واقع شد.
وقتی این کار مورد استقبال قرار گرفت، آقای شهبازیان گفت سریالی به نام «آوای فاخته» توسط بهمن زرینپور ساخته میشود که موسیقیاش را به من داده. گفت که میخواهیم برای تیتراژ پایانی سریالها، موسیقی بگذاریم تا در تلویزیون باب شود. به همین دلیل تیتراژی پایانی برای «آوای فاخته» ساختیم.»
صدای خشایار اعتمادی شبیه داریوش بود... | قاسم افشار شبیه به ابی میخواند؟
محمد اصفهانی در فراز دیگری از صحبتهایش یاد آور شد: «پیش از ما هم خوانندگانی بودند که پاپ میخواندند که آقای فرید شبخیز کارهایشان را تنظیم میکرد. اما برای ما، کارهای پاپ، زنگ سازهای خارجی را داشت. همچنین با وجود تنظیمکنندگانی مانند فواد حجازی و بهروز صفاریان، انقلابی در کار موسیقی رخ داد. خشایار اعتمادی آمد و صدایش شبیه داریوش بود یا میگفتند قاسم افشار شبیه ابی میخواند. علیرضا عصار، شادمهر عقیلی و مرحوم حسین زمان هم بودند.
به من میگفتند برادر معین است!
به من هم میگفتند که برادر معین است! من هم یکبار گفتم که اگر مانند او باشم که افتخار است! چون کار سختی است که کسی بتواند شبیه به معین بخواند. البته سعی کردم قدری فاصلهام را با او بیشتر کنم تا شائبه تقلید در کارها کمتر و کمتر شود. چون ریشههای سنتی در صدایم بیشتر بود، قدری توانستم این کنتراست را بیشتر کنم.
اصفهانی واقعاً ممنوع الکار شد؟
اصفهانی همچنین درباره موضوع ممنوع الکار شدنش افزود: «یکبار یکماه ممنوع الکار شدم. موضوعش هم این بود که کار «جدایی» معین را خواندم. بعداً یکی از روزنامهها با من مصاحبه کرد و گفت چرا این کار را خواندهاید؟ من هم توضیح دادم که برای خواندن این کار از دختر آقای مرحوم بیات، اجازه کتبی گرفتهام. به خوانندهاش هم گفتهم و او هم اجازه داده است. علاوه بر این از آن خواننده صحبت کردم. اینکه او(معین) نماز میخواند و انسان شریف و صادق و سادهای است.
به همین دلیل وقتی مجوز کنسرت دیگری در تالار وحدت داشتم، حراست تالار که مرا هم میشناخت، از من عذرخواهی کرد و گفت که نمیتوانیم اجازه دهیم شما وارد شوید. من گفتم که الآن همه منتظرماند. تهیه کننده برنامه که عکسهای مرا روی بیلبردهای شهر زده بود واقعاً داشت سکته میکرد. با یکی از بچههای حراست تماس گرفتم و گفتند که شما فردا به بهارستان بیایید تا برایتان توضیح دهیم. به او گفتم که اوضاع چگونه است. قبول کردند که کنسرتم را برگزار کنم، اما بعدش، فردا، به بهارستان بروم. برای آن کنسرت مجوز دریافت کرده بودیم. موضوع مربوط به سال 1386 یا 1387 است. خلاصه که موضوع حل شد و فیصله یافت.»
مژده لواسانی در پایان توضیح داد که وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی هم حتی سال گذشته عنوان کرد که آقای «معین» میتوانند به ایران بازگردند. وی در پایان نظر محمد اصفهانی را درباره شادمهر عقیلی پرسید و وی هم عنوان کرد: «فکر میکنم آخرش بازمیگردد!»