به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، امالبنین سارانی، مدیر هنرستان کار و دانش نیایش، تنها هنرستان دخترانه حوزه جنوبی شهرستان مرزی هیرمند در استان سیستان و بلوچستان است؛ مدرسهای در نزدیکی نقطه صفر مرزی که بیش از ۱۰۰ دانش آموز و حدود ۲۰ نیروی آموزشی و تربیتی دارد. او پنج سال است که مدیریت این هنرستان را برعهده دارد و با تمام توان برای رفع مشکلات مدرسه و دانشآموزان تلاش میکند.
این هنرستان دارای سه رشته خیاطی، مدیریت خانواده و کامپیوتر است. به گفته سارانی، بیشتر دانشآموزان به رشته خیاطی علاقهمندند و در همین رشته تمرکز دارند. در مقابل، رشته کامپیوتر به دلیل کمبود شدید تجهیزات، وضعیت ضعیفی دارد: «کل مدرسه دو کامپیوتر دارد! ما در پایههای دهم، یازدهم و دوازدهم دانشآموز داریم، اما با همین دو سیستم، آموزش را جلو میبریم و بچه هایی که در رشته کامپیوتر درس می خوانند مشکلات زیادی دارند.»
او میگوید روزی که مدرسه را تحویل گرفت، فقط یک ساختمان خالی بود؛ اما در طول این سالها با تلاش شخصی، رایزنی با آموزشوپرورش، خیرین و دوستان، توانسته وسایل و امکانات حداقلی را برای مدرسه فراهم کند: «چرخهای خیاطی، ملزومات خیاطی و... همه را کمکم تهیه کردیم. اما ساختمانی که در اختیار ماست، از ابتدا برای هنرستان ساخته نشده و پیشتر یک مدرسه ابتدایی بوده که حالا آن را به ما دادهاند. هیچ کارگاهی نداریم. کلاسهای تئوری را تبدیل به کارگاه کردهایم. دانشآموزان روی میز برش هم درس میخوانند، هم دوخت انجام میدهند.»
در نهایت او برای حل کمبود فضا به فکر کانکس افتاد. حیاط مدرسه بزرگ است اما ساختمان کوچک، بنابراین با کمک یکی از خیرین مبلغی حدود ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومان برای خرید مصالح جمعآوری شد؛ اما اداره نوسازی مدارس اجازه ساخت نداد و قول انجام آن را داد؛ قولی که هنوز عملی نشده است. او می گوید: «من در نهایت تصیم گررفتم کمبود فضا را با اضافه کردن یک کانکس به حیاط مدرسه جبران کنم ولی باز هم پاسخگوی نیاز ما نیست.»
"دانشآموزی داشتیم که برای نیم متر پارچه ترک تحصیل کرد!"
سارانی با تمام وجود پای کار ایستاده. او خود اهل همین منطقه است و با علاقه و تعهد به خدمت بازگشته تا سهمی در آینده دختران این سرزمین داشته باشد. میگوید: «من خودم را مادر این بچهها میدانم. برای آنها فقط مدیر نیستم. من دانشآموزی داشتم که به خاطر ۲۰۰ هزار تومان هزینه سرویس مدرسه، ترک تحصیل کرد. خودم سراغ والدین میروم، پارچه، قیچی و الگو از جیب خودم میخرم که بهانهای باقی نماند برای ترک تحصیل. بچهای به من التماس میکرد که به او پارچه بدهم، فقط برای اینکه پدر و مادرش بهانه نداشته باشند. از این دست دانشآموزان زیاد داریم که من شخصاً حمایتشان میکنم.»
برخی از دانشآموزان ازدواج کردهاند و فقط روزهایی که کلاس دوخت دارند به مدرسه میآیند، آن هم با هزار مشکل. برخی حتی اجازه همسر را ندارند یا پول رفتوآمد ندارند. خانم سارانی خودش صبحها همکارانش را سوار میکند و بعد از مدرسه به خانههایشان میرساند.
او تلاش کرده تولیدات کوچک خانگی و صنایع دستی را در مدرسه راه بیندازد: «در کنار خیاطی، بچهها گلدوزی، سکهدوزی، چرمدوزی و سوزندوزی هم یاد میگیرند. کارهایشان را میفروشیم؛ بیشتر هم آموزشوپرورش خریدارشان است.»
رشتهی مدیریت خانواده هم با مشکل کمبود امکانات مواجه است. دانشآموزان باید مهارتهایی مثل آشپزی یاد بگیرند اما نه وسایل آشپزی دارند، نه بودجهای برای تأمین مواد اولیه. در نبود امکانات، بسیاری از ساعات درسی بدون فعالیت مفید سپری میشود.
با وجود تمام فعالیتهای عملی، سرانهای که به این هنرستان اختصاص مییابد بسیار ناچیز است: «پول قبض آب و برق مدرسه ماهیانه دو تا سه میلیون تومان است. سه کارگاه خیاطی داریم، اتو روشن است، چرخ روشن است، اما در کل سال به مدرسه دو تا سه میلیون سرانه میدهند! همین چند وقت پیش مأمور برق آمده بود که یا پول بدهید یا برق را قطع میکنم، آن هم روز امتحان دوخت! کارت بانکیام را دادم و از جیب خودم هزینه را پرداخت کردم.»
به گفته او، دانشآموزان پایه دهم در رشته خیاطی آنقدر مهارت پیدا کردهاند که نمونه کارهایشان با بازار رقابت میکند. برخی سرویس آشپزخانه میدوزند، برخی لباس. اما مشکل اصلی، نبود چرخ خیاطی در خانه است: «اگر هر دانشآموز یک چرخ خیاطی در خانه داشت، الان بهترین خیاط منطقه میبود.»
او حتی چرمدوزی را هم به هنرستان آورده است: «یکی از خیرین ابزار چرمدوزی فرستاد. من هم وسایل تکمیلی را تهیه کردم و الان بچهها این مهارت را هم یاد میگیرند.»
امالبنین سارانی، یک مدیر متفاوت است؛ مدیری که مدرسه را مثل خانه، و دانشآموزان را چون فرزند خود میداند. او با دستان خالی اما دلی پر از امید، هنر را در مرز زنده نگه داشته است.