به گزارش خبرورزشی، دزیره دوه، مهاجم پاریسی نوزدهساله، با دو گل و یک پاس گل، نمایشی خیرهکننده در فینال برابر اینترمیلان ارائه داد (۵-۰)؛ نمایشی که در تاریخ باقی خواهد ماند و آغازیست بر کارنامهای استثنایی که در پیش دارد.
آیا آن کودک، آن روزها در اتاقش در خانهای نزدیک رن، پس از آنکه همراه برادرش گئلا، مبلمان پذیرایی را با توپهایی به شکل جوراب به زانو درآورد، میتوانست چنین شبی را تصور کند؟ کودک رؤیا دارد. دزیره دوه، در نوزدهسالگی، رؤیایش را زندگی میکند. سهشنبه، در کلرفونتن، بیستسالگیاش را جشن خواهد گرفت؛ سنی که بسیاری تازه آغاز به کار میکنند. او اما کاری را به سرانجام رسانده که باورش دشوار است: سهگانهی لیگ قهرمانان، لیگ داخلی و جام حذفی. و از همه مهمتر، آن شب فراموشنشدنی در مونیخ. شبی که تا ابد در ذهنش خواهد ماند.
نمایش شماره ۱۴ پاریسنژرمن، نمایشیست در حد یک قهرمان بزرگ، در حد یک ستاره. او شنبهشب سند تولد خود را در میان بزرگان امضا کرد. و شاید، در میان بزرگترینهای این ورزش و فوتبال فرانسه.
وقتی در ساعت ۲۲:۲۵ از زمین بیرون آمد و جای خود را به بردلی بارکولا داد، پس از شصتوهفت دقیقه باشکوه و کوبیدن بر آرم باشگاه پایتخت، دوست داشتیم در ذهن این پسرک غوطهور شویم. دوست داریم باور کنیم که در آن لحظه، فیلم دوران کودکیاش را در برتانی مرور میکرد؛ کودکی تپلی که همنسلانش را به زانو درمیآورد. نابغهای که سالبهسال، زیر نگاه خانوادهای سختگیر و عاشق، از سد موانع میگذشت، بیآنکه پشتسرش را نگاه کند. شنبهشب، دزیره دوه حتی مجالی به مدافعان اینتر نداد تا سر بلند کنند.
شاید در آینده، یک فصل کامل از زندگینامهاش را به روایت آن شب آلمانی اختصاص دهند. تصاویری از پایان بازی در ذهن خواهد ماند؛ با آن لبخند وسیع در برابر جایگاه هواداران و پرشهای بیپایانش در کنار مارکینیوش، دمبله و دیگران. شادمانی کودکانهای در او موج میزد. اما نقش او در این بازی فراتر از این تصاویر بود. او انگار بر تمامی صحنه تسلط داشت. گویی فشار از شانههای ستبرش سر میخورد و فرو میریخت. لوییز انریکه، که از ابتدا او را به جای بارکولا به زمین فرستاده بود، این را پیشبینی کرده بود. انتخابی شاهانه.
فراتر از آمار و ارقام
برای روایت دقیق بازی دوه، باید از آمار خشک فراتر رفت (دو گل - نخستین دبل در فینال لیگ قهرمانان از زمان گرت بیل در سال ۲۰۱۸ با رئال مادرید مقابل لیورپول - و یک پاس گل). نحوه حرکت، دویدنها، دریبلها و جابهجاییهایش در زمین، خط دفاعی میلان را بهتزده کرد. چیزی در حرکات این جوان با سینهای چون مشتزنها، پاهایی چون دوندههای سرعت و ذهنی چون مهندسان، تماشایی و بینظیر بود. حرکتش در محوطه، با نگاه بالا و پاس دقیقش به اشرف حکیمی در گل نخست، خود شاهکاری کوچک بود (۱-۰، دقیقه ۱۲).
بازی او با همان کیفیت ادامه یافت. در آغاز در سمت راست قرار داشت، اما بهسرعت میان خطوط جابهجا شد و برای مدافعان سالخورده میلان، دستنیافتنی شد. وقتی هم که کمی زیادهروی کرد (حرکت رولِت، دقیقه ۱۴)، توسط لوییز انریکه و سپس حکیمی بهسرعت به مسیر بازگردانده شد. تصویری از شب درخشان او. چرا که تنها پس از بیست دقیقه، تاریخ را نوشته بود. شوتی که با برخورد به فدریکو دیمارکو منحرف شد (۲-۰، دقیقه ۲۰) فراتر از دو گل برتری بود. آن لحظه نام دوه وارد اسطورههای فینال لیگ قهرمانان شد. با کمی دقت بیشتر – مانند سانتر زیبایش برای دمبله در دقیقه ۴۴ – میتوانست نیمه نخست را با یک گل و دو پاس گل به پایان برساند. اما همانچه انجام میداد، آنچنان دقیق و درخشان بود که نیازی به اغراق نبود. با حداقل اشتباه، تصمیمهایی همیشه هوشمندانه. و فنی چنان ناب که مدافعان را به تماشاگر بدل میکرد.
آن رولتی که کنار خط طولی انجام داد و فرصت حکیمی را ساخت، در شأن الگویش نیمار جونیور بود. در سال ۲۰۱۵، نیمار تنها یک گل در فینال لیگ قهرمانان برابر یوونتوس زد (۳-۱). دوه فقط ۶۳ دقیقه زمان نیاز داشت تا از او پیشی بگیرد. با دویدن و پاس ویتینیا، و شوت راستش، کار را برای همیشه تمام کرد (۳-۰، دقیقه ۶۳). آنجا، با سینه برهنه، برابر جایگاهی که پدر و مادرش، پدربزرگ و مادربزرگ، برادر و خواهر کوچکش نشسته بودند، دیگر خواب نمیدید. آنچه روزی در اتاق کودکانهاش میپنداشت، اکنون به حقیقت پیوسته بود…