به گزارش خبرنگار مهر اگر امروز به سیستم انرژی ایران بنگریم، گاز طبیعی مانند خون در رگهای صنعت برق کشور جاریست. طبق آمار رسمی وزارت نیرو، نزدیک به ۸۰ درصد تولید برق کشور وابسته به نیروگاههایی است که خوراک اصلی آنها گاز طبیعی است. این مزیتِ ظاهراً بیچونوچرا که دههها بهعنوان نقطه قوت سیاست انرژی ایران تبلیغ میشد، امروز به یکی از مهمترین منابع ریسک در امنیت، پایداری و حتی اقتدار اقتصادی کشور بدل شده است.
در نگاه نخست، وفور گاز طبیعی در ایران، مزایای متعددی برای تولید برق دارد؛ از جمله کنار گذاشتن سوختهای مایع وارداتی و گران (همچون نفت گاز و مازوت)، هزینه تولید کمتر از متوسط جهانی، امکان افزایش صادرات غیرنفتی و کاهش ملموس آلودگی نیروگاهها با حذف سوختهایی مانند مازوت. اینها مزایایی هستند که منافعشان تنها در بازههای زمانی عادی محقق میشود؛ اما همین وابستگی شدید به گاز، در روزهای بحران، پاشنه آشیل کل سیستم انرژی کشور خواهد بود.
وابستگی به گاز: فرصتی علیه تهدید؟ یا تهدیدی علیه فرصت؟
به باور بسیاری از کارشناسان، رویکرد تکمحصولی در تأمین خوراک نیروگاهها، پایداری سیستم برقرسانی کشور را به شدت شکننده ساخته است. کافی است چند موج سرمای شدید یا بحران کوتاهمدت در خطوط انتقال، توزیع یا پالایش گاز رخ دهد تا زنجیره برقرسانی دچار اخلال شود.
زمستان سال ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ نمونه عینی این تهدیدات بود؛ رشد مصرف خانگی به علت سرما و سیاستهای دولت برای تضمین استمرار برق خانوار، منجر به قطع یا محدودیت شدید ارسال گاز به نیروگاهها شد. این اتفاق حدود ۲۲ درصد ظرفیت تولید برق کشور را برای هفتهها از مدار خارج کرد. خاموشیهای دنبالهدار و فزاینده در استانهای صنعتی، تأثیری مستقیم بر رشد منفی تولید و نارضایتیهای اجتماعی گذاشت.
بر پایه گزارش شرکت مادر تخصصی تولید نیروی برق (توانیر): «در شرایط اوج مصرف زمستان، هر یک میلیون مترمکعب کاهش تزریق گاز به نیروگاهها، معادل خاموشی روزانه ۵۰۰ مگاوات برق در شبکه است.»
این آمار بهروشنی نشان میدهد گاز چه جایگاه پرخطری در معادله پایداری برق دارد.
تحلیل ساختار وابستگی: چرا تنوع سوختی نداریم؟
ریشه اصلی تمرکز نیروگاهها بر گاز را باید در سه جبهه جستجو کرد؛ الف) اقتصاد یارانهای: قیمت پایین و یارانهای گاز، انگیزه هرگونه سرمایهگذاری در توسعه سوختهای جایگزین مانند انرژی تجدیدپذیر یا حتی نفتگاز و مازوت را عملاً از بین برده است، ب) نبود برنامهریزی کلان و فقدان سیاست تنوعبخشی: سیاست ملی انرژی برخلاف بسیاری از کشورهای بزرگ گازخیز (مانند روسیه و آمریکا)، مسیر سبد متنوع سوختی نیروگاهها را نادیده گرفت و صرفاً به وفور گاز تکیه کرد. ج) ضعف فنی و زیرساختی نیروگاههای کشور: بسیاری از نیروگاهها، بهویژه واحدهای جدیدتر، توان استفاده از سوخت جایگزین را ندارند. تجهیزات سوئیچ بین سوخت گاز و مایع در اغلب واحدها فرسوده یا غیراستاندارد است و پایش آلایندگی نیز هنگام استفاده از سوخت جایگزین عملاً تعطیل میشود.
بحران پنهان؛ نارسایی زیرساخت انتقال گاز به نیروگاهها
اگر زنجیره تأمین گاز را به چهار بخش تقسیم کنیم تولید، انتقال، پالایش و توزیع ضعف در هر بخش میتواند امنیت خوراک گاز نیروگاهها را به خطر اندازد. اما آنچه در دو دهه اخیر مغفول مانده، ظرفیت محدود خطوط انتقال است. با رشد مصرف خانگی مناطق شمالی و شمالشرق کشور و توسعه بیرویه شهرنشینی، بخش زیادی از فشار خطوط گاز صرف تأمین مصارف غیرصنعتی شده است.
در شرایط اوج مصرف، کاهش فشار گاز در خطوط انتقال عمدتاً باعث سهمیهبندی و قطع مکرر خوراک نیروگاهها میشود. پروژههایی همچون خط نهم سراسری انتقال گاز با هدف تأمین پایدار گاز نیروگاهها و صنعت، تاکنون به دلیل مشکلات مالی، تحریم و ناهماهنگی دستگاهها، با تأخیرهای پیاپی مواجه شدهاند.
چالشهای فنی و محیطزیستی هنگام استفاده از سوخت مایع
وقتی گاز نباشد یا کم شود، تعداد کمی از نیروگاهها به قیمت آسیب محیط زیست به سراغ مازوت و نفت گاز میروند. این سوختها به دلایل زیر نامطلوب هستند: آلودگی شدیدتر هوا و آب؛ بهویژه در کلانشهرها و مناطق مرکزی؛ آسیب سریع به تجهیزات و توربینها؛ کاهش بهرهوری و راندمان تولید برق؛ افزایش هزینه تمامشده تولید برق؛ عدم امکان ذخیرهسازی مطمئن و کافی انواع سوختهای جایگزین نیز تهدیدی دائمی محسوب میشود.
تجربه کشورهای موفق در مدیریت ریسک خوراک نیروگاهها
بررسی تجربه کشورهای دارنده منابع انرژی نشان میدهد که هیچکدام به اندازه ایران تکمحصولی و وابسته به گاز نیستند. حتی روسیه، با بیش از دوبرابر ذخایر ایران، همواره بخشی از نیروگاههای خود را به عنوان پشتیبان روی سوختهای مایع و یا زغالسنگ نگه میدارد تا در مواقع بحران پاسخگو باشد.
آمریکا، حتی در عصر وفور گاز شیل، سیاست تنوعبخشی شدید و تسهیلات سرمایهگذاری بر انرژیهای نوین را در دستور کار دارد.
وحید محجوبی، کارشناس ارشد انرژی معتقد است «وابستگی ۸۰ درصدی تولید برق ایران به گاز طبیعی، محصول ترکیب تصمیمگیری کوتاهنگر و اقتصاد یارانهای است. در ظاهر این وابستگی باعث کاهش هزینه و تسهیل تولید شده، ولی در عمل پایداری شبکه برق کشور را به شدت آسیبپذیر ساخته است. فاصله گرفتن از این مدل سنتی مستلزم تسهیل توسعه تجدیدپذیرها، بازطراحی سیستم تعرفه و مدیریت مصرف خانگی گاز است. هیچ تضمینی نیست که در زمستانهای آتی وضعیت از سال قبل بهتر باشد، مگر اینکه زیرساخت و سیاست به سرعت اصلاح شود.»
چشمانداز راهبردی: الزامات آینده برای امنیت انرژی برق کشور
۱. توسعه زیرساخت انتقال و تقویت خطوط: برنامهریزی و اتمام پروژههایی نظیر خط نهم سراسری گاز و توسعه تجهیزات پمپاژ و تقویت فشار حیاتی است.
۲. بازآفرینی سبد سوختی نیروگاهها: تشویق جدی به ایجاد قابلیت سوئیچ بین سوخت در نیروگاههای جدید و بهسازی واحدهای قدیمی؛ استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر نه فقط به عنوان گزینه زیستمحیطی، بلکه به عنوان نیاز امنیتی ملی.
۳. فرهنگسازی و اصلاح تعرفه مصرف گاز خانگی: رفتار مصرفی نادرست ایرانیان باید با تعرفهگذاری پلهای دقیق و فرهنگسازی، مدیریت شود تا در روزهای اوج، فشار مضاعف بر شبکه وارد نشود.
۴. بهبود تکنولوژی و کاهش تلفات: افزایش راندمان نیروگاهها و استفاده از فناوریهای روز دنیا به شرط انتقال فناوری و همکاری بینالمللی.
۵. ذخیرهسازی مطمئن گاز و سوخت مایع: ایجاد مخازن ذخیره استراتژیک گاز و سوخت مایع برای فصول حساس برای پایداری زنجیره تأمین.
گاز طبیعی یک دارایی ملی غولآسا و فرصت بیهمتا برای اقتصاد ایران است؛ ولی شوربختانه با سیاستگذاری تکسویه، به تهدیدی برای امنیت انرژی و حتی اقتدار ملی تبدیل شده است. اصلاح عمیق سیاستهای یارانهای، بازطراحی سبد سوخت و توسعه زیرساخت انتقال، امروزه نه توصیهای لوکس بلکه شرط بقای پایداری برق ایران است. تداوم رویکرد فعلی، یعنی بیتفاوتی به تنوع بخشی سوختی و اصرار بر سوداگری یارانهای، کشور را در مدار خاموشیهای زمستانی، نارضایتی عمومی و فرسودگی زیرساخت اسیر خواهد کرد.