به گزارش همشهریآنلاین، بهاره رهنما هم اکنون نمایش «دورهمی بانوی اول» را به عنوان بازیگر و کارگردان در سالن حافظ روی صحنه دارد. «دورهمی بانوی اول» داستان مستندگونه زندگی همسران سه دیکتاتور جهانی؛ «هیتلر»، «موسلینی» و «بن لادن» است. بهاره رهنما، السا فیروزآذر و هدیه محقق بازیگران این نمایش هستند و رضا کیانیان، هومن حاجی عبداللهی، ایوب آقاخانی و علی اوجی به عنوان صداپیشه، گروه را همراهی میکنند.
بهاره رهنما در گفتوگو با خبرنگار تئاتر ایرنا از ویژگیهای تئاتر جدیدش گفت و مسیری را که از ایده تا اجرا طی کرده است شرح داد.
ایرنا: ایده نمایش «دورهمی بانوی اول» چگونه به ذهنتان رسید و از نگارش نمایشنامه آن چه انگیزهای داشتید؟
رهنما: ایده این نمایش از این باور من ناشی میشود که کتابها و موضوعات و سوژهها، افراد را در زمانهای خاصی صدا میزنند؛ یعنی ما خیلی اوقات انتخاب نمیکنیم که به عنوان نویسنده چه بنویسیم، یا حتی برای افرادی که اهل مطالعه هستند، ممکن است کتابی در مقطعی خاص به دستشان برسد که دقیقاً در همان زمان، خواندن آن ضروری بوده است.
کتاب دیگری به نام «زنان دیکتاتور» به من هدیه داده شد و دیدم این کتابها پاسخ سوالی را میدهند که از هستی کرده بودم: اگر این مردان قدرت جهانی داشتند، چگونه با خانوادهشان رفتار میکردند؟
من دوستی داشتم که اکنون ایران نیست. ایشان پزشک جراح و از من جوانتر هستند. خانمی بسیار محترم، دوستداشتنی و در واقع از هر جهت، زنی کامل هستند. ایشان وارد رابطهای با مردی شدند که مردی بسیار دیکتاتور و خودشیفته بود. متأسفانه این خانم دو بار اقدام به خودکشی کرد. در حالی که اصلاً فردی روانپریش یا ناپایدار نبود. بسیار درسخوانده و از خانوادهای خوب اما این رابطه سمی و میزان فشار و دیکتاتوری آن مرد واقعاً او را نابود میکرد.
در نهایت، خوشبختانه با کمک خانوادهاش از ایران خارج شد، چون آن مرد حاضر به پایان دادن رابطه نبود. حتی پس از ازدواج، وقتی جدا شدند، در تمام مدت، آن آزارها و استبداد ادامه داشت. این خانم که زنی موفق و از نظر مالی مستقل بود، نیازی به ماندن کنار آن مرد نداشت. به شدت کتک خورده و آسیب دیده بود. یک بار دستش شکسته بود و هر بار که ما یا دیگران تلاش میکردیم این ماجرا را پایان دهیم، میدیدیم دوباره ادامه پیدا میکند. این موضوع برای من بسیار عجیب بود؛ چیزی بود که از نزدیک لمسش کردم.
البته خودم هم در طول زندگی با تجربههایی از این دست مواجه شدهام، اما نه به این شدت. آنجا برای من سوال شد که این مرد که چنین رفتاری کرده، یک پزشک معمولی در ایران است؛ اگر قدرت بیشتری داشت، چگونه میخواست آسیب وارد کند؟ مثلاً فرزند این خانم را از او گرفته بود و بدون دلیل، اجازه دیدن فرزند را نمیداد. در حالی که بعدها با مراجعه به دادگاه و پیگیری بسیار، توانست دوباره فرزندش را ببیند. اما در همان چند ماهی که کودک را ندیده بود، یکی از دفعات خودکشی رخ داد.
در مجموع، همه چیزهایی که مینویسم، جهان زنانهای دارد. در حدود ۱۲، ۱۳ نمایشنامه و سه چهار کتابی که تاکنون نوشتهام، همه آنها حاصل کلاژی (ترکیبی) از زنهای اطرافم هستند و بخشی هم آسیبهایی است که خودم تجربه کردهام.در همان زمان کتابی درباره زن برادر بن لادن به من هدیه داده شد. در آن کتاب، زنی که برایم جالب بود، همسر اول بنلادن بود؛ زنی که همیشه باردار بود، کمحرف، و در تمام سالهایی که در خانواده آنها زندگی میکرد، دائماً در حال بارداری بود.
کمی بعد، کتاب دیگری به نام «زنان دیکتاتور» به من هدیه داده شد و دیدم این کتابها پاسخ سوالی را میدهند که از هستی کرده بودم: اگر این مردان قدرت جهانی داشتند، چگونه با خانوادهشان رفتار میکردند؟ در نهایت، تصمیم گرفتم درباره زندگی این افراد بنویسم، ولی موضوعات بسیار مفصل و متعدد بودند. قدرت یک آزمون بشری است و آدم ها را به خود واقعیشان نزدیک میکند.
پس از آشنایی با زندگی زن بنلادن سراغ چه زنان دیگری رفتید؟
داستان دیگری نیز بود درباره زنی به نام پرسیلا، خانمی یونانی که پدر و شوهرش از کارمندان صدام بودند. پدرش با صدام همکاری میکرد و شرکت نفتی داشت و همسرش نیز همینطور. پاریسولا وارد داستانی با صدام میشود که تا پایان عمرش در عراق گرفتار میماند. انتخاب از میان این داستانها بسیار سخت بود. چون خودم از کودکی عاشق بازیگری بودم، برایم خیلی جالب بود که یک بازیگر وارد چنین ماجرای سیاسی شود و خود را نابود کند.
نمایشنامهای که در حال حاضر توسط نشر ثالث منتشر شده و در نمایشگاه کتاب امسال در دسترس مخاطبان قرار گرفت، شامل نسخهای از زندگی زنان « صدام»، « بنلادن» و « هیتلر» است
همچنین، داستان زندگی موسولینی نیز برایم جذاب بود. پدرم بسیار اهل مطالعه بود و مهمترین یادگاریاش برای ما یک کتابخانه هزار و چند جلدی است که تعداد زیادی از آنها را خوانده است. ما را هم از کودکی تشویق به مطالعه میکرد. مثلاً میگفت کتاب بخوانید، فلان کار را برایتان انجام میدهم، بعد بیایید خلاصهاش را برایم تعریف کنید. کتاب «نبرد من» هیتلر را در نوجوانی خوانده بودم. نکات جالبی درباره شخصیتی که دوگانه بود: یک آدم هنرمند لطیف، شاعر، گیاهخوار و در عین حال، فردی که نسلها و یک نژاد را قلع و قمع کرده بود.
بعد از آن، از دوستانم در نشر چشمه، مانند مهدی یزدانی خرم و آقای بیژن اشتری و دیگر مترجمان خواستم چند کتاب مرتبط معرفی کنند، چون وقت نمیکردم همه کتابها را بخوانم. مثلاً در کتاب مربوط به استالین، فصلی درباره موسولینی بود یا یک کتاب مصاحبه درباره زندگی موسولینی. آنها را کامل خواندم. سایر کتابها را با راهنمایی همان دوستان، بخشهایی را انتخاب کردم که با شخصیتها همخوانی داشت.
شخصیتهای نمایشتان را چگونه انتخاب کردید؟ چطور شد که تصمیم گرفتید خودتان نقش نامزد موسولینی را بازی کنید؟
وقتی وارد زندگی موسولینی شدم، شباهت عجیبی بین نامزد او و خودم یافتم؛ از نظر روحی، شور زندگی، تند صحبت کردن، انرژی زیاد و... برایم عجیب بود. وقتی آن را نوشتم، گفتم اشکالی ندارد، فردی را برای بازی این نقش پیدا میکنم. ترجیح میدادم کسی جوانتر از خودم آن را بازی کند. اما هرچه زمان گذشت، دیدم نقش انگار برای خودم نوشته شده است.
با خانم السا فیروزآذر در نمایش قبلی همکاری داشتیم. من وقتی در حال نگارش این متن بودم، با او صحبت کردم و گفتم بیا نقش همسر اسامه بنلادن را بازی کن. چون آن زن هم دختر ریزنقش و سبزهای بوده که باورتان نمیشود ۱۳ فرزند به دنیا بیاورد.
السا فیروزفر را چطور انتخاب کردید؟
از بازی حسی خانم فیروزآذر در تئاتر قبلی لذت برده بودم. از همان ابتدا به ایشان پیشنهاد دادم. آن زمان طرح اولیه نمایشنامه نوشته شد که بیشتر جنبه تحقیقاتی داشت. بعد از دو سال، برای بازی دو فیلم سینمایی قبل از عید قرارداد بستم، و وقفهای ایجاد شد. از اوایل اسفند تمرینها را آغاز کردیم. من همیشه بازنویسی نمایش را در حین تمرین انجام میدهم، چون در آن زمان، جملات بهتری از دل تمرین بیرون میآید.
تقریباً با هفت بازیگر صحبت کردیم و چند جلسه تمرین داشتیم. اما یا نقشها بسیار دشوار بودند، یا در میانه تمرین، من برای پروژههای فیلم دعوت میشدم. برای برخی از بازیگران نیز تئاتر اولویت نداشت. انتخاب بازیگر بسیار دشوار شد. مخصوصاً برای نقش اوا براون، (نامزد هیتلر) که نه خودم میتوانستم بازی کنم و نه بازیگری را به راحتی پیدا میکردم. چون اوا براون ورزشکار بوده، چند رکورد جهانی در فتح قله داشته و دونده بوده است. بنابراین استایل، قد و قامت خاصی لازم داشت که در میان بازیگران ما کمتر پیدا میشود.
در نهایت، تصمیم گرفتم خانم محقق را که قبلاً با همدیگر همکاری کرده بودیم و اخلاق حرفهایشان را میدانستم، تئاتر دوست دارند و از لحاظ استایل هم به اوا براون نزدیک بود، دعوت کنم. اپیزود صدام را حذف کردم و در نهایت به این سه اپیزود رسیدم.
ممکن است در اجراهای بعدی اپیزود «صدام» را هم شاهد باشیم؟
الان نمایش من سه اپیزود دارد و به موسولینی و هیتلر و بن لادن میپردازد. اکنون به این نتیجه رسیدهام که در اجراهای آینده، اگر این اثر به مرحله اجرای دوباره برسد، این امکان وجود دارد که با دو اپیزود دیگر از اپیزودهایی که نوشتهام جایگزین شود.
نمایشنامهای که در حال حاضر توسط نشر ثالث منتشر شده و در نمایشگاه کتاب امسال در دسترس مخاطبان قرار گرفت، شامل نسخهای از زندگی زنان « صدام»، « بنلادن» و « هیتلر» است. صدام و بنلادن از جنبههای مختلفی از جمله سرنوشت و همعصری با یکدیگر شباهتهایی دارند....