به گزارش همشهری آنلاین، سعید الهی؛ تهیه کننده سینما در روزنامه همشهری نوشت، در عصری که نبردهای شناختی و رسانهای، پنهان و آشکار، در پی تضعیف هویت اصیل ایرانی-اسلامیاند و این جریان خزنده به اوج خود رسیده، بیتوجهی به نقش تأثیرگذار هنر، بهویژه سینما، در این آوردگاه عظیم، امری سادهانگارانه و دور از دوراندیشی است.
سالیان متمادی است که متولیان هنر هفتم در غرب، با بهرهگیری از ابزارهای نرمافزاری چون تولیدات سینمایی و برگزاری رویدادهای پرزرقوبرق نظیر جشنوارههای بینالمللی در اروپا و آمریکا، نه به انگیزه اعتلای هنر، بلکه در پی هدایتگری جریانات فرهنگی با اغراضی سیاسی و بعضا مغرضانه بودهاند. در این میان «جشنواره بینالمللی فیلم کن» در فرانسه که روزگاری بهسبب پیشینهای درخشان از اعتباری خاص برخوردار بود، اینک در سایه بیاعتنایی به معیارهای هنری و فنی آثار، خاصه در مواجهه با فیلمهایی از کشورهایی با تضادهای سیاسی با دولت فرانسه، جایگاه خود را رو به افول میبیند.
نمونه آشکار این سیاستزدگی را میتوان در اعطای نخل طلای این جشنواره به جعفر پناهی، فیلمساز ایرانی دید؛ آنهم برای اثری فاقد مجوز رسمی و ساختهشده در فضای زیرزمینی؛ پاداشی که نه بهسبب ارزشهای هنری اثر، بلکه بهدلیل محتوایی متعارض با روایت رسمی جمهوری اسلامی به او اعطا شد. با توجه به سوابق سیاسی پناهی و تلاشهای مستمرش در ایجاد تصویری منفی از وطن خویش در محافل بینالمللی، چنین برخوردی از سوی سیاستگذاران جشنواره دور از انتظار نبود؛ لیک آنچه نگرانکننده است، استمرار این رویکرد و رسوخ نگاههای سیاسی به عرصهای است که باید میعادگاه تعالی ذوق و هنر باشد.
در سوی دیگر ماجرا، حضور فیلمسازی چون سعید روستایی در جشنواره کنـ آنهم با اثری تولیدشده با مجوز رسمی سازمان سینمایی کشورـ و اظهارات جنجالبرانگیز او، پرسشی مهم را پیش روی نهادهای صنفی چون «خانه سینما» مینهد. آیا شایسته نیست که نهادی که طی ۴دهه از حمایتهای مالی دولت بهرهمند بوده، مسئولانهتر بر رفتار و گفتار وابستگان خویش، بهویژه در حوزههای حساس سیاسی و امنیتی نظارت کند؟ آیا این نهاد نباید بهجای همراهی با این افراد در سایه افتخارات بهظاهر هنری، آنان را در قبال خدشهدارکردن حیثیت سینمای ایران در مجامع خارجی، مورد مؤاخذه و بازخواست قرار دهد؟
ادراک شرایط کنونی جمهوری اسلامی ایران، با درنظر داشتن فشارهای تحریمی، مشکلات اقتصادی، مذاکرات پیچیده با قدرتهای جهانی و تهدیدات امنیتی مستمر، کار دشواری نیست؛ مگر آنکه برخی تعمدا بخواهند در کنار جبهه ایرانهراسی فرهنگی و سیاسی غرب بایستند و از این خوان گسترده بهرهبرگیرند.
در این میان، انتظار میرود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت چهاردهم که همواره داعیه شفافسازی عملکردهای خویش را داشته، در قبال چنین رفتارهایی، موضعی روشن و مدبرانه اتخاذ کند و چه نیکوست که این واکنش نهتنها جنبه سلبی، بلکه سویهای ایجابی و فرهنگساز داشته باشد. بسمالله