قدرت‌یابی جامعه و ضرورت بازاندیشی در الگوهای حکمرانی؛ نمونه تیم تراکتور

عصر ایران یکشنبه 04 خرداد 1404 - 11:06
باشگاه تراکتور دیگر فقط یک تیم فوتبال نیست؛ این نهاد اجتماعی نوظهور، بازتاب قدرت‌یابی جامعه در سایه ضعف نهادهای مدنی است. نادیده انگاری این تحول و یا درک نادرست آن، ضمن مصادره آن توسط جریان‌های افراطی، فرصت نوسازی سیاست داخلی از مسیر گفت‌وگو با جامعه را از میان می‌برد.

عصر ایران؛ یادداشت مهمان؛ هادی سلیمانی قره‌گل (جامعه‌شناس و پژوهشگر سیاست داخلی) 

1.  فضای افکار عمومی در ایران، در برخورد با مناطق پیرامونی و مرزی، عمدتا آکنده از نوعی رخوت و نادیده‌انگاری مزمن است؛ گویی این مناطق از دایره اولویت‌های ملی خارج‌اند و حضورشان در نقشه سیاست و اجتماع، تنها در مواقع بحرانی به رسمیت شناخته می‌شود.

به طور مشخص این بی‌تفاوتی اولیه، محصول سال‌ها نگاه مرکزگرا و بی‌اعتنایی نظام‌مند به مسائلی است که در حاشیه‌ها جریان دارند؛ مسائلی که تا پیش از تبدیل‌شدن به بحران، کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند. بااین‌حال، در مواجهه با پدیده‌هایی که نمی‌توان به‌سادگی از کنارشان گذشت، این بی‌تفاوتی معمولا، جای خود را به واکنش‌هایی از جنس هراس، سوءظن و بی‌اعتمادی می‌دهد. در چنین مواقعی، پیرامون نه به‌مثابه بخشی از کل، بلکه به‌عنوان امری ناآشنا، غیرقابل پیش‌بینی و بالقوه مزاحم بازنمایی می‌شود؛ جغرافیایی دورمانده از توسعه و احساسی مداوم از طرد و انزوا.

 چنین نگاهی، پیرامون را نه فرصتی برای تقویت همبستگی یا چالشی برای بازاندیشی در سیاست‌ها، بلکه کانونی بالقوه برای بحران‌های هویتی و تنش‌های سیاسی می‌بیند که باید با رویکردهای کنترلی مهار گردد.

با این‌حال، تحولات اجتماعی یک دهه اخیر در ایران حاکی از بروز اشکال نوینی از پویایی و تعیّن‌یابی اجتماعی و قدرت‌یابی جامعه در مناطق مزبور است. یکی از نمونه‌های بارز این تحول، دگردیسی معنادار باشگاه فوتبال تراکتور تبریز است.

2.  باشگاه تراکتور که در گذشته صرفاً یک تیم ورزشی تلقی می‌شد، در سال‌های اخیر، به بستری برای بروز خودآگاهی جمعی، ابراز هویت منطقه‌ای، و نمایندگی مطالبات فرهنگی و سیاسی بدل شده است.

این تحول، نشانگر شکل‌گیری نوعی نهاد  (یا جنبش) اجتماعی جدید در متن جامعه محلی است؛ نهادی که از دل دیالکتیک پیچیده مطالبات محلی، مناسبات نمادین، شبکه‌های ارتباطی جامعه و منافع گروه‌های اجتماعی و سیاسی سربرآورده است.

در ادبیات جامعه‌شناختی، نهاد اجتماعی به ساختاری نسبتاً پایدار اطلاق می‌شود که در تنظیم رفتارها، معنا‌بخشی به کنش‌ها و بازتولید هنجارها نقش ایفا می‌کند. در این معنا، باشگاه تراکتور از یک ساختار ورزشی صرف، به نهادی با ظرفیت‌های فرهنگی و اجتماعی بدل شده که در غیاب نهادهای مدنی رسمی، جامعه محلی در عرصه عمومی را بصورت نمادین نمایندگی می‌کند.

گردهمایی‌های پرشور در ورزشگاه، شعارهای هویت‌محور، مطالبه‌گری غیررسمی در حاشیه مسابقات، بازتاب گسترده رسانه‌ای این تحرکات در فضای مجازی، و تلاش کانون های سیاسی و اجتماعی برای بهره‌مندی از اتمسفر قدرتمند استادیوم، همگی مؤید آن است که با یک کنشگر اجتماعی نوظهور مواجهیم.

 در همین راستا قهرمانی اخیر تیم تراکتور در لیگ برتر خلیج فارس، تنها یک موفقیت ورزشی نبود، بلکه به رویدادی اجتماعی-فرهنگی تبدیل شد که بازتاب گسترده آن، بر قدرت همبستگی منطقه‌ای و میل فزاینده جامعه محلی برای دیده‌شدن، تأکیدی دوباره گذاشت.

3.  یکی از مهم‌ترین چالش‌های تحلیلی در برابر پدیده باشگاه تراکتور، نحوه بازنمایی و یا جانمایی آن در دو قطب گفتمانی «متباین در رویکرد» ولی «هم‌جهت در کردار و پیامدها» است؛ از یک‌سو، جریان‌های افراطی و نخبگان واگرای قومی، تلاش دارند باشگاه تراکتور را به سکویی برای ترویج روایت‌های حاشیه‌ساز و تقویت انگاره‌های جدایی‌طلبانه، دیگری ستیز، هویت‌گرایی مطلق یا نفی دولت مرکزی بدل کنند.

در این قرائت، تیم فوتبال نه به‌عنوان ابزار گفت‌وگوی فرهنگی و مظهر عقلانیت و موفقیت نهادی، بلکه نماد مقاومت هویتی در برابر تمامیت سیاسی ایران تعریف می‌شود.

 این جریان با مصادره عواطف جمعی، شعارهای ساختارشکنانه را جایگزین کنش مدنی می‌کند و امکان نهادینه‌سازی ظرفیت‌های اجتماعی باشگاه را تهدید می‌نماید.

 از سوی دیگر، برخی از مدعیان گفتارهای هویتی مرکزگرا، هرگونه بروز هویت محلی، اعتراض مدنی یا تجمع پیرامون نمادهایی مانند تراکتور را نشانه‌ای از گسست ملی و تهدیدی علیه یکپارچگی سرزمینی تلقی می‌کنند.

 آنان، به‌جای تحلیل پویایی‌های اجتماعی و دلایل بازنمایی مطالبات در این قالب‌ها، با رویکردی تقلیل‌گرا، باشگاه را به پدیده‌ای خطرناک، شبه‌سیاسی و نامشروع فرو می‌کاهند.

 نکته مهم آن است که این دو گفتمان با وجود تمایز ظاهری، در عمل به یک نتیجه مشترک می‌رسند: بازنمایی تراکتور به‌مثابه تهدید. به طور مشخص چنین قطب‌بندی‌هایی، موجب می گردد که پدیدۀ مزبور از درون توسط گروهی اقلیت مصادره شده و همزمان از بیرون طرد شود.

4.  فارغ از روایت‌های متعارض درباره پدیده تراکتور (اعم از قوم‌گرایانه یا مرکزگرا) آنچه در این متن مورد توجه است، تمرکز بر زمینه نهادی و ساختاری است که در آن، میل به مشارکت اجتماعی و ابراز هویت، به جای عبور از مجاری مدنی، مسئولیت‌پذیر و پایدار، خود را در قالب محیط‌های هیجانی و قابل مصادره از سوی جریان‌های فرصت‌طلب نشان می‌دهد.

در چنین شرایطی، فقدان نهادهای واسط مؤثر، ضعف سیاست‌گذاری ارتباطی، و غیبت فرصت‌های رسمی برای مشارکت واقعی، باعث می‌شود که کنش اجتماعی در قالب نمادهای احساسی و غیررسمی بروز یافته و مستعد بهره‌برداری سیاسی و اقتصادی گردد.

 در این چارچوب، باید نسبت به شکل‌گیری نوعی اقتصاد سیاسی رانتی و فرصت‌طلبانه حول باشگاه تراکتور هشدار داد. برخی کانون‌های قدرت، با درک سرمایه نمادین و نفوذ اجتماعی بالای این باشگاه در میان افکار عمومی منطقه، می‌کوشند از طریق بسیج قومی این سرمایه را در راستای منافع سیاسی و اقتصادی خود جهت دهند.

 این روند در واقع تکرار همان چرخه معیوب «تبدیل مطالبه به ابزار» و «تبدیل نماد به سرمایه موقت سیاسی» است که در بسیاری از نقاط پیرامونی کشور مشاهده می‌شود. این امر به طور مشخص در بلندمدت به بی‌اعتمادی عمومی، فرسایش سرمایه اجتماعی و اختلال در مناسبات دولت-جامعه و جامعه-جامعه خواهد انجامید.

از سوی دیگر، تمرکز معنا، کردار و انرژی در این نهاد نوظهور ممکن است به نوعی تمامیت‌خواهی اجتماعی منجر شود؛ یعنی همان پدیده‌ای که از یک‌سو علیه حاشیه‌سازی و طرد شکل می‌گیرد، اما خود می‌تواند بازتولیدگر طرد دیگری در درون اجتماع محلی (اعم از باشگاه‌های محلی، گروه‌های زبانی، مذهبی یا اجتماعی) شود.

5.  در حال حاضر سیاست‌گذاری هوشمند و مبتنی بر واقعیت‌های اجتماعی برای مواجهه با پدیدۀ تراکتور بیش از پیش ضرورت دارد. در این منطق به جای تقلیل این پدیده به یک تهدید امنیتی یا ناهنجاری سیاسی، باید آن را به‌عنوان نشانه‌ای از قدرت‌یابی جامعه در شرایط ضعف نهادهای رسمی، میل آن برای مشارکت و ضرورت بازاندیشی در الگوهای حکمرانی تلقی کرد.

سیاست داخلی کشور، به‌ویژه در نهادهایی مانند وزارت کشور، باید فراتر از رویکردهای انفعالی یا اقتضایی، با «تسهیل نهادسازی محلی»، «حمایت از فعالیت احزاب و تشکل‌های مدنی ملی در مناطق مختلف»، و «به رسمیت شناختن تنوع فرهنگی جایابی شده در امر جمعی و ملی»، زمینه بروز مشروع و مسالمت‌آمیز این انرژی اجتماعی را در قالب های نهادی رسمی و مسئولیت پذیر فراهم آورد.

6.  تجربه باشگاه تراکتور نشان می‌دهد که جامعه ایران، به‌رغم محدودیت‌های ساختاری، به سطحی از تراکم اجتماعی و مدنی رسیده است که تمایل دارد در عرصه عمومی حضور یابد و مطالبه‌گری کند. نادیده گرفتن این میل، ضمن اتلاف سرمایه اجتماعی موجب هدایت آن به بسترهای هیجانی و قابل دستکاری از سوی جریان‌های فرصت طلب شده، و در نهایت به انباشت نارضایتی‌ها، تشدید طرد و دیگری سازی، تقابل‌های ناخواسته و تضعیف بهم‌پیوستگی جمعی منجر خواهد گردید.

 جامعه قدرتمند، الزاماً تهدید نیست؛ اگر نهادهای رسمی بتوانند با آن وارد گفت‌وگویی واقعی شوند، همین قدرت اجتماعی به پشتوانه‌ای برای توسعه پایدار، انسجام ملی و نوسازی سیاست داخلی تبدیل خواهد شد.

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.