اروپا از رقبای خود جا مانده است. قارهای که زادگاه مدرنیته و انقلاب صنعتی بود، اکنون دارد یکی پس از دیگری نبردهای فناوری را به رقبای خود واگذار میکند. مسالهای که موجب شده است تا این قاره خود را از وضعیت رهبر و کنشگر در ابتدای قرن گذشته به وضعیت پیرو و واکنشدهنده تغییر دهد. در توصیف عقبماندگی اروپا همین اشاره کافی است که به گزارش والاستریت ژورنال، ارزش بازار شرکت اپل از کل بازار سهام آلمان بهعنوان اقتصاد برتر قاره سبز بیشتر است. شاید در نگاه اول در برابر این ادعا اینطور پاسخ دادهشود که در طول تاریخ، عقبماندگیهای بسیاری وجود داشتهاند که جبران هم شدهاند و این عقبماندگی هم میتواند یکی از آنها باشد؛ اما به گزارش والاستریت ژورنال، سیاستهای اقتصادی و همچنین، فضای فرهنگی حاکم بر اروپای امروز هیچ نشانی از اراده به جبران ندارد. اروپاییها بهدلیل «کندی» عقب ماندند و گویا بنا ندارند که از این رخوت خود را نجات دهند.
مسیری که اروپا در سه قرن گذشته پیمود، مسیری عبرتآموز است. تا پیش از آغاز انقلاب صنعتی از دهه1760 میلادی در انگلستان، جهان در نداری برابر بود. کموبیش تمام نقاط جهان، از غرب تا شرق و از شمال تا جنوب، تنها قادر به تامین معاش حداقلی زندگی بودند. در این شرایط که کیفیت زندگی یک انگلیسی با یک ایرانی و آن ایرانی با یک چینی تفاوتی نداشت؛ آغاز انقلاب صنعتی در بریتانیا و گسترش آن به دیگر نقاط اروپا و پس از آن به آمریکا سرآغاز فصلی نوین در داستان تاریخ بشر شد. به دنبال انقلاب صنعتی نرخ رشد اقتصادی کشورهای پیشگام در این انقلاب با جهشی خیرهکننده مواجه شد. جهشی که «ادد گالور» از آن بهعنوان نقطه عطف تمام تاریخ بشریت یاد کرد. نقطه عطفی که اگرچه پیش از آن جهان در برابری به سر میبرد، پس از آن جهان وارد یک نابرابری تمام عیار میان کشورها شد. اروپا به مدد پیشگامی خود در رشد اقتصادی به رهبر سیاسی جهان نیز بدل شد و توانست هنجارهای خود را به تمام جهان اشاعه دهد. وضعیتی که تا جنگ دوم جهانی کموبیش پابرجا بود. اما، پس از جنگ دوم وضعیت به تدریج تغییر یافت تا جاییکه امروز و پس از انقلاب هوش مصنوعی، اروپا تقریبا حرفی برای گفتن ندارد و رقابت میان آمریکا و چین در حال ادامه است. درست بر این اساس است که این پرسش مهم به وجود میآید که چگونه مهد انقلاب صنعتی و رشد اقتصادی خیرهکننده بازی را به رقبایی که از روی دست او مشق میکردند، باخت؟ باختی که تنها به ساحت اقتصادی محدود نمانده و عقبماندگی اقتصادیاش به عقبماندگی سیاسی این قاره هم سرایت کرده است.
شاید در نگاه اول این عقبماندگی اروپا در حوزه هوش مصنوعی تنها یک عقبماندگی در حوزه فناوری قلمداد شود که قرار نیست بهصورت حتمی موجب جاماندگی اقتصادی و سیاسی اروپا شود. اما، مطابق فهم کلی اقتصاددانان، انقلاب هوش مصنوعی کموبیش به اندازه انقلاب صنعتی اول قرار است که ساختار تولید را به شکلی معنادار تغییر دهد. این همان نکتهای است که بیل گیتس، از بزرگان حوزه فناوری نیز تاکید دارد. اینکه درست مانند انقلاب صنعتی اول که به نقطه عطف تاریخ بشر تبدیل شد، انقلاب هوش مصنوعی نیز قرار است داستان تاریخ بشر را به قبل و بعد از خود تقسیم کند. تغییری که اگر کشوری از آن جا بماند، از قدرت اقتصادی و سیاسی بودن در آینده جا خواهدماند. درست به همین دلیل است که این جاماندگی اروپا در حوزه هوش مصنوعی تبدیل به مساله مهمی شده است؛ زیرا بر اساس مدلهای رشد اقتصادی مطرح شده ذیل ادبیات نظریه اقتصاد کلان، رشد اقتصادی در بلندمدت منوط به رشد فناوری است و اگر کشوری رشد فناوری را از دست دهد، رشد اقتصادی را نیز از دست خواهد داد؛ مسالهای که اروپا این روزها با آن در حال کلنجار رفتن است.
والاستریت ژورنال در گزارشی با عنوان «صنعت فناوری بسیار عظیم است و سهم اروپا از آن بسیار کم است» که در نوزدهم ماه مه سال جاری آن را منتشر کرده است؛ به سراغ پاسخ این پرسش رفته که چرا اروپا در حوزه هوش مصنوعی بازی را به رقبا باخته است. در ابتدای این گزارش نقل قولی از یکی از کارآفرینان حوزه فناوری آمده است که به تنهایی همه روایت را به دوش میکشد: «توماس اودنوالد، کارآفرین آلمانی حوزه فناوری، در ژانویه سال گذشته سیلیکونولی را ترک کرد تا به استارتآپ Aleph Alpha مستقر در هایدلبرگ آلمان بپیوندد. این شرکت قصد داشت با Open AI در حوزه هوش مصنوعی رقابت کند. اودنوالد پس از حدود سه دهه فعالیت در کالیفرنیا، امیدوار بود بتواند به ساخت یک غول فناوری اروپایی کمک کند. اما، آنچه دید، او را شوکه کرد: همکارانش مهارتهای مهندسی کافی نداشتند و همهچیز به کندی پیش میرفت. او پس از 2ماه استعفا داد و به کالیفرنیا بازگشت و درخصوص وضعیت اروپا بیان کرد که اگر به سرعت تغییرات در سیلیکونولی نگاه کنید، کارها آنقدر سریع پیش میروند که فکر نمیکنم اروپا توان رقابت با آن را داشته باشد.»
بر اساس این گزارش «اروپا هیچ جایگزین بومی برای شرکتهایی مانند گوگل، آمازون یا متا ندارد و این ناتوانی اروپا در ایجاد شرکتهای بزرگ فناوری، یکی از بزرگترین چالشهای اروپا محسوب میشود که یکی از دلایل اصلی رکود اقتصادی قاره است. مسالهای که با افزایش تعرفهها ممکن است رشد اقتصادی را بیش از پیش محدود کند.» درست در همین راستا، ماریو دراگی، رئیس سابق بانک مرکزی اروپا که مامور شدهبود تا دلایل رکود اقتصادی در اتحادیه اروپا را بررسی کند، این وضعیت را «چالشی حیاتی» توصیف کرده است. او در گزارشی که سپتامبر گذشته منتشر کرده است، نداشتن یک بخش فناوری پویا را یکی از دلایل اصلی دانست. به باور دراگی «اتحادیه اروپا در فناوریهای نوظهوری که رشد آینده را شکل میدهند، ضعیف است.»
مطابق آماری که این گزارش نیز در اختیار ما قرار میدهد؛ در 50سال گذشته، آمریکا ۲۴۱شرکت با ارزش بازاری بیش از ۱۰میلیارد دلار ایجاد کرده است؛ اما این در حالی است که این رقم برای اروپا تنها ۱۴مورد بوده است. مطابق این آمار ادعای ماریو دراگی در ضعف اروپا در آینده فناوری صحیح است. مسالهای که با در نظر گرفتن ادعای دیگر این گزارش مبنی بر اینکه «در اواخر دهه ۱۹۹۰، زمانی که انقلاب دیجیتال آغاز شد، کارگر اروپایی بهطور متوسط ۹۵درصد از بهرهوری کارگر آمریکایی را داشت. اما، اکنون این رقم به کمتر از 80درصد رسیده است» نشان از آن دارد که افول اروپا در سالهای اخیر فراتر از تصور است.
اما، پرسشی که پس از این آمارها ایجاد میشود، از این قرار است که چرا اروپا با آن عقبه درخشان در سالهای اخیر جامانده است؟ آنچنان که مارک آندرسن، سرمایهگذار عرصه فناوری در خصوص آن بیان میکند که «اروپا روی نبردهای اشتباه تمرکز کرده است.» به گفته او، زمانی که چین و ایالاتمتحده آمریکا در حال سرمایهگذاری روی هوش مصنوعی هستند؛ آنها تمام تمرکز خود را روی مسائل محیطزیستی محدود کردهاند. ادعایی که در کنار آمار همین گزارش مبنی بر اینکه «سرمایهگذاری خطرپذیر» اروپا در حوزه هوش مصنوعی تنها در حدود یکپنجم آمریکا است، قابل لمس و درک میشود.
بر اساس این گزارش، دلایل مختلفی میتوان برای جاماندگی اروپا برشمرد؛ اما مهمترین دلایل این جاماندگی به کندی این قاره بازمیگردد. بر اساس این گزارش، اروپاییها هم به لحاظ فرهنگی و هم به لحاظ سیاستگذاری کند هستند. مصرفکنندگان اروپایی به سختی تغییر ذائقه میدهند و همچنین، سرمایهگذاران اروپایی هم جسارت لازم برای سرمایهگذاری در حوزه فناوری را ندارند. مضاف بر این آنها از حمایتهای دولتی لازم در این حوزه مانند آنچه در آمریکا و چین مشاهده میشوند، بهرهمند نیستند. بر اساس این گزارش «سرمایهگذاران و کارآفرینان میگویند موانع رشد فناوری در اروپا عمیق و ساختاری هستند: فرهنگ کسبوکار محتاط و ریسکگریز، قوانین سختگیرانه کار، کمبود سرمایهگذاری خطرپذیر و رشد اقتصادی و جمعیتی ضعیف.» همه عواملی هستند که در این جاماندگی اروپا نقش داشتهاند.
آنچنانکه در این گزارش آمده است، کارلهاینز براندنبورگ، مهندس آلمانی که به توسعه فرمت صوتی MP3 کمک کرد، میگوید که در آلمان، مردم بیش از حد محتاط هستند. همچنین، به باور او شرکتهای الکترونیکی آلمانی اهمیت MP3 را درک نکردند و روی آن سرمایهگذاری کافی نکردند. در نتیجه، شرکت اپل در اوایل دهه۲۰۰۰ با فروش نزدیک به نیممیلیارد دستگاه آیپاد از این فرصت استفاده کرد. مضاف بر این، فابریتزیو کاپوبیانکو، کارآفرین حوزه فناوری از ایتالیا که سالها در سیلیکونولی زندگی کرده است، میگوید؛ تفاوت آمریکا با اروپا در سرعت است. آمریکاییها خیلی سریع تصمیم میگیرند، اما در اروپا، همه باید با هم مشورت کنند که این امر، ماهها طول میکشد.
در کنار محتاط بودن مصرفکننده و سرمایهگذار اروپایی در تغییر ذائقه مصرفی یا در سرمایهگذاریهای جسورانه خود، دولتهای اروپایی نیز با وضع سیاستهای اقتصادی سختگیرانه بهویژه در حوزه نیروی کار، کار را بیش از پیش با مشکل مواجه کرده است. مقرارتی که خود را تنها در حوزه ممانعت در جذب و اخراج نیروی کار محدود نمیسازد و آنچنان به سطوح مختلف کشیده شده است که طبق یک نظرسنجی که به تازگی از سوی آمازون صورت گرفت، کسبوکارهای اروپایی ۴۰درصد از بودجه فناوری اطلاعات خود را صرف تطابق با مقررات میکنند. همچنین دوسوم شرکتهای اروپایی هنوز درک روشنی از الزامات قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا که از تابستان گذشته اجرایی شده است، ندارند. مسالهای که به خوبی نشان از اتلاف فراتر از تصور منابع در اروپا دارد. اتلافی که آنچنان کار را برای کارآفرین اروپایی سخت کرده است که به قول رابرت ویس، بنیانگذار شرکت Bird، یکی از موفقترین شرکتهای نرمافزاری هلند ،«اروپا لطفا دست از قانونگذاری بردار». ما شاید نخستین شرکتی باشیم که میرویم؛ اما قطعا آخرین نخواهیم بود.