محسن برمهانی ـ معاون سیما ـ به همراه جمعی دیگر از مدیران تلویزیون چون سلیم غفوری (قائم مقام معاون سیما)، مهدی نقویان (رئیس مرکز سیمافیلم)، مجید اکبرشاهی (رئیس مرکز سیمرغ)، کوروش مفاخری (رئیس مرکز طرح، برنامه و ارزیابی سیما)، سعید سلطانی (مشاور اجرایی و رییس دفتر معاون سیما) و همچنین حامد فاتحی (مدیر روابطعمومی و رسانههای نوین معاونت سیما)، در نشستی که در محل خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) برگزار شد، درباره مطالبی با محوریت شناسایی و بازتعریف ذائقه مخاطب امروز، ضرورت ساخت پروژههای بینالمللی و همکاریهای رسانهای با دیگر کشورها، بهرهگیری از هنرمندان و چهرهها در برنامههای تلویزیونی، ضرورت نگاه درست تلویزیون به سلبریتیها، نگاه مدیران تلویزیون به شبکه نمایش خانگی و ... به پرسشهای خبرنگاران این حوزه پاسخ دادند.
معاون سیما در پاسخ به پرسشی درباره جنگ رسانهای و بحران رضایت مخاطب در فضای تکثر رسانهها با توجه به تأکید مقام معظم رهبری بر دقت، تلاش و ابتکار بیشتر برای پیروزی در نبرد رسانهای، تاکید کرد که تلویزیون برای جذب طیف گستردهتر مخاطبان، بهویژه نسل جوان، نیازمند تحول است و اجرای این تحول به زمان نیاز دارد.
کوروش مفاخری، رئیس مرکز طرح و برنامه سیما هم با تفکیک «اندازه» و «رضایت» مخاطبان، علت کاهش رضایتمندی در تلویزیونهای دنیا را انتقال از مخاطب منفعل به کاربر کنشگر دانست و تاکید کرد: امروز مسئله اصلی ما رضایت مخاطب است، نه تعداد آن.
در این نشست مدیران سیما بیان کردند که با طراحی ۲۰۰ سرفصل موضوعی در «کنداکتور جامع سیما» تلاش کرده اند، سلایق متنوع پوشش داده شود.
جسارت در تولید و نقد درونسازمانی از بخشهای مهم این نشست بود که در بخش برنامههای چالشی، سلیم غفوری ـ قائممقام معاون سیما ـ به نمونههای برنامه ها با هدف تضارب آراء مانند «به اضافه یک» نقد ساختارهای سیاسی و برنامه «جام جم» که نقد عملکرد خود سیماست اشاره کرد. او در عین حال هشدار داد، گسترش این برنامهها بعضا با محدودیتهای ذاتی و واکنشهای تند نهادها مواجه است.
محسن برمهانی نیز با دفاع از برنامههای جسورانهای مانند «پاورقی» که نقد شفاف زندگی در غرب را مد نظر قرار می دهند و همچنین برنامه «ثریا»، تأکید کرد این برنامهها به مثابه فریاد حق برای کشورند.
مهدی نقویان ـ رئیس سیمافیلم ـ هم افزود: تولید آثاری مانند «مهیار عیار» و «فریبا» نشاندهنده شکستن مرزهای قبلی و پرداختن به موضوعات خاص و متفاوت است.
در زمینه بودجه بحثبرانگیز صداوسیما، تعداد نیروی انسانی و تحول ساختاری هم معاون سیما با اشاره به محدودیتهای مالی تلویزیون، تصریح کرد، کل بودجه تولید ۱۸ شبکه ملی، کمتر از بودجه سریالسازی خارج از صداوسیماست و تراکم ۶۰ هزار نیرو (نیمی بازنشسته) را با مسئولیت ۱۵۰ شبکه رادیو ـ تلویزیونی و نگهداری دکلها منطقی خواند.
او همچنین در بخش تحول ساختاری، راهاندازی مراکزی مانند «سیمافیلم» و «سیمرغ» با هدف تفکیک «طراحی، تولید و پخش» و جلوگیری از موازیکاری را توجیهپذیر خواند و در عین حال تاکید کرد که اجرای کامل این برنامهریزی، زمانبر است.
** مشروح نشست معاون سیما و مدیران ارشد تلویزیون در ایسنا به شرح زیر است:
بخش ابتدایی این نشست به موضوع وضعیت فعلی تلویزیون به لحاظ جذب مخاطب و لزوم اعتمادسازی بر مبنای مشروعیت رسانه اختصاص داشت؛ اینکه این روزها با توجه به تنوع و تکثر رسانهها و همچنین تاکیدات مقام معظم رهبری بر نقش بیبدیل رسانهها در پیکارهای کنونی جهان، این ضرورت شاید بیش از هر زمان حس شود که تلویزیون باید طیف گستردهتری از مخاطبان را هدف قرار دهد، صدا و آیینه طیف گستردهتری از مردم و نمونه بارز چندصدایی باشد.
معاون سیما درباره اینکه تلویزیون برای هدف قرار دادن طیف گسترده مخاطبان و پیروزی در این نبرد رسانهای چه برنامههایی دارد؟ اینگونه توضیح میدهد: در مجموعه سپهر رسانهای کشور ما وقتی از مخاطب صحبت میکنیم، این مخاطب را از چند حیث باید دستهبندی کنیم؛ یک بخش گروههای سنی مخاطب است؛ ما یکسری مخاطب داریم که اینها مخاطبان کودک و نوجواناند. طبیعتاً شما با تقویت شبکههای کودک و نوجوان و سکوهایی که میتواند به مدد اینها بیاید، باید توجه ویژه به این مخاطبان داشته باشید. از طرفی مخاطب جوان را دارید که علایقی دارد؛ علایق این طیف از مخاطبان برنامههای نمایشی، ورزشی و برنامههایی در حوزه دانشگاهی است. شما اگر میبینید ما برنامه «به اضافه یک» را برای نسل جوان و بحث چالشی سیاسی راه میاندازیم به این دلیل است که این محتوا علاقه بیننده جوان ماست. یا اگر سریالهایی را در تلویزیون میبینید، به هر حال بخشی از این محتوا به حوزه مخاطب جوان ما مربوط می شود. اگر میبینید در کنار شبکه سه سیما که تمرکزش حوزه جوان و ورزش است، شبکه ورزش تاسیس میشود، خب این یعنی اینکه مجموعه سازمان صداوسیما به این مخاطب همواره توجه داشته است.
تهیه ۲۰۰ سرفصل موضوعی برای شبکهها
محسن برمهانی در ادامه با تاکید بر لزوم توجه به سلایق مخاطبان در تلویزیون، میگوید: طیفی از مخاطبان آثار تاریخی دوست دارند، طیفی دیگر به حوزه فرهنگ، هنر و اندیشه علاقمند هستند و گروهی دیگر هم می خواهند مسائل روز احتماعی را دنبال کنند. بر این اساس حدود بیش از ۲۰۰ سرفصل موضوعی تهیه شده که اینها در کنداکتور جامع سیما جایگذاری شده و به شبکههای تلویزیونی تکلیف شده که این برنامهها را با این نگاه و رویکرد تهیه کنند. در کنداکتور جامع سیما که در چند شبکه ابلاغ شده اگر کسی علاقمند به حوزه معماری باشد، برنامه هفتگیاش را دارد، اگر مخاطبی به حوزه فرهنگ و اندیشه علاقمند باشد، او هم محتوای مورد علاقهاش را میتواند پیدا کند و به همین ترتیب طراحی در مجموعه تلویزیون انجام میشود و انجام شده و خروجی هم این را نشان میدهد؛ یعنی وقتی ما طیف متنوعی از مخاطبان با قومیتها، زبانها، علایق، نگاهها و سلایق مختلف طرف هستیم، طبیعتاً باید برای همه اینها در بیش از صد و چند شبکه تلویزیونی و رادیویی کشور برنامه تهیه کنیم که این اتفاق در حال رقم خوردن است.
کدام هنرمند باید در تلویزیون حضور داشته باشد که حضور ندارد؟
معاون سیما در ادامه، در پاسخ به اینکه این نقد همواره مطرح شده که طیف خاصی از مخاطبان برنامههای خودشان را در رسانه ملی میبینند و انتظار میرود که طیف گستردهتری بتوانند به عنوان مثال در حوزه فرهنگ و هنر، فعالیتها و دستاوردهای هنرمند مورد علاقهشان را در تلویزیون دنبال کنند، اظهار میکند: ما در تلویزیون با طیف متنوعی از مخاطب سروکار داریم. یک اشکالی هم که من و شما که حالا اصحاب فرهنگ و رسانه هستیم، داریم، این است که من محل کارم در خیابان ولیعصر، پارک ملت است، شما هم محل کارتان در یک نقطه مرکزی شهر که فضای دانشجویی است. احتمالاً خانههایمان هم با نیم ساعت، ۴۰ دقیقه یا نهایتا یک ساعت فاصله از این مکانهاست و در رفت و آمد و تردد هستیم. ما وقتی از مخاطب و علایق مخاطب صحبت میکنیم طبیعتاً از علایق حدود ۷۰ میلیون نفر مخاطب بالای ۱۲ سال چه بسا اندکی بیشتر، صحبت میکنیم. وقتی از حضور هنرمندان در تلویزیون میگویید، منظورتان کدام هنرمند است؟ آیا هنرمندی که به دلیلی خودش ترجیح میدهد که در تلویزیون نباشد یا هنرمندی که با او صحبت کردیم و به دلایلی در توافقات مالی به توافق نرسیدیم و او رقم بیشتری را خواسته و ما نتوانستیم پرداخت کنیم؛ فرض کنید که این دلایل باشد، مگر جمعشان چند نفراند؟ پنج نفر یا ۱۰ نفر. الان کدام هنرمند باید در تلویزیون حضور داشته باشد که حضور ندارد؟
برنامههای تلویزیون تنوع و شمول دارند
برمهانی در ادامه اظهاراتش با این پرسش ایسنا مواجه شد که با توجه به تکثر رسانهها و شبکههای اجتماعی با تاکید بر مشروعیت رسانه، ما نمیتوانیم مخاطبانمان را مشمول برنامهها و خبرهای خاصی کنیم و اینگونه باشد که فقط طیف خاصی از مردم علایقشان را در تلویزیون پیدا کنند که اظهار می کند: ما فکر میکنیم کاری که انجام میدهیم شمول و تنوع دارد؛ تلویزیون یک رسانه حاکمیتی است. ما به عنوان یک رسانه حاکمیتی ملزم به رعایت قواعد و ضوابط هستیم؛ مثل موضوع حجاب که قانونی در کشور پیاده میشود، باید پیاده بشود و این خواسته «عموم» مردم ایران است. تاکید میکنم آن «عموم»ی که شاید من و شما کمتر با آنها مواجهه داشته باشیم یا با آنها حرف بزنیم و نباید در مارپیچ سکوت گیر کرده باشند. طبیعتاً از آن چیزی که الان در رسانه ملی اتفاق میافتد، اتفاقاً دفاع میکنیم و معتقدیم که برنامههایمان تنوع دارند.
مخاطب کنشگر امروز با دو دهه قبل فرق دارد
در ادامه این بحث کوروش مفاخری ـ رئیس مرکز طرح، برنامه و ارزیابی سیما ـ بیان میکند: آنچه که ما به عنوان مخاطب امروز از آن صحبت میکنیم، شاید متفاوت از مخاطبی باشد که در یک یا دو دهه پیش داشتیم. در رابطه با مبحث مخاطب، از نظر «تعداد» و «رضایتمندی» این دو از هم قابل تفکیک است. در تمام دنیا از وقتی ما وارد دنیای تعاملی شدیم، مخاطب از حالت منفعل فاصله پیدا کرد، کنشگر و یوزِر شد، در نتیجه میزان رضایت تغییر کرد و گاه پایین آمد. الان مسئله ما میزان رضایت مخاطبمان است تا عدد آن. اگر وضعیت تلویزیون و دیوایس تلویزیون در جمهوری اسلامی با دنیا را نگاه کنیم، اتفاقاً وضعیت تلویزیون ایران نسبت به اتفاقی که در فضای مجازی و در دیوایس مثلاً اسمارت فونها (تلفن هوشمند) افتاده، هنوز بهتر است.
یک جاهایی لازم داریم، عقب افتادگیها را جبران کنیم
رئیس مرکز طرح، برنامه و ارزیابی سیما با بیان اینکه ما تنوع مخاطب را داریم اما رضایت یک مقدار پایین آمده است، دلیل این اتفاق را انتخابگر بودن مخاطب میداند و میگوید: مخاطب به راحتی میتواند مباحث خودش را انتخاب کند. ما برای اینکه بتوانیم به سلایق مخاطب نزدیک شویم، باید بر مبنای داشتهها و آنتن صحبت کنیم. البته معتقدیم ظرفیت فضای مجازی و کنش ما در فضای مجازی هم باید خیلی بیش از آن باشد که امروز هست و برای آن فکرهایی صورت میگیرد اما برای اینکه بتوانیم این تنوع مخاطب را پوشش بدهیم و اتفاقا با مخاطبی که برای جامعه ما مهم است ـ یعنی مخاطب ۱۲ تا ۳۵ سال ـ که مخاطب فعال و عنصر فعال جامعه است ارتباط برقرار کنیم، باید بدانیم نیاز مخاطب چیست. در این مسیر سعی کردیم با توجه به بضاعت مالی سازمان صداوسیما، تنوع ژانری که باید را داشته باشیم و گونههای مختلف برنامهسازی از منظر ژانر و محتوا را تولید کنیم؛ البته یک جاهایی لازم داریم عقب افتادگیها را هم جبران کنیم.
اینطور نیست که قشری را اولویت بدهیم و قشری را دست دوم بدانیم
مفاخری با اشاره به راهاندازی مرکز کودک و نوجوان در تلویزیون گفت: ما برای توجه ویژه به حوزه کودک و نوجوان، مرکزی در سیما راهاندازی کردیم. در شبکههای اصلی ـ یک، دو و سه ـ ریل ثابت حوزه نوجوان طراحی کردیم. در سیما فیلم مدیریت تولید سریال در حوزه نوجوان طراحی کردیم؛ به این دلیل که این قشر از مخاطب قشر مهمی است و باید به طور ویژهتر به آن توجه شود و بنابران سازمان صداوسیما هزینه متفاوتی در این زمینه داشته که بتواند سلایق گوناگون را در چهارچوب برنامه تلویزیونی پوشش بدهد. ضمن اینکه به این جهت که ما یک رسانه حاکمیتی هستیم، طبیعتاً باید در آن چهارچوب عمل کنیم.
او در عین حال گفت: به نظر میرسد لزوم توجه به گرایشهای سیاسی مختلف که بعضی مواقع شاید مد نظر باشد، در لایههای دیگر مثل حوزه خبر باید اتفاق بیفتد اما در حوزههای برنامهسازی سعی میشود حداکثر نگاهها را پوشش بدهند و اصطلاحا گستره زیادی از تنوع است. طبیعتاً آنتن محدودیتی دارد. فرض کنید مثلاً برنامه خطاطی نداریم و حتما یک عده به هنر خوشنویسی علاقمند هستند و دوست دارند برنامهشان را در تلویزیون هم ببینند و به همان نسبت آدم محیط زیستی هم داریم و موضوعات دیگر؛ بنابراین در بعضی مواقع در پرداختن به گونههای متنوعی از این موضوعات، محدودیت آنتن داریم اما اینطور نیست که بخواهیم برش بزنیم یا صرفا یک قشر را اولویت بدهیم و قشری را دست دوم بدانیم.
در ادامه نشست ایسنا بحث تضارب آراء و لزوم چندصدایی در تلویزیون با تمرکز بر عملکرد رسانه ملی در دوره اخیر و ارزیابی برنامهها و نقدها مورد بحث قرار گرفت و مدیران به تحلیل نمونههای عینی و چالشهای پیشرو پرداختند.
نقد شدید به عملکرد رسانه ملی در درون خودش
سلیم غفوری ـ قائممقام معاون سیما ـ با تأکید بر وجود فضای نقد در تلویزیون، به برنامههایی مانند «شیوه»، «به اضافه یک» و «جام جم» اشاره میکند که در این برنامهها افراد با دیدگاههای متفاوت بهصورت بیپرده به بحث میپردازند.
وی یادآور میشود: «به اضافه یک» فضایی است که جوانان به صراحت نظراتشان را مطرح میکنند، حتی در موضوعاتی مانند مشارکت در انتخابات یا نقد ساختارهای سیاسی؛ همچنین برنامه «شیوه» اساساً برای ایجاد تضارب آراء طراحی شده و مهمانان آن، فارغ از سلیقههای شخصی، درگیر بحثهای چالشی میشوند. برنامه «جام جم» نیز به عنوان یکی از اولین برنامههای دوره جدید تلویزیون معرفی شد و نقدهای شدیدی را به عملکرد رسانه ملی در درون خودش بازتاب میدهد؛ رویکردی که به اعتقاد غفوری در رسانههای دیگر کمتر دیده میشود.
محدودیتهای اجرایی تضارب آراء روی آنتن
قائممقام معاون سیما با تاکید بر تلاشهای صورت گرفته در این زمینه، به محدودیتهای ذاتی در گسترش تولید برنامهها با هدف تضارب آراء اشاره میکند و توضیح میدهد: این برنامهها نیازمند ظرفیتهای خاصی هستند و نمیتوان آنها را در تمام شبکهها با فراوانی بالا تولید کرد.
وی همچنین به ظرفیت پایین جامعه در پذیرش نقد اشاره میکند و میگوید: «حتی طنزپردازی درباره یک صنف در سریال «پایتخت» یا برنامه «شوخی شوخی» با اعتراضات گسترده مواجه میشود.»
قائممقام معاون سیما با اشاره به نمونه برنامهها در عرصه نقد در تلویزیون، «هفت» (نقد سینمایی) را به عنوان الگویی مؤثر معرفی میکند که با وجود انتقادات تند به فیلمها، همچنان جایگاه خود را حفظ کرده است و یادآور میشود: جشنواره فیلم فجر هر سال تقاضا میکند این برنامه بهصورت ویژه به نقد آثار بپردازد، هرچند برخی سینماگران پذیرای این نقدها نیستند.
تضارب آراء نیازمند آمادگی فرهنگی جامعه است
غفوری در ادامه تأکید میکند که تلویزیون برای ایجاد فضای سالم تضارب آراء، ابتدا باید «نقد درونسازمانی» را تقویت کند و در عین حال یادآور میشود: ما در برنامه «جام جم» اجازه دادیم نقدهای تند به عملکرد سیما مطرح شود و پاسخگو باشیم. این رویکردی بیسابقه در رسانههای داخلی است.
غفوری به این نکته میپردازد که تضارب آراء تنها به رسانه محدود نمیشود، بلکه نیازمند آمادگی فرهنگی جامعه است. او بیان میکند: وقتی برنامه «بدون توقف» شبکه سه یا «تریبون آزاد» مسائل حساس را مطرح میکنند، واکنشهای تند از برخی نهادها یا گروهها آغاز میشود.
«پاورقی» نبود، کسی نمیپرسید چرا رابطه با غرب را توضیح نمیدهیم
معاون سیما با اشاره به رویکردهای جدید رسانه ملی در بازتاب نظرات منتقدانه و تعامل با مخاطبان جوان، به جزئیاتی از برنامههای شاخص و چالشهای پیشرو اشاره میکند و میگوید: برنامه «هشت درصد» شبکه یک هر هفته یک نهاد یا سازمان دولتی را مورد پرسش و نقد قرار میدهد. هر بار این برنامه روی آنتن میرود، یکی از دستگاهها، سازمان صداوسیما را مورد نقد قرار میدهد که چرا ما برنامه هفتم توسعه را مطالبه میکنیم! ما برنامه «ثریا» را داریم که با پخش هر قسمت، فشارهای داخلی و خارجی به سازمان صداوسیما وارد میشود. برنامه «جریان» با موضوع سیاست خارجی ایران امروز را هم داریم که باز هم این اتفاق میافتد. «پاورقی» هم تنها برنامه ثابت روزانه در سیماست که روی دیگر سکه زندگی در غرب را نشان میدهد. اما اگر «پاورقی» نبود، کسی از ما نمیپرسید چرا رابطه مردم با غرب را شفاف توضیح نمیدهیم.
معاون سیما درباره ساختار برنامهسازی در زمینه «نقد غرب» میگوید: حتماً در سازمان صداوسیما برنامههایی در زمینه نقد غرب در دورههای قبل بوده اما برنامه ثابتی نبوده است.
برمهانی با تأکید بر لزوم رصد اعوجاجهای فکری در جامعه و پاسخگویی به آن از طریق برنامههایی مانند «پاورقی» عنوان میکند: این همه فیلم سینمایی خارجی نشان میدهیم، این همه برنامههای دیگر نشان میدهیم، یک برنامه هم ۱۰ دقیقه در روز میآید و میگوید آن روی سکه را هم ببینید. ما در جهتگیری موضوعات و طرح موضوعات واقعا باید ببینیم که چه چیزی نیاز جامعه ماست و به آن باید بپردازیم.
چالش جذب و اقناع مخاطب جوان
برمهانی در پاسخ به سوال دیگر ایسنا درباره لزوم جذب و اقناع مخاطب جوان، مخاطبی که این روزها به مدد تکثر رسانهها هیچ نکته و خبری از او پوشیده نمیماند، به دو استراتژی تنوع فرمی و شخصیتپردازی مجریان با هدف ارتباط با مخاطب اشاره میکند و توضیح میدهد: ما در این زمینه فرمهای مختلف را تجربه میکنیم؛ از برنامه ۷۰ دقیقهای نخبهمحور مانند «شیوه» گرفته تا برنامههای کوتاه با زبان طنز. برنامههایی هم داریم مانند «مکث» در قالب تکگویی و اقناعی و در مقابل «پاورقی» که کنش سیاسی مستقیم دارد.
او سپس با اشاره به شخصیتپردازی مجریان در چنین برنامههایی هم میگوید: میان «یونس محمدی» با رویکرد مدرن و جذاب برای جوانان و «محمدرضا شهبازی» با سبک کلاسیکتر تفاوتهایی وجود دارد؛ ممکن است جوانان با یونس محمدی ارتباط بگیرند چون مدرن است، اما محتوا و صراحت گفتار اصل است و این دو مجری هر دو صریح حرف می زنند. ممکن است منِ نوعی با یونس محمدی ارتباط بیشتری برقرار کنم تا محمدرضا شهبازی یا بالعکس با محمدرضا به خاطر علایقم و به خاطر نوع نگاهم بیشتر ارتباط برقرار کنم.
او درباره ضرورت نمایش طیفهای فکری مختلف در برنامههایی مانند «مکث» و «پاورقی» میگوید: شاید مخاطبی اصلا نگاه سیاسی مجریان را نپسندد، اما صراحتشان در طرح مسائل را تحسین کند.
معاون سیما با تعریف رسانه به عنوان ابزاری برای ارتقای کشور، به این اصل پایدار اشاره میکند که ما سربازان این کشوریم و کشورمان مواضع حقی دارد که باید فریاد زده شود.
کسی از ما نمیپرسد چرا درباره این موضوعات مهم برنامه نمیسازیم!
در ادامه بحث الزامات تولید محتوای چالشی در صداوسیما، مهدی نقویان ـ رئیس مرکز سیمافیلم ـ درباره ذائقهسازی رسانه و جذب مخاطب خاکستری، با رد رویکرد انفعالی برای رسانه، بر ضرورت «تغییر ذائقه مخاطب» تأکید میکند و میگوید: حجم واکنشها به برنامهای مانند «پاورقی» طبیعی است؛ چون برای نخستین بار در رسانه ملی، نقد صریح غرب با این شفافیت ارائه میشود. درحالی که رسانههای معاند، برنامههای ضدایرانی را با کیفیت حرفهای تولید میکنند. ما باید این مرحله را بگذرانیم تا مخاطب به چنین محتوایی عادت کند.
وی با اشاره به شکست نسبی جذب مخاطب عمومی برای آثار فاخر و به باور وی «سد شکن» در تلویزیون، میگوید: سریال «ذهن زیبا» از نظر فیلمنامه و تولید، کار درجه یکی بود، اما چرا مخاطب عام کم داشت؟ اولا این سریال همزمان با ماه رمضان و تعطیلات اسفند پخش شد که معمولاً شاهد کاهش مخاطب هستیم. دوما عدم مطالبهگری از رسانه ملی! چرا کسی از ما نمیپرسید چرا درباره این موضوعات مهم کار نمیسازیم؟
سدشکنی و شهامت در پرداختن به موضوعات خاص
رئیس مرکز سیمافیلم در پاسخ به پرسش ایسنا درباره «دلایل کاهش سریالهای اثرگذار و به اصطلاح خیابان خالی کن در سالهای اخیر با تاکید بر لزوم سدشکنی و شهامت در پرداختن به موضوعات خاص»، با رد این مساله، سریالهای اخیر تلویزیون را جسورانه میداند و میگوید: برای اولین بار در حوزه نمایشی و غیرنمایشی یکسری اتفاقات میافتد که خیلی از رسانههایی که منتقد تلویزیون یا حتی همراه تلویزیون هستند به این نکته توجه نمیکنند. ما امروز شاهدِ تحول در شهامت پرداختن به موضوعات حساس هستیم. «مهیار عیار» کاری بود که به بازخوانی تاریخ ایران با نگاهی نو پرداخت. یا سریال «فریبا» در ماههای اخیر به بررسی آسیبهای فضای مجازی پرداخت. اینها نشان میدهد رسانه ملی دارد مرزهای قبلی را میشکند.
استراتژی جذب قشر خاکستری
نقویان با نقد شعارزدگی در بحث مخاطب خاکستری در عین حال تاکید میکند: این موضوع الان خیلی تبدیل به شعار شده که آقا قشر خاکستری پس چه میشود؛ نکته این نیست که حرفمان را عوض کنیم و حرف جدیدی بزنیم تا خاکستریها جذب شوند، مسئله این است که حرف حق خودمان را که باید زنده شود چنان در قالب جذاب بگوییم که مخاطب خاکستری هم بنشیند و ببیند. رسانههای معاند گاه به حدی خوب و تر و تمیز و شیک حرف میزنند و با فرم خوب این حرفها را ارائه میدهند که ممکن است عدهای مخاطبشان شوند و البته ممکن است در نهایت حرفشان را نپذیرند. ما در رسانه ملی هر چقدر به این سمت نزدیک شویم، اتفاقات خیلی مثبتی رخ خواهد داد؛ اینکه حرف حق خودمان را به گونهای بزنیم که قشر خاکستری هم در واقع مخاطب ما شود.
مرز همراهی رسانه ملی با ذائقه مخاطب کجاست؟
معاون سیما در ادامه نشست ایسنا با پرسشی درباره خط مشی صداوسیما در مواجهه با سلایق مخاطبان و چگونگی تعامل با پلتفرمها مواجه شد؛ اینکه با توجه به گسترش سکوهای پخش فیلم و سریال و استقبال از برنامههای آنها که در نهایت هم از صداوسیما مجوز میگیرند، آیا می توان تصور کرد که زمانی سیاستگذاریهای رسانه ملی با استانداردهای این پلتفرمها همسو شود؟
این بخش از گفتوگو همچنین با این پرسش همراه بود که چگونه میتوان بین مسئولیت اجتماعی رسانه و مطالبات و ذائقه مخاطب امروز تعادل برقرار کرد؟
محسن برمهانی در این زمینه به تمایز ذاتی تلویزیون با رسانه های صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی اشاره و اظهار میکند: گاهی اوقات درباره برنامههای تلویزیونی که پنج درصد مخاطب دارند و شامل سه میلیون نفر است، میگوییم که باید تعطیلش کنیم. از طرفی برخی برنامههای نخبگانی هم هستند که ۵۰۰ هزار مخاطب هدفمند دارند و باید بمانند چون نیازی به جذب عموم نیست و میزان مخاطبش همان است؛ ما متوجه این موضوع هستیم. اما من معتقد نیستم وقتی مثلا از یک سکوی محترم موفق که کار شرافتمندانهای هم میسازد ـ چون معتقدم بعضی از این کارها شرافتمندانه نیستند ـ برنامهای پخش میشود، عین همان هم باید از تلویزیون پخش شود. چون تلویزیون یک رسانه فراگیر است و اصطلاحاً کچاپ نیست که بیایی آن چیزی که دوست داری را انتخاب کنی. پلتفرمها کچاپاند، یعنی بر مبنای درخواستاند. تلویزیون بر مبنای درخواست نیست برای شما انتخاب میشود که چه ببینید و این تفاوت یک تفاوت جدی در رسانه است. ما باید نیازهای همه اقشار را پاسخ گوییم: از روستاهای سیرجان تا مرکز تهران.
از کدام مخاطب و از کدام سلایق حرف میزنید؟
معاون سیما با طرح این نکته که وقتی بحث مخاطب میکنیم باید به این مولفه توجه ویژهای داشته باشیم که کدام مخاطب؟ و وقتی میگوییم که علایق مخاطب، از کدام علایق حرف میزنیم، ادامه میدهد: به هر حال ما استانداردهایی داریم که این استانداردها را هم خودمان خلق و کشف نکردیم؛ اینها مطالبات مردم ایران است. ممکن است مطالبه بنده در این فضای ذهنی و فکری و شهری که زندگی میکنم با کسی که در نقطه دیگری در همین شهر یا شهرهای دیگر زندگی میکند، متفاوت باشد؛ ما این را به عنوان یک امر عمومی میبینیم و حتماً وقتی به آن دست پیدا کردیم، باید به سمتش بریم؛ یعنی جاهایی اگر این کار را درست انجام ندادیم، باید درست انجام بدهیم و اگر درست انجام میدهیم و با این حال توسط کسانی که صدایشان بلند است نقد می شود (چون رسانه یا شهرتی دارند)، آن کارِ درست را تغییر ندهیم.
برمهانی درباره تفاوت استانداردهای برنامهسازی در تلویزیون و پلتفرمها میگوید: استانداردهای ما براساس مطالعات میدانی از کل جامعه تعیین میشود. برای همین ما باید آن چیزی را انتخاب کنیم که گستره عظیم مخاطبانمان از روستاهای جنوب ایران، از سیرجان، از کنگاور گرفته تا قلب تهران، اینها همه علاقمند باشند و دوست داشته باشند؛ یعنی ما باید مخاطب عاممان را مد نظر قرار بدهیم.
این ذائقه آلوده شده!
مفاخری هم در پاسخ به اینکه مرز همراهی رسانه ملی با ذائقه مخاطب کجاست؟ معتقد است: یک بحث، نیازِ مخاطب است که باید به آن توجه شود. بحث دیگر ذائقه مخاطب است که تا آنجایی به نظر میرسد باید به رسمیت شناخته شود که قلاب ارتباط را بتواند برقرار کند. درواقع ذائقه شکلی از قلاب ارتباط است و تا جایی که این ارتباط برقرار است، توجه به آن لازم و ضروری است. اما از یک جایی میبینید که این ذائقه آلوده شده است؛ مثل کسی که غذای پُرنمک خورده و اگر غذایی با نمک معمولی جلوی او بگذاری، حالش بد میشود. این قطعاً درست نیست اما شاید بهخاطر اینکه با او ارتباط برقرار کنیم نیاز به این داشته باشیم که کمی اصطلاحاً با منوی ارتباطی خودش به او ورود کنیم، اما حتماً این اصل نیست، اصل آن نیاز است.
رئیس مرکز طرح و برنامه سیما میگوید: وقتی در رسانه از تولید پاک صحبت میکنیم، پاک بودن یک مقوله همراه با فطرت است. اگر آنها را درست مورد توجه قرار بدهیم و در تکنیک و قالب درست قرار دهیم، اتفاقا بیشتر جواب میگیریم؛ چراکه همراستا با فطرت فرد رفتار میکنیم نه برخلاف آن. بعضی مواقع جنس ذائقه آنقدر برجسته میشود که گویی ما باید تابع تمام و کمال و بی عیب و نقص مخاطب شویم؛ در حالی که اگر وارد این وادی شویم، پایانی نخواهد داشت. بالاخره آنتن تلویزیون هم محدود است و ما در اینجا باید آن بلوک از جنس مخاطبی را در نظر بگیریم که در چهارچوب قابل قبولی از ارتباط بتوانیم با آن تعامل کنیم.
آیا ذائقه را عدهای در فضای مجازی تعریف میکنند؟
سلیم غفوری ـ قائم مقام معاونت سیما ـ سپس درباره مقایسه مخاطبان تلویزیون و پلتفرمها تأکید میکند: بحث اصلی این است که ذائقه واقعی چیست؟ آیا ذائقه را عدهای در فضای مجازی تعریف میکنند یا هرکس به سلیقه خود آن را تفسیر میکند؟ درحالیکه اغلب این تفسیرها با واقعیت تطابق ندارد. متأسفانه ما کمتر به این موضوع توجه میکنیم؛ مثلاً وقتی منتقدی مینویسد فلان برنامه منطبق با ذائقه مردم نیست، بلافاصله فرض میکنیم حق با اوست، درحالیکه دادهها خلاف آن را نشان میدهد.
او در ادامه صحبتهایش میافزاید: برخی ادعا میکنند که مخاطب بهطور کامل به پلتفرمها مهاجرت کرده، اما پیمایشها این را تأیید نمیکنند. بله، پلتفرمها مخاطب جذب کردهاند، اما پرسش اینجاست که پرمخاطبترین تولیدات آنها در مقایسه با برنامههای تلویزیونی چه سهمی دارد؟ باید با بررسی دقیق بازدیدها بدانیم آیا این محتوا واقعاً نماینده ذائقه اکثریت است یا فقط بخشی از جامعه را پوشش میدهد. اگر رستوران هندی در تهران غذای تند بفروشد، آیا این بهمعنای علاقه عموم ایرانیها به غذاهای تند است؟ قطعاً نه!
غفوری به نتایج یک نظرسنجی اشاره میکند و توضیح میدهد: نتایج تحقیق مرکز مطالعات صداوسیما نشان میدهد حدود ۸۰ درصد مردم در استانهای کشور خود را در قاب تلویزیون نمیبینند و خواهان حضور بیشتر هستند. این هم بخشی از ذائقه است؛ بنابراین باید آثاری تولید کنیم که انعکاسدهنده زندگی تمام اقشار ایران باشد.
«پایتخت» یک تولید روتین است، نه بازگشت به دوران پیش از تحول
نقویان هم در واکنش به اظهارنظرها درباره ساخت سریال «پایتخت ۷» که برخی بازگشت به دوران پیش از تحول ارزیابی کردهاند، میگوید: این سریال یک تولید روتین است، نه بازگشت به دوران پیش از تحول. امروز در کرمان، بندرعباس، سیستان و شیراز مشغول فیلمبرداری هستیم، اما کسی به این تنوع لوکیشنها توجه نمیکند.
بودجه و نیروی انسانی پربحث تلویزیون از نگاه برمهانی
برمهانی در پاسخ به پرسش ایسنا درباره مبلغ اختصاص یافته به بودجه تلویزیون، توضیح میدهد: بودجه سالانه تلویزیون متغیر است و از طرفی هزینهها بهطور چشمگیری افزایش یافته است؛ مثلاً قیمت اقلام تولیدی مثل غذا نسبت به سال گذشته دوبرابر شده اما بودجه ما ۱۰۰ درصد رشد نداشته است. رقم دقیق گمراهکننده است اما این را بدانید که کل بودجه تولید ۱۸ شبکه ملی ما حتی از بودجه سریالسازی خارج از صداوسیما کمتر است! با این رقمهای محدود، دست هنرمندانی که با ما همکاری میکنند را میبوسم.
درآمد آگهیها برای حقوق و دستمزد میرود
او در ادامه در پاسخ به پرسشی درباره درآمد حاصل از پخش آگهیهای بازرگانی در تلویزیون، میگوید: آن مبلغی که شما در آگهی بازرگانی میبینید دریافت میشود، تقریبا میتوان گفت تمامش برای حقوق و دستمزد میرود؛ ۶۰ هزار کارمند در تلویزیون اعم از بازنشسته و غیربازنشسته اداره میشود که اینها باید ماهیانه حقوق دریافت کنند. کارمندان حضوری هم فکر میکنم زیر ۴۰ هزار نفر باشند که این میزان در قیاس با تلویزیونهای دیگر که تعداد کمتری هم کانال دارند، حجم زیادی است. نکته دیگر اینکه در کشورهای دیگر، زیرساخت ذیل تلویزیون اداره نمیشود؛ در آن کشورها کار تولید انجام میشود اما سیگنال به وزارت ارتباطات داده میشود و توزیع سیگنال با وزارت ارتباطات است. اما در در سازمان صداوسیمای ما حدوداً نیمی از عواملمان، عوامل فنیاند.
او درباره تراکم نیروی انسانی در سازمان صداوسیما میگوید: از ۶۰ هزار نیرو، تنها ۳۵ هزار نفر فعال هستند و بقیه بازنشستهاند. در مقایسه با استانداردهای جهانی، این تعداد با توجه به ۱۵۰ شبکه رادیویی ـ تلویزیونی و مسئولیتهای فنی مانند نگهداری دکلها، غیرمنطقی نیست. اخیراً پنج شبکه را تعطیل کردهایم و بررسی برای کاهش یا افزایش شبکهها ادامه دارد.
بازیگران بینالمللی در سریالهای سلمان فارسی و حضرت موسی (ع)
برمهانی درباره تولیدات فرامرزی هم در پاسخ به اینکه این مدیریت چقدر به این نگاه توجه دارد؟ با اعلام خبرهایی از ساخت آثار جدید با مشارکت سایر کشورها، توضیح میدهد: سه راهبرد داریم؛ اول برنامههایی مانند «سندباد» که جهان را به ایرانیان معرفی میکند. دوم، تولیدات مشترک با کشورهایی مثل تاجیکستان، چین و پاکستان. سوم، ساخت آثاری مانند سریال «یوسف پیامبر(ع)» که قابلیت پخش جهانی دارند. نمونه موفق اخیر، سریال «ناریا» است که برای مخاطب خارجی طراحی شده است.
معاون سیما درباره ساخت آثار جدید بینالمللی اعلام میکند: دو ـ سه جلسه همکاری فقط در هفتههای اخیر داشتیم با رئیس رادیو و تلویزیون تاجیکستان، با معاون وزیر فرهنگ و یک تیم تولیدِ جدی از چین. از پاکستان هم تیمی برای تولید مشترک یک سریال با عوامل درجه یک سینمای ایران که هم اینک در حال نگارش است، به ایران آمدند. تیم دیگری از ازبکستان هم برای مذاکره آمدند و اینها همه برای تولید مشترکاند.
نقویان هم اضافه میکند: سریالهایی مثل سلمان فارسی و حضرت موسی (ع) با بازیگران بینالمللی ساخته میشوند تا جذابیت جهانی داشته باشند.
غفوری هم به موفقیت برنامه «محفل» در زمینه بینالمللی اشاره میکند و میگوید: این برنامه در جهان اسلام به پنج زبان دوبله شد و در کشورهایی مانند اندونزی، عراق و لبنان حتی زودتر از ایران پخش شد. چنین آثاری ظرفیت تبدیل شدن به «سفیر فرهنگی» را دارند.
همکاری با قطبالدین صادقی و هادی مرزبان برای ساخت تلهتئاتر
اکبرشاهی، رییس مرکز سیمرغ هم در این نشست در پاسخ به پرسشی درباره دلایل تعلیق ساختار تلهتئاتر در تلویزیون که اتفاقا بسیار مورد توجه بیننده بود و زمانی به همکاری هنرمندان مطرح نمایش با تلویزیون منجر شده بود، میگوید: این حوزه سالها فراموش شده بود و زیرساخت مناسب ندارد. برای نمونه، ضبط تئاترهای صحنه بهدلیل تغییرات فنی و ذائقه مخاطب، نتیجه مطلوب نمیدهد. بنابراین پروژه را متوقف کردیم تا با همکاری بزرگان تئاتر مانند آقایان قطب الدین صادقی و هادی مرزبان، تولیدات اختصاصی برای تلویزیون ایجاد کنیم.
اکبرشاهی درباره ضبط تئاترهای روی صحنه که چه میزان در دستور کار تلویزیون است نیز توصیح میدهد: ما این کار را با محور تئاتر برای همه در استانها شروع کردیم و از ۳۰ استان یک یا دو کار انتخاب شدند و آقای رحیمزاده هم متولی تولید این فضا بودند. حدود شاید ۱۰ تئاتر هم تولید کردیم، از تئاترهای منتخب ولی برای قواره تلویزیون خروجی مطلوبی نبود. مسئله اینجاست که وقتی تلویزیون از حوزه تولید تئاتر فاصله میگیرد، باگها و ضعفهایش هم درنمیآید. ما بالاخره شروع کردیم ۱۰ تا ۱۲ تئاتر صحنه ضبط کردیم اما دیدیم که جواب نمیگیریم، چراکه مخاطب میخواهد با یک کیفیت متفاوت تئاتر ببیند. تئاتر امروز با تئاتر مثلاً ۱۰ ـ ۱۵ سال پیش خیلی فرق کرده است. ما در تئاتر امروز حتی لوکیشن خارجی داریم، بر این اساس خط چیدمان دوربین را در تئاتر تعریف مجددی میکنیم که در دنیا هم به همین شکل است؛ لذا خروجیهای تئاترهای صحنه، خروجیهای مطلوبی نشد و مجبور شدیم پروژه را متوقف کنیم؛ یعنی تصمیم بر این شد دوباره در یک نسخه مجزا تئاترهای منتخب را انتخاب کنیم و بنویسیم. هیچ زیرساختی وجود نداشت و ما باید کارها را دوباره میساختیم.
او با یادآوری اینکه ساختار مرکز سیمرغ ساختاری جدید است، میگوید: آغاز فعالیت این مرکز به حدود یک سال و ۸ ـ ۹ ماه قبل برمیگردد و ارزیابی آن در حوزههای مختلف به زمان نیاز دارد. ما از ماه مبارک رمضان که شروع کردیم به شکل مداوم روی آنتن تلویزیون حضور داریم و خب اتفاقی که در ماه مبارک افتاد، ما تقریبا در چهار ـ پنج شبکه عمومی و اختصاصی تلویزیون برنامه داشتیم. این برنامه ها اتفاقاً دیده شدند و مورد اقبال هم قرار گرفتند. در این راستا برخی از برندهای سابق تلویزیون مثل «زندگی پس از زندگی» هم در این فصل به ما ملحق شد. «ایرانگرد» در مرکز سیمرغ تولید شد، کار «هموطنز» یا کار خانم چرخنده، یا فصل جدید «قندپهلو» که انصافاً کار فاخر و جذابی هم شده است و این روزها مراحل پایان تولیدش را طی میکند؛ این کارها در مرکز سیمرغ در حال انجام است و این مرکز باید با قدمت و اندازه فعالیتش سنجیده و قضاوت بشود.
مراکز تخصصی چه مزیتی دارند که گروههای برنامهساز شبکهها نداشتند؟
در بخشی از این نشست این پرسش مطرح شد که راهاندازی مراکز تخصصی مانند سیمرغ، «کودک و نوجوان معاونت سیما»، دفتر فیلمنامه و همچنین سپردن تمام سریالها به سیما فیلم چه مزیتی دارد که گروههای برنامهساز در شبکهها از چنین ویژگی برخوردار نبودند و آیا این مساله به کاهش رقابت شبکهها منجر نمیشود؟
برمهانی در توضیح راهاندازی مراکزی مانند «سیمافیلم» و «سیمرغ» تأکید میکند: هدف ما تحول در سازوکار است؛ تفکیک طراحی، تولید و پخش. تمرکزسازی کمک میکند از موازیکاری جلوگیری شود، استانداردها ارتقاء یابد و خلاقیت افزایش پیدا کند؛ البته این فرآیند زمانبر است.
او سپس توضیح میدهد: وقتی ما در رسانه ملی از تحول صحبت میکنیم تحول در سه بخش تقسیم میشود، تحول در رویکرد، تحول در محتوا و تحول در ساز و کار. این موضوع بحث تحول در ساز و کار هست. در حال حاضر با توجه به تکنولوژیهای جدید، رسانههای متعدد و رقابتهای رسانهای، تمام دنیا تصمیم گرفتهاند نظام طراحی را از تولید و پخش جدا کنند؛ یعنی سه نظام در کنار همدیگر. وقتی ساخت سریال ها در سیمافیلم متمرکز میشود و در این تمرکز موفق هم بوده است، وقتی مرکزی به نام سیمرغ راه میافتد که برای تمام شبکههای سیما تولید انجام میدهد؛ اینها یعنی تمرکز که این البته هنوز به طور کامل اجرایی نشده است؛ در واقع آنچه می بینید، بخشهایی از اجراست. البته در حوزه فیلم و سریال اجرایی شده و سیمافیلم توانسته این کار را انجام دهد اما بقیه بخشها هنوز اجرایی نشده و ما در مسیر انجام هستیم. ما در این دوسال در تلاش بودیم که این اتفاق رقم بخورد.
معاون سیما اظهار می کند: در این مدل اتفاقات متعددی میافتد؛ یکی اینکه تکلیف هنرمند مشخص است؛ شما چند برنامه ساز در یک گونه مشخص دارید؛ وقتی اینها یک جا متمرکز بشوند، هم او میداند که با کجای سازمان صداوسیما باید برای تولید برنامهاش در ارتباط باشد، هم سازمان میداند که چطور با اینها تعامل کند. طبیعتاً تفاوت قیمتها از بین میرود. هم اینکه مشابهتها از بین میرود، خلاقیت هم بیشتر میشود. گاه میدیدیم که بعضی برنامهها در تلویزیون شکل همدیگر میشدند، چون طبیعتاً شبکه ها که همه برنامههایشان را با همدیگر چک نمیکنند، اینها هر کدام برای خودشان نظام طراحی تولید و پخش مستقل دارند، وقتی متمرکز بشود، آن نظام متمرکز حواسش هست که برای مثال برنامه شبکه یک با شبکه دو شباهت نداشته باشد؛ این اصلی است که باید پیاده سازی شود. این پیاده سازی حتماً زمان میبرد چون که نظام تلویزیون ایران سالها با یک عادتی شکل گرفته، در یک زمانی هم جواب میداده اما دیگر بیشتر از این جواب نمیدهد. اینکه ما میخواهیم استاندارد جهانی را در نحوه اداره رسانه پیاده و از مزایای آن استفاده کنیم، نیاز به زمان و صبوری دارد و انشاءالله که بتوانیم موفق شویم.
معاون سیما سپس در پاسخ به پرسش دیگری درباره ضرورت پرهیز از تقسیم ناعادلانه برنامهها و خصوصا سریالها در برخی شبکهها و لزوم اختصاص هر مجموعه بنا بر تعریف شبکه، توضیح میدهد: یک نظام دقیقی در مجموعه سیما برای تقسیم این وظایف و تعریف این موضوعات وجود دارد که آن هم نظام طراحی هست. نظام طراحی ما در مرکز طرح و برنامهریزی انجام میشود. طبیعی است که بودجه شبکههای مختلف یکسان نباشد و حتماً بودجه شبکهای مثل شبکه نسیم با بودجه شبکهای مثل شبکه ورزش متفاوت است. حتماً بودجه شبکه سلامت با بودجه شبکه آموزش متفاوت است چون کارکردشان متفاوت است، چون قیمتشان قیمت متفاوتی است و اینها کنار همدیگر معنی پیدا میکنند. طبیعی است که ما نباید این انتظار را داشته باشیم که همه شبکههایمان با یک قیمت و با یک مدل کارشان انجام شود. شبکه چهار که عمده برنامههایش نخبگانی و گفتوگویی است با شبکهای که بیشتر برنامههایش سرگرم کننده یا همان ریالیتی شو و کارهای نمایشی است، باید قیمتشان متفاوت باشد.
ماجرای رفتن چهرهها از تلویزیون و بازگشت دوباره
در نشست ایسنا همچنین از معاون سیما درباره بحث تحول در صداوسیما سوال میشود؛ اینکه به نظر می رسد در ابتدا تلاش شد از سلبریتی محوری فاصله گرفته شود و بعد از تجربهای ناموفق در جذب مخاطب، بازگشتی به سیاستهای قبل و تلاش برای ایجاد تعادل را شاهد بودیم.
محسن برمهانی اینگونه پاسخ میدهد: اصلاً این تعبیر، تعبیر غلطی است که تلویزیون بازگشت کرد. اینطور نبود که یک عدم تعادلی بوده و دوباره به تعادل رسیده است. یک فرآیند طبیعی است که یک تیم جدید میآیند و مدار اجرای سازمان صداوسیما را در دست میگیرند. ما میخواهیم نظام فیلمنامه را متمرکز و از تولید جدا کنیم، نظام طراحی، تولید و پخش تغییر کرده است. خب این پروسه، زمان میبرد. ممکن است شما یک وقفهای حس کنید. این وقفه یک سال و نیم بعد به چشم میآید؛ چرا؟ چون تا مدتی همان تولیدات دوره قبل پخش میشود که البته خیلی کوتاه بوده است. اینکه فیلمنامهها بیایند جمعبندی شوند، دفتر فیلمنامه راه بیفتد و این تفکیک آغاز شود، زمانبر است.
برخی پُز روشنفکریشان بود که نباید با تلویزیون کار کنند
نقویان هم در این زمینه میگوید: علاوه بر تحول ساختاری در تلویزیون، یک تحول بزرگ اجتماعی هم وجود داشت که آن اتفاقات سال ۱۴۰۱ بود. در آن مقطع عدهای خودشان برای همکاری نمیآمدند و در واقع پُز روشنفکریشان این بود که نباید با تلویزیون کار کنند که البته آرام آرام برگشتند؛ این مساله باز چیزی نبود که مثلاً سازمان صداوسیما نخواهد و در واقع عدم تعادل از داخل سازمان نبود از بیرون سازمان بود.
غفوری طرح مطالبی درباره پرهیز از «سلبریتیمحوری» در صداوسیما و حواشی سال ۱۴۰۱ را اینگونه توضیح میدهد: این گمانهزنیها نادرست است. تغییرات مدیریتی پس از آغاز بهکار آقای جبلی در مهر ۱۴۰۰ رخ داد و همزمان با اتفاقات پاییز ۱۴۰۱، برخی همکاران بهدلیل فشارهای فضای مجازی موقتاً همکاری را کاهش دادند. اما هیچگاه سیاست دوری از چهرهها وجود نداشته است بلکه معیار ما استفاده صحیح از افراد در جایگاه حرفهای است.
قائم مقام معاونت سیما در ادامه با ذکر جزییات یادآوری میکند: مُهر حکم آقای جبلی، مِهر ۱۴۰۰ خورد. با فاصله کم و زیادی، بعضی از مدیران سازمان تغییر کردند، بعضی از مدیران سازمان هم افرادی بودند که قبل از اینکه آقای جبلی ریاست سازمان را بر عهده بگیرند در شبکهها بودند؛ مثل آقای فروغی، آقای خوشرو و خود بنده. تیم همکار آقای جبلی ترکیبی از مدیران جدید و قدیم شد تا محرم سال ۱۴۰۱ که احتمالاً خیلی از چهرهها در سازمان حضور داشتند. پایان محرم همزمان با اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ و قهر بعضی از افراد شد. آدمهایی که قهر کردند، معلوماند چه کسانی هستند اما بدتر از آن، خیلی از کسانی که میخواستند به سازمان بیایند، تحت هجمه جدی قرار گرفتند؛ یعنی خیلی از چهرهها خودشان میآمدند میگفتند ببینید، چه دشنامهایی به من دادهاند. متاسفانه الفاظ رکیکی را به خودشان و به اعضای خانوادشان نسبت میدادند. جریانی که به نظر من ریشهاش در خارج از کشور فعال شد؛ اینکه هر کس که میخواست با فضاهای فرهنگی هنری کشور کار کند، مورد هجمه قرار میگرفت. در این جریان البته بعضی آدمها به بهانههای غیرمستقیم از همکاری دوری کردند و همکاری خودشان را در تعلیقی نگه داشتند، بعد از آن فضا فاصله گرفتند و بعد از چند ماه شروع به بازگشت کردند. البته طبعاً این بازگشت به معنای این نبود که همه آدمها برگردند، برخی برگشتند و برخی گفتند فعلاً نمیخواهند کار کنند ولی خیلی هم برگشتند.
او میافزاید: اینکه هر کسی که اسم مثلا بازیگر یا هنرپیشه دارد، میتواند لزوماً برنامهساز موفقی باشد، حتماً اینطور نیست. اگر باز معناش این است که تلویزیون از هر کسی که چهره مشهوری است میخواهد اجتناب کند، نه این هم درست نیست. نه مدیران تلویزیون هیچگاه چنین چیزی گفتند و نه واقعا این سیاست وجود داشته که ما در تلویزیون بگوییم هر کسی که بازیگر است مثلا نباید مجری بشود یا هر کسی که مثلاً هنرپیشه است یا اصطلاحا به عنوان سلبریتی شناخته میشود، ما از او اجتناب داریم؛ هیچ وقت نه این مطلب اذعان شده و نه واقعاً سیاست نانوشته در سازمان صداوسیما بوده است؛ بلکه موضوع این بوده که هر کسی در جای خودش قرار بگیرد و در جای خودش درست استفاده شود.
غفوری یادآور میشود: این همه سریالی که ساختیم، همه هنرپیشههایی که در این سریالها بازی میکنند، بالاخره به نوعی سلبریتیاند و اصلا بین تلویزیون و چهرهها و چهرهها و تلویزیون جدایی نیست. ولی این همزمانی اتفاقات سال ۱۴۰۱ با تعطیلی بعضی از برنامهها شاید این گمانه زنی را در بخشی از فضای رسانهای ایجاد کرد که واقعاً سیاست نبوده و گریز ناپذیر بوده.
عاقبت خطای صورت گرفته در «سیمای خانواده»
معاون سیما درباره خطای پیش آمده در برنامه «سیمای خانواده» که به برکناری دو مدیر تلویزیون منجر شد و آخرین وضعیت متخلفان هم میگوید: این پرونده در حال بررسی مراجع قضایی است. انتشار آن محتوا را بلافاصله حذف کردیم و با عاملان، برخورد انضباطی شد. نکته تأسفبار، ترویج عمدی آن محتوا توسط برخی بود که امنیت ملی را هدف گرفتند. ما منتظر صدور حکم نهایی هستیم.
محسن برمهانی میگوید: این اتفاق برای هیچ کداممان خوشایند نبود و واقعا یکی از سختترین دوران کاری من بود. معمولا قاعده این است که برای رسیدن به جواب متقن، زمان لازم است و با یک گفتگو با یک فرد یا چند روز گفتوگو موضوع حل نمیشود. باید مسائل مختلفی کنار همدیگر قرار بگیرد تا قاضی پرونده استنتاج دقیقی داشته باشد.
معاون سیما درباره اینکه آیا میشود این اتفاقات و اشتباهات پی در پی روی آنتن در یک مقطع خاص را یک جریان عامدانه بر ضد صداوسیما تلقی کرد؟ توضیح میدهد: اینکه بگوییم یک جریان میخواهد این اتفاق رقم بخورد نه واقعاً نمیشود گفت؛ چون نوع اینها متفاوت از همدیگر بوده است. یک موضوع بسیار مهم در این مسئله وجود دارد و آن هم واکنشهایی است که به خطاها میشود؛ مسئله ما این بود که چرا بعضیها در حالی که میدانستند انتشار این تصاویر باعث جریحهدار شدن بخشی از مردم ایران می شود که هموطنان عزیز ما هستند، اما این کار را انجام می دادند، کاری که خلاف امنیت ملی است، بعد هم قد عَلَم میکنند که چطور شما پخش کردید خلاف امنیت ملی نبود ما پخش کردیم خلاف امنیت ملی بود؟! چقدر بیمعنا و چقدر عجیب. بله یک خطایی صورت گرفت ما هم میگوییم خطاست و این محتوا را پاک کردیم. آن کسی که آن لحظه دیده معترضم هست ولی اینکه شما آن را ترویج کنید، این خود خیلی روشن است، اما گویا برای بعضیها، تخلفها، تخلف نیست برای بعضیها تخلف است.