در بحبوحه مذاکرات پیچیده هستهای و در حالی که همچنان مسائل اساسی میان ایران و غرب بیپاسخ ماندهاند، حالا طرف غربی، بهویژه ایالات متحده پیشنهادی بحثبرانگیز مطرح کرده است:( انتقال فعالیتهای غنیسازی از سایتهای اصلی ایران به یکی از جزایر کشور و سپردن روند نظارت و مشارکت به یک کنسرسیوم مشترک با برخی کشورهای عربی منطقه.)
در نگاه نخست، این پیشنهاد شاید در لفافهای از «اعتمادسازی»، «تضمین عدم انحراف» و «حسن نیت منطقهای» پیچیده شده باشد؛ اما با کمی دقت میتوان اهداف پنهان و استراتژیک پشت پرده آن را آشکار ساخت.
۱-خلع سلاح تدریجی و انتقال از خاک مادر
پیشنهاد انتقال غنیسازی از سایتهایی مانند نطنز و فردو ،که در عمق خاک ایران و تحت کنترل کامل ملی هستند،به جزیرهای دور از عمق راهبردی کشور، عملاً به معنای کاهش قدرت چانهزنی، تسلط و اقتدار راهبردی جمهوری اسلامی بر برنامه هستهای خود است. این تغییر مکان، اگرچه ممکن است در ظاهر فنی جلوه کند، در عمل نوعی «خلع سلاح نرم» و کاهش امنیت ملی محسوب میشود.
۲- سناریوی چندمنظوره برای حضور پایدار بازیگران عربی
کنسرسیوم با کشورهای عربی منطقه، نه فقط ابزار نظارت چندجانبه، بلکه اهرمی برای تغییر توازن ژئوپلیتیکی است. آمریکا در سالهای اخیر تلاش کرده با عادیسازی روابط میان برخی دولتهای عربی و رژیم صهیونیستی، بلوکی متحد در برابر محور مقاومت شکل دهد. حال، با کشاندن همین کشورها به درون پرونده هستهای ایران، میکوشد از «نظارت فنی» عبور کرده و به «نفوذ سیاسی» دست یابد.
چنین سناریویی، به ظاهر فنی و غیرنظامی است، اما واقعیت آن است که پای قدرتهای رقیب منطقهای به خطوط قرمز امنیتی و استراتژیک ایران باز میشود. آیا میتوان نظارت سعودی یا اماراتی را بر فرآیند غنیسازی در خاک ایران پذیرفت، آن هم در حالی که همین کشورها در پروندههای یمن، سوریه، عراق و لبنان در سوی دیگر میدان ایستادهاند؟
۳- خروج مرحلهای از استقلال فناورانه
ایران با تکیه بر دانش بومی، برنامه هستهایاش را علیرغم فشارهای جهانی، تحریمها و خرابکاریها پیش برده است. مشارکت با کشورهای دیگر در قلب برنامه غنیسازی، مفهومی فراتر از شفافسازی دارد: این یعنی اشتراک فناوری، دستکاری در طراحی و مهندسی، و شاید حتی کنترل از راه دور. چنین کنسرسیومی، میتواند به مرور زمان استقلال فناورانه ایران را تضعیف کند و فرآیند تصمیمگیری را از حالت ملی به حالت مشارکتی و وابسته تبدیل نماید.
۴- مهار از درون؛ سناریوی ایزولهسازی هوشمند
غربیها به خوبی میدانند که گزینه نظامی علیه ایران، بهویژه پس از تجربههای پرهزینه آمریکا در خاورمیانه، کماثر و پرهزینه است. از این رو، مسیر «مهار هوشمند» از درون، هدف تازه آنهاست. با انتقال غنیسازی به یک جزیره و ورود بازیگران چندملیتی، برنامه هستهای ایران دیگر یک پرونده صرفاً داخلی نخواهد بود، بلکه به یک سازوکار پیچیده منطقهای تبدیل خواهد شد که کوچکترین اقدام ایران باید با رضایت دیگر کشورها هماهنگ شود.
خلاصه اینکه،هوشیاری، نه انزوا؛ استقلال، نه مشارکت تحمیلی
اگرچه تعامل با دنیا، اجتنابناپذیر است و گفتوگو بخشی از دیپلماسی موفق بهشمار میآید، اما آنچه امروز مطرح شده، فراتر از گفتوگوست. این یک نقشهی مهندسیشده برای کاهش اختیارات ملی، ورود بازیگران نامطمئن به معادلات امنیتی کشور، و وابستهسازی تدریجی برنامه هستهای است.
سیاستگذاران ایرانی باید با درایت کامل، چنین پیشنهادهایی را با نگاه استراتژیک تحلیل کنند. پشت پرده الفاظ دیپلماتیک، همیشه منطق قدرت نهفته است. قدرتی که اگر در برابرش سستی کنیم، نه تنها هستهای نخواهیم داشت، بلکه استقلال فناورانه و امنیت ملیمان را نیز به قیمت خوشآمد چند کشور عربی و سیاستمدار آمریکایی از دست خواهیم داد.