پنجمین دور مذاکرات ایران و آمریکا در رم روز جمعه بدون دستیابی به نتیجهای ملموس به پایان رسید.
سایت خبری – تحلیلی عربی "المرصد پرس" در این باره به نقل از منابع دیپلماتیک نوشته است که روند مذاکرات بین ایران و آمریکا با سه مانع اصلی مواجه شده که مانع دستیابی به توافق نهایی میشود.
چالشهای اصلی در مذاکرات ایران و آمریکا
اولین مانع، درخواست آمریکا برای به صفر رساندن غنیسازی اورانیوم در داخل ایران است که هرگونه فعالیت غنیسازی حتی تا ۱ درصد را نیز ممنوع میکند. واشنگتن بر این شرط به عنوان اقدامی برای کسب اطمینان از عدم توسعه قابلیتهای هستهای نظامی اصرار دارد، در حالی که تهران آن را به شدت رد میکند و غنیسازی صلحآمیز را حقی غیرقابل مذاکره میداند و آن را "خط قرمز" خود توصیف کرده است.
مانع دوم، فشار اروپا برای گنجاندن برنامه موشکی ایران در مذاکرات، به ویژه موشکهای بالستیک است که تهران آن را خارج از محدوده مذاکرات هستهای میداند.
مانع سوم مربوط به درخواست ایالات متحده برای خروج تمام اورانیوم غنیشده با غنای بالا از ایران است، درخواستی که توسط مقامهای ایرانی رد شده و آنان ادعا میکنند که میتوانند این مقادیر را در داخل کشور و بدون نیاز به انتقال آن به خارج از کشور فرآوری کنند.
چشم انداز مذاکرات ایران و آمریکا
این سایت در ادامه مینویسد: "در بحبوحه این اختلافات، مذاکرات بین دو طرف همچنان حل نشده باقی مانده است، در حالی که انتظارات حاکی از احتمال ادامه بنبست در مذاکرات با توجه به پایبندی متقابل طرفین بر سر مواضع است که آینده توافق هستهای را در وضعیت عدم قطعیت قرار میدهد."
بیشتر بخوانید: در صورت توافق تهران و واشنگتن، آمریکا در کدام بخش اقتصاد ایران فعال خواهد شد؟/ چرا ترامپ به توافق نیاز دارد؟
مذاکرات ایران و آمریکا به نیابت از اسرائیل انجام میشود
در همین حال، "ناجی صادق شراب" تحلیلگر عرب در یادداشتی در روزنامه اماراتی "الخلیج" معتقد است که اساسا مذاکرات ایران و آمریکا به نیابت از اسرائیل انجام میشود و به دلیل تغییر ساختار قدرت در منطقه، به بُعد هستهای مربوط شده است.
او در این باره مینویسد: "این مذاکرات با هدف تزلزلناپذیر ایالات متحده مبنی بر حفظ امنیت و بقای اسرائیل سازگار است. این هدف با هدف دیگری مرتبط است که عبارت است از حفظ قدرت اسرائیل به عنوان یک قدرت یکجانبه در منطقه، بر اساس جلوگیری از دستیابی هر قدرت دیگری در منطقه به قدرت هستهای. ما این موضوع را در تخریب رآکتورهای هستهای عراق توسط اسرائیل دیدیم. پیچیدگی این مذاکرات نیز تمایل ایران به حفظ و گسترش حوزه منافع حیاتی و نفوذ خود در منطقه است. این موضوع هسته اصلی منافع ملی اسرائیل را تشکیل میدهد و هم چنین منافع استراتژیک ایالات متحده را نیز شامل میشود. با توجه به اهمیت استراتژیک، ژئوپولیتیکی و اقتصادی کشورهای حوزه خلیج فارس، آنان در قلب این ماجرا قرار دارند. از این منظر، به ایران اجازه داده نخواهد شد که به یک قدرت هستهای در منطقه تبدیل شود".
آن چه این مذاکرات را متمایز میسازد رفتار مذاکرهای ایران است
او در ادامه با اشاره به نوع رفتار ایران در مذاکرات مینویسد: "علیرغم تمایل ایران برای تبدیل شدن به یک قدرت هستهای صلحآمیز، همان طور که آن کشور ادعا میکند، اولویت ایران حفظ رژیم و حوزههای نفوذش در منطقه است. هم چنین، ایران به دنبال تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای است. این امر نه تنها تهدیدی برای کشورهای منطقه است، بلکه اسرائیل را به عنوان یک قدرت تک رو در منطقه با حمایت و پشتیبانی آمریکا تهدید میکند. این موضوع هم چنین تمایل ایالات متحده برای تکمیل روند صلح با کشورهای عربی در عین حفظ قدرت اسرائیل را توضیح میدهد".
رفتار ایران شبیه حضور در یک بازار است
او در ادامه میافزاید: "رفتار طرف ایرانی شبیه حضور یک فرد در بازار است و این موضوع حتی در مورد ایالات متحده هم صدق میکند. این یک بازار محبوب است که در آن مبادله کالا و چانهزنی صورت میگیرد و تمام تاکتیکهای مذاکره، از جمله امتیازات انعطافپذیر، سازگاری و پاسخگویی و اجتناب از گزینه جنگ که به معنای از دست دادن همه چیز است در آن به کار گرفته میشود. این رفتار در حال حاضر پشت مذاکرات جاری و خوشبینی فزاینده پیرامون دستیابی به توافقی است که اهداف رویکرد بازار را محقق میسازد، رویکردی که در آن هر طرف به برخی از اهداف خود دست یافته و شکست نخورده است.
نکته دیگر آن است که این مذاکرات پس از جنگی که طرف اصلی آن یعنی آمریکا به پیروزی رسیده و ایران کاملا شکست خورده باشد صورت نگرفته است. علاوه بر این، با توجه به پیامدهای جنگ که به کشورهای منطقه و خود اسرائیل گسترش خواهد یافت، گزینه جنگ بعید است. این امر هر دو طرف را مجبور میکند تا میزان بیشتری از امتیازات متقابل انعطافپذیر را بپذیرند با اولویت این که ایران به یک قدرت هستهای تبدیل نشود که این خواسته مشترک همه طرفین است. این شکل از مذاکره میتواند واقعبینانهتر، قابل قبولتر و با احتمال بیشتری برای دستیابی به اهداف باشد. بنابراین، این مذاکرات امتداد مذاکرات قبلی و توافق موسوم به ۱+۵ خواهد بود، توافقی که آمریکا با دولت اوباما آن را پذیرفت، اما دولت ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود از آن خارج شد. دولت ترامپ متوجه شد که این خروج به ایران آزادی عمل بیشتری برای غنیسازی بیشتر، نزدیکتر شدن به تبدیل شدن به یک قدرت هستهای و گسترش حوزه نفوذ خود میدهد. هدف دولت ترامپ امروز برچیدن توان هستهای و کاهش حوزههای نفوذ ایران است".
آن چه در مذاکرات ایران و آمریکا امری تازه است
این تحلیلگر عرب درباره آن چه در این دور از مذاکرات تازه است، نوشته و آن را تغییر موقعیت ایران در منطقه میداند. او میافزاید: "آن چه در این مذاکرات جدید است، تغییر در فضای کلی مذاکرات است. با حملات اسرائیل و جنگ در غزه تغییراتی در قدرت حزب الله لبنان و حماس ایجاد شده است. حکومت اسد در سوریه نیز ساقط شده است. این موضوع باعث کاهش حضور ایران در سوریه و ظهور یک نظام سیاسی جدید در آن کشور شده که به اهداف سیاسی آمریکا و اسرائیل پاسخگوتر است، همان طور که در دیدار "دونالد ترامپ" رئیس جمهور آمریکا و "محمد الجولانی رئیس جمهور جدید سوریه در ریاض مشاهده شد. هم چنین، تغییراتی در نقش کشورهای منطقه که جنگ را به عنوان یک گزینه نمیخواهند و بیشتر برای صلح آماده هستند، علاوه بر بزرگترین تغییر با بازگشت رئیس جمهور ترامپ به قدرت و تهدید مستقیم او به گزینه نظامی برای مهار قابلیتهای هستهای ایران ایجاد شده است. تغییر در سیاست ایران با روی کار آمدن "مسعود پزشکیان" رئیس جمهور جدید که به نظر میرسد پاسخگوتر، سازگارتر و متعهدتر به حفظ نظام سیاسی ایران است، از طریق تحریمهای اقتصادی اعمال شده بر ایران یا از طریق گزینه نظامی که در آن ایران میداند بزرگترین بازنده خواهد بود حاصل نخواهد شد".
رویکرد آمریکا باید به کارگیری چماق و هویج در قبال ایران باشد
در همین حال، موسسه آمریکایی "نیولاینز اینستیتیوت" در مقالهای تحلیلی توصیههایی را به سیاستگذاران دولت ترامپ در قبال ایران ارائه کرده است.
این موسسه با اشاره به این که صرف تحریمها ایران را وادار به عقب نشینی در مواضعش نمیکند، مینویسد: "همزمان با این که ایالات متحده با ایران در مذاکرات مربوط به برنامه غنیسازی هستهای این کشور درگیر است، واشنگتن باید رویکرد خود را مجددا ارزیابی کند. دورههای قبلی تحریمها، تهدیدها و اقدامات نظامی نه تنها نتوانستهاند مانع پیشرفت ایران به سمت دستیابی به تواناییهای هستهای شوند، بلکه "نهادهای خاص" را در ایران تقویت کردهاند. به جای تکیه بر زور، یک استراتژی مناسبتر، ترکیب هویج و چماق با یکدیگر است و به ایران انگیزههای معناداری مانند توجه به نگرانیهای اقتصادی و امنیتی طرف مقابل در ازای جلوگیری از گسترش پیشرفتهای هستهای اش را ارائه میدهد. برای این که هرگونه راهحلی اساسی باشد و از شکست دیگری مانند برجام جلوگیری شود، دو الزام وجود دارد: پاداش کافی که ایران مزایای همکاری را بیشتر از هزینهها بداند و فرآیندهای راستیآزمایی قوی با پیامدهای معنادار برای عدم همکاری. این حوزهها جایی هستند که برجام در آن با شکست مواجه شد".
حمله نظامی علیه تهران اقدامی کوتاه بینانه خواهد بود
این مرکز تحقیقاتی در ادامه میافزاید: "گفتوگو نباید صرفا بر روی چگونگی حمله اسرائیل یا ایالات متحده به تاسیسات هستهای ایران متمرکز باشد، بلکه باید بر این موضوع نیز متمرکز شود که آیا چنین حملهای منجر به نتیجهای سازنده خواهد شد یا خیر. نابودی تاسیسات ایران، اطلاعات و دانش هستهای آن کشور را از بین نمیبرد، این یک اقدام کوتهبینانه است که منطقه را بیشتر بیثبات میکند و به ایران توجیهی برای توسعه سلاحهای هستهای میدهد. هرچه ایالات متحده و متحدانش از طریق عملیات مخفی، تحریمها، انزوای دیپلماتیک و تهدیدات نظامی فشار بیشتری وارد کنند، ایران بیشتر قابلیتهای هستهای را برای بازدارندگی و اهرم دیپلماتیک ضروری میداند.
رهبران ایران به ویژه آنانی که در نهادهای خاص هستند، تسلیحات هستهای را به عنوان یک اقدام دفاعی در برابر دخالت معرفی میکنند. در عوض، ایالات متحده و اسرائیل فعالیتهای هستهای ایران را به عنوان یک تهدید حیاتی میبینند و اقدامات متقابل شدیدتر را توجیه میکنند. در عوض، چنین اقداماتی احساسات ضد غربی و حمایت در داخل ایران از پیشرفت هستهای را تقویت میکند و این چرخه را تداوم میبخشند. در حالی که ایران از کاربرد نظامی محدود سلاحهای هستهای آگاه است، از آن موضوع به عنوان یک ابزار چانهزنی در مذاکرات و وسیلهای برای نمایش قدرت عمل میکنند. با توجه به برنامه هستهای چند دههای ایران، اگر تهران واقعا به دستیابی به سلاح هستهای علاقهمند بود، به راحتی میتوانست تاکنون این کار را انجام دهد.
طبق گزارشهای اطلاعاتی ایالات متحده، ایران "برنامه نظامی فعالی برای دستیابی به سلاح هستهای ندارد". در حالی که ایران در صورت لزوم، زمان گریز هستهای خود را کاهش داده است، اما هنوز از تسلیحاتی شدن برنامه هستهای خود خودداری بعمل آورده است. بنابراین، هنوز راهی برای جلوگیری از عبور ایران از آستانه وجود دارد، اما انزوای بیشتر و حملات مستقیم علیه ایران برای بازی نهایی نتیجه معکوس به همراه خواهد داشت. تاریخ نشان میدهد که حملات نظامی اغلب به جای بازدارندگی، کشورهایی که جاهطلبیهای هستهای دارند را جسورتر میکند. برخلاف عراق در دهه ۱۹۹۰ میلادی، ایران اکنون کشوری پیشرفتهتر و امنتر است و در حال حاضر یک کشور در آستانه دستیابی به سلاح هستهای محسوب میشود. هرگونه حمله نظامی باید بسیار شدید باشد و هم چنان احتمالا نمیتواند دانش انباشته ایران در مورد توسعه برنامه هستهای را از بین ببرد. بنابراین، این استراتژی احتمالا ایران را از آستانه هستهای عبور میدهد و باعث تشدید قابل توجه تنش میشود و منجر به گسترش سلاحهای هستهای در منطقه و افزایش بیثباتی خواهد شد".
توصیههایی در حوزه سیاستگذاری در قبال ایران به دولت ترامپ
این مرکز استراتژیک آمریکایی در بخش پایانی مقاله خود سه توصیه را در حوزه سیاستگدذاری در قبال ایران به دولت ترامپ ارائه کرده است:
۱- جلوگیری از تشدید تنشهای نظامی آتشین
ایالات متحده باید اذعان کند که حملات نظامی علیه ایران با یا بدون دخالت یا تایید آن کشور احتمالا جز تشدید تنشها نتیجه دیگری به همراه نخواهد داشت. ایالات متحده باید استفاده از اهرم خود برای جلوگیری از انجام عملیات نظامی اسرائیل را در نظر گیرد، زیرا چنین عملیاتی ممکن است روند مذاکرات را تضعیف کند. وعده عدم مداخله نظامی در جلوگیری از اقدامات شدید ایران بسیار مفیدتر خواهد بود.
۲- پیگیری دیپلماسی بده بستان
ایالات متحده باید بر روی مسیرهای دیپلماتیک جدیدی تمرکز کند که امکان گامهای تدریجی به سوی ادغام مجدد ایران در جامعه بینالمللی را در ازای اقدامات قابل تایید از سوی تهران برای محدود کردن برنامه هستهای و توقف فعالیتهای منطقهای فراهم میکند. تضمینهای امنیتی به ویژه در مورد عدم مداخله نظامی نیاز درک شده ایران به دنبال کردن برنامه دستیابی به سلاحهای هستهای را کاهش میدهد و مسیری را برای ادغام مجدد آن کشور از طریق مسیرهای اقتصادی و دیپلماتیک ارائه میدهد.
۳- راستیآزمایی و بازگشت تحریمها
در صورتی که ایران به تعهدات خود عمل نکند، چارچوب جدید باید امکان اعمال مجدد تحریمها را فراهم کند. یک سیستم "انگیزه معکوس" تضمین میکند که ایران عواقب عدم پایبندی را درک کرده و در عین حال امکان مزایای بیشتر برای رفتار سازنده را نیز حفظ میکند. اگر ایران از دنبال کردن دستیابی به تسلیحات , zخودداری کند و فعالیتهای منطقهای خود را متوقف نماید، ایالات متحده میتواند گذار آن کشور را از یک کشور منزوی به یک قدرت منطقهای عادی تسهیل کند.
این امر باید با فرآیندهای راستیآزمایی دقیق همراه باشد. یکی از دلایل شکست برجام پس از خروج ایالات متحده، فقدان اطلاعات کافی آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای تأیید پایبندی ایران به مفاد توافق بود.
مطمئنا ایالات متحده نباید صرفا هر آن چه را که ایران میخواهد به آن کشور ارائه دهد و اعتماد کند که تصمیم میگیرد همکاری بیش تری داشته باشد. با این وجود، ارائه دلایلی به ایران برای همکاری به ایالات متحده این امکان را میدهد که در عوض آن چه را که میخواهد به آن کشور اعطا کند. با توجه به خطرات، ایالات متحده دیگر نمیتواند در برابر کشوری که در حال بررسی گسترش فعالیتهای هستهای است از خود سرسختی نشان دهد. اگر جلوگیری از یک ایران هستهای هدف بلندمدت باشد، ادامه تاکتیکهای زورگویانه تنها به تشدید تنشها و توجیه پیشرفت برنامه هستهای آن کشور منجر خواهد شد. تنها راه حل عملی، یک توافق جامع و سودمند برای همه طرفین خواهد بود که همکاری معنادار را تشویق کند.
منابع: اقتصاد 24