علی شجاعی اصفهانی، در گفتگوبا خبرنگار مهر با اشاره به مفهوم «موزه باز شهری» اظهار کرد: موزههای باز شهری باستانشناسی، فضاهایی در بستر شهر هستند که در آنها آثار مکشوفه در جریان کاوشهای باستانشناسی بهگونهای ساماندهی شدهاند که امکان مشاهده، درک و لمس آنها برای عموم مردم فراهم باشد. به گفته او، بر اساس آئیننامهها و تعاریف بینالمللی از جمله اسناد ایکوم، این موزهها به نحوی طراحی میشوند که شهروندان بدون واسطه در فضای اصلی کشف آثار قرار بگیرند و به جای تماشای اشیا در ویترین، تجربهای مستقیم از تاریخ آن نقطه خاص داشته باشند.
شجاعی با استفاده از تمثیلی ملموس گفت: این موزهها همانند پارکهای سافاری هستند؛ با این تفاوت که بهجای مشاهده حیوانات در قفس، انسان در دل همان بستر و مکانی که آثار تاریخی در آن کشف شدهاند، قدم میزند و گذشته را بیواسطه تجربه میکند.
وی افزود: تجربه موزه باز شهری باستان شناسی، امکان آشنایی ملموس با فرایندهای زیست در گذشته را بهویژه برای کسانی که تخصصی در حوزه میراث فرهنگی ندارند فراهم میکند.
ضرورت بازخوانی لایههای گمشده تاریخ اصفهان
به اعتقاد این باستانشناس با وجود فراوانی بناهای تاریخی، در لایههای عمیقتر خود هنوز دارای ناشناختههای فراوانی است که فقط با کاوشهای باستانشناسی و پس از آن شکلگیری موزههای باز شهری قابل شناسایی و عرضه به مردم هست.
وی تأکید کرد: از بسیاری از دورههای تاریخی اصفهان، بهجز روایتهای مکتوب، هیچ اثر مشهودی در فضاهای شهری در دسترس مردم نیست و عموماً آثار بهجایمانده متعلق به دورههای متأخر مانند صفوی و قاجارند.
شجاعی با اشاره به تخریب گسترده لایههای تاریخی زیر سطح شهر گفت: موزه باز شهری میتواند این خلأ را با حفظ و عرضه درست یافتههای کاوشها، جبران کند. این اقدام، هم به شناخت علمی کمک میکند و هم موجب ارتقا درک عمومی از تاریخ میشود. شجاعی همچنین یادآور شد: موضوع «گردشگری سایتهای باستانشناسی» در دنیا جایگاه مهمی یافته اما در ایران، هنوز آنگونه که باید به آن پرداخته نشده است.
تفاوت سایتموزه و موزه باز شهری در باستانشناسی
وی درباره تفاوت «سایتموزه» و «موزه باز شهری» در حوزه باستانشناسی توضیح داد: در حالی که هر دو نوع موزه هدفشان آموزش به عموم مردم در مورد باستانشناسی و گذشته آن منطقه است، موزههایباستان شناسی فضای باز (Archaeological Open-Air Museum) یادگیری تجربی را از طریق بازسازیها در اولویت قرار میدهند و با افزودن یافتههایی مرتبط با آنچه در محل آشکار شده تلاش میکنند فرایندهای مختلف گذشته را حتی با مشارکت بازدیدکنندگان آموزش و ارائه دهند. در حالی که سایت موزهها (Site Museum) صرفاً به ارائه یک اثر باستانی در بستر تاریخی خود تاکید و بر حفظ و ارائه یافتههای اصلی در زمینه واقعی خود تمرکز دارند.
شجاعی تأکید کرد: در هر دو رویکرد، هدف اصلی آشنا کردن مردم با گذشته تاریخی محل از طریق حضور در بستر واقعی آثار است. او همچنین به مقوله «پارک باستانشناسی» اشاره کرد و گفت: این عنوان نیز در همین خانواده مفهومی قرار دارد و در مقیاس محوطههای وسیع در راستای همان اهداف آموزش عمومی و گردشگری فرهنگی فعالیت میکند.
خطر بازسازیهای غیرعلمی در موزههای باز شهری
یکی از هشدارهای مهم این باستان شناس درباره موزههای باز شهری، موضوع بازسازیهای غیرعلمی و مخرب است، وی در این باره گفت: در بسیاری از موارد، بدون درک علمی کامل از ساختار تاریخی، اقدام به بازسازی میشود که نهتنها ارزش علمی ندارد، بلکه ممکن است اطلاعات نادرست و تحریفشدهای از تاریخ به مخاطب منتقل کند.
این باستان شناس با اشاره به نقدهای اخیر در این زمینه، تأکید کرد: بازآفرینی ساختارهای از دست رفته باید با تکیه بر دادههای دقیق علمی و درک چندبُعدی صورت گیرد و نباید به «تاریخسازی» منجر شود.
شجاعی اضافه کرد: ما باید تفاوت بین روایت مستند علمی و داستانپردازی تاریخی را در فرآیند عرضه آثار بهخوبی درک کنیم. او تأکید کرد که شناخت حاصل از باستانشناسی تدریجی و تکاملی است و باید با احتیاط، بدون تعجیل و در همکاری با حوزههای دیگر علمی، بهویژه موزهداری و معماری تاریخی، عرضه شود.
چالشهای فراروی موزههای باز شهری در ایران
این باستان شناس با بیان اینکه در ایران تاکنون نمونههای موفق و نظاممند موزههای باز شهری بهندرت شکل گرفتهاند، گفت: از محوطههایی که در این مسیر حرکت کرده اند میتوان به سایت عصر آهن تبریز در مسجد کبود یا سایت بندیان درگز خراسان شمالی اشاره کرد.
وی به پروژه موسوم به محوطه سازی کاخ جهاننما در اصفهان اشاره کرد و گفت: در این مورد، تنها سطح کاوششده با کاهگل پوشانده و با شیشه محصور شده است، در حالیکه این اقدامات با تعریف علمی موزه باز شهری فاصله دارد. وی افزود: برای تحقق واقعی چنین پروژههایی، باید نگاه راهبردی، مشارکت مدیران شهری، برنامهریزی کلان، و تعامل بینتخصصی میان رشتههایی همچون باستانشناسی، موزهداری، معماری، مدیریت شهری و گردشگری برقرار شود.
غیبت نگاه باستانشناسی در سیاستگذاری شهری
وی یکی از مهمترین موانع پیشروی شکلگیری موزههای باز شهری را عدم حضور مؤثر باستانشناسان در سیاستگذاریهای شهری دانست. او گفت: در حال حاضر تصمیمگیری در خصوص پروژههای شهری عمدتاً بهدست مدیرانی با نگاهی فارغ از مسائل حوزه میراث فرهنگی است و به طور خاص باستانشناسان نقشی در این تصمیمگیریها ندارند.
شجاعی تأکید کرد: نگاه به باستانشناسی همچنان محدود به یک رشته فانتزی و صرفاً کاوش است، در حالیکه این دانش میتواند نقش راهبردی در توسعه پایدار شهری ایفا کند. به باور او، شناسایی ظرفیتهای تاریخی و فرهنگی زیرسطحی شهرها، کلید پیوند بین گذشته و آینده شهرهاست و میتواند در طراحی شهری، مدیریت هویت و تقویت سرمایه اجتماعی نقش بسزایی داشته باشد.
نیاز به همافزایی تخصصها برای تحقق موزههای باز
وی تأکید کرد که موفقیت در ایجاد موزههای باز شهری منوط به همافزایی میان تخصصهای مختلف و شکلگیری تعامل واقعی میان دانشگاهها، نهادهای اجرایی، مدیران شهری و جامعه محلی است. او گفت: تجربههای جهانی نشان دادهاند که بدون گفتوگوی بینرشتهای و حمایت ساختاری، نمیتوان موزه باز شهری را بهعنوان یک ابزار پایدار برای آموزش عمومی، گردشگری فرهنگی و تقویت هویت شهری بهکار گرفت.