لبنان؛ میان جنوبی آرام‌ناپذیر و آسیاب های بادی دولت 

عصر ایران دوشنبه 12 خرداد 1404 - 04:08
 گشت‌وگذار جنوبی از "روستای الخیام" در بخش شرقی جنوب آغاز می‌شود؛ جایی که شدیدترین درگیری‌های میدانی میان مقاومت و نیروهای اشغالگر رتش اسرائیل رخ داده است.

عصر ایران؛ نویسنده: سلطان سلیمان - مترجم: محمد علی امیر حسین -  اینکه درباره آثار جنگ «اسرائیل» علیه لبنان از پشت میز کار راحت خود سخن بگویی یک چیز است، و اینکه شخصاً به مناطق جنوبی سفر میدانی داشته باشی چیز دیگری ا‌ست. چنین سفری، تصویری بصری، شنیداری و احساسی ارائه می‌دهد که هیچ چیز دیگری قادر به انتقال آن نیست. سفری که همراه خود، بار دیگر این پرسش را زنده می‌کند: دولت لبنان کجاست و چه نقشی در رویارویی با این واقعیت دردناک و پرچالش برعهده دارد؟

 گشت‌وگذار جنوبی از "روستای الخیام" در بخش شرقی جنوب آغاز می‌شود؛ جایی که شدیدترین درگیری‌های میدانی میان مقاومت و نیروهای اشغالگر رتش اسرائیل رخ داده است. مردم این منطقه با غرور فراوان، روایت‌هایی را بازگو می‌کنند که بیشتر به افسانه‌های جنگجویان یونانی می‌ماند. روایت‌هایی که فرزندانشان آن را با جان خود نوشته‌اند؛ صدها شهیدی که طی ۶۶ روز در برابر تلاش‌های ارتش اشغالگر برای تصرف این شهر ایستادگی کردند.

در محلی که روزگاری میدان اصلی روستای الخیام بود و اکنون به ویرانه ‌ای بدل شده، یکی از ساکنان محلی یک کافه ساده راه‌اندازی کرده است: کانتینری فلزی با چند صندلی و میز پلاستیکی. در این کافه آب، چای، قهوه و نوشیدنی سرد سرو می‌شود و دیوارهای ویران اطراف با عکس‌های ده‌ها شهید زینت یافته‌اند. پنج مرد از اهالی روستا، دور میزی کوچک نشسته‌اند، قهوه می‌نوشند و درباره موضوعات مختلف صحبت می‌کنند، به‌ ویژه درباره چگونگی بازگرداندن مردم به خانه‌های باقی‌مانده و کمک به بازسازی آنچه هنوز می‌توان بازسازی‌اش کرد.

به آنان نزدیک شدیم و پرسیدیم آیا ممکن است با رسانه‌ها گفتگو کنند. با روی باز استقبال کردند. یکی از آنان گفت: «صحنه‌ای که مقابل شماست، از هر سخنی گویاتر است.»

در همین هنگام، صاحب کافه دو فنجان قهوه برایمان آورد و با لبخند گفت: «به اصحاب رسانه خوش آمد می گوییم » و با این استقبال، گفتگو آغاز شد. اما پیش از آن ‌که پاسخ پرسش‌های ما را بدهد، گفت: «من پدر سه پسر و چهار دختر هستم. خداوند دو شهید را به من عطا کرد؛ یکی پسر بزرگم بود که استخوان‌هایش را همین نزدیکی، پنجاه متر دورتر از این کافه، پیدا کردیم. دومی هم شهیدی زنده است که تا کنون ۱۹ بار جراحی شده و حالا می‌تواند به‌تنهایی راه برود.»

او افزود: «بخش بزرگی از خانه‌ام ویران شده، اما به پسر شهیدم غبطه می‌خورم؛ برای شادی و افتخاری که نصیبم کرد. اگر او و همرزمانش نبودند، بازگشت به روستایمان ممکن نبود. آنان دروازه‌های الخیام را به گورستانی برای بزرگ‌ ترین ارتش‌های جهان بدل کردند. پس دیگر چه شادی‌ای از این بالاتر؟»

در این لحظه، یکی دیگر از مردان حاضر وارد بحث شد و درباره روند نبردها در الخیام گفت: «در طول تجاوز نظامی اسرائیل، روستای الخیام ما شاهد دو حمله عمده بود. دومین حمله شدیدترین بود و در آن حدود ۱۵ هزار سرباز اسرائیلی و ۱۵۰ تانک مرکاوا شرکت داشتند، با پشتیبانی جنگنده‌ها، پهپادها و توپخانه‌های دور و نزدیک. اما برادران ما در مقاومت اسلامی ، معادله‌ای روشن ترسیم کردند: یا پیروزی با شکست دشمن یا پیروزی با شهادت. و خداوند بسیاری از آنان را به هر دو نصیب کرد. ما مردم روستا، با سربلندی ثمره دلاوری‌های آنان را چیدیم و به خانه‌هایمان بازگشتیم.»

مرد دیگری ـ که نامش را اشکار نمی‌کنیم ـ شرحی دقیق و نظامی از نبرد و چگونگی پیشروی ارتش اسرائیل و روش‌های مقاومت برای مقابله با آن ارائه داد. در پایان گفت: «رزمندگان مقاومت اسلامی مانند کامیکازه‌ها (فدایی‌ها) می‌جنگیدند. موشک‌هایی که از دور از آن‌ها پشتیبانی می‌کردند، نقش مهمی در دفع تجاوز داشتند و خسارات بزرگی به دشمن صهیونیستی وارد کردند. صدای فریاد نظامیان اشغالگر اسرائیلی را از فاصله‌های دور می‌شنیدیم. شکست حمله نهایی آن‌ها به روستا دلیل اصلی پذیرش آتش‌ بس توسط سران سیاسی دشمن صهیونیستی بود. اگر در آن حمله موفق می‌شدند و الخیام را اشغال می‌کردند،هرگز تا پیش از رسیدن به شمال شرق لبنان متوقف نمی‌شدند.»

به خانه‌ای دو طبقه می‌رویم؛ طبقه بالایی آن نیمه‌ ویران شده و طبقه همکف نیز آسیب‌های زیادی دیده است. با این حال، بانوی خانه به ما می‌گوید: «همسرم کارگر روزمزد ساختمان است و توانسته با مهارتی که در این حرفه دارد، طبقه پایین را بازسازی کند تا بتوانیم دوباره به خانه ‌مان بازگردیم.»

پسر او، جوانی حدوداً سی‌ساله، حاضر نشد با ما گفت‌وگو کند. هر بار که مادرش چیزی از او می‌پرسید، پاسخ می‌داد: «نمی‌دانم.»

بانوی خانه که از نوع پوشش‌اش برمی‌آید که وابستگی نزدیکی به حزب‌الله ندارد (چرا که چادر به تن ندارد)، می‌افزاید: «آب و برق نداریم. اما شهرداری لطف کرده و هر وقت نیاز باشد با تانکر آب می‌فرستد. برق را هم از یک ژنراتور نزدیک خانه دریافت می‌کنیم. نیازهای غذایی‌مان را از چند مغازه‌ای که در روستا باز شده‌اند، تأمین می‌کنیم.»

وقتی از او می‌پرسیم آیا خانواده‌اش از جایی خسارتی دریافت کرده‌اند، پاسخ می‌دهد: «تا حالا چیزی نگرفته‌ایم. با پوست و استخوان کار می‌کنیم تا روزگار را بگذرانیم. همین که به خاک روستایمان برگشتیم و هر روز بوی آن را استشمام می‌کنیم و از هوایش لذت می‌بریم، برای‌ ما کافی است. همه این‌ها به لطف فرزندان شهیدمان است که از کرامتمان  پاسداری کردند و اجازه ندادند دشمن ، روستای ما را اشغال کند.»

نزدیک خانه این زن، با مهندسی از مؤسسه «جهاد سازندگی» وابسته به حزب‌الله ملاقات کردیم. با روی باز با ما صحبت کرد و گفت: «تا حالا بیش از ۳۰۰ نفر از اهالی روستای الخیام بازگشته‌اند و انتظار داریم این تعداد پس از پایان سال تحصیلی خیلی بیشتر شود، چون خانواده‌هایی که به روستاهای اطراف مهاجرت کرده‌اند، فرزندان‌شان را در مدارس همان‌ جا ثبت‌ نام کرده‌اند.»

او افزود: «کار ما با هماهنگی با شورای جنوب که نماینده دولت لبنان است، انجام می‌شود. ما برآورد خسارت‌ها را انجام می‌دهیم و نتایج آن را با برآوردهای شورا تطبیق می‌دهیم. کارمان را از روستاهای عقب‌ تر شروع کرده‌ایم و به سمت مرز در حال پیشروی هستیم. بخش بزرگی از کار در مناطق پشتی انجام شده و مقدار زیادی از خسارت‌ها در آن مناطق پرداخت شده است. به شما اطمینان می‌دهم که هر صاحب حقی، به محض اینکه کار ما تمام شود حقش را خواهد گرفت. ما فرصت کافی به دولت لبنان می‌دهیم تا اگر خواست، نقش خود را در بازسازی ایفا کند، اما اگر نخواست، ما مردم‌ مان را در بی‌پناهی رها نمی‌کنیم.»

از روستای الخیام به همسایه‌اش در غرب، به روستای کفرکلا می‌رویم. آنجا انسان احساس می‌کند که وارد نوار غزه شده است. طبق گفته شهردار، بیش از ۸۵٪ از روستا ویران شده است. بخش عمده‌ای از آن توسط نیروهای اشغالگر ارتش اسرائیل و پس از اعلام آتش ‌بس منفجر شده و آنچه منفجر نکردند، به آتش کشیده‌اند. حتی برخی ساختمان‌های ویران شده را مین‌گذاری کرده‌اند تا بیشترین تلفات را به نیروهای امدادی هنگام آواربرداری وارد کنند.

در کفرکلا، حتی برای کسانی که با منطقه آشنا هستند، تشخیص معابر و مسیرها دشوار شده است. دو جاده‌ای که از شمال به روستا منتهی می‌شوند، توسط ارتش لبنان برای حفظ جان غیرنظامیان بسته شده‌اند، چرا که نیروهای اشغالگر به هر چیزی که حرکت می‌کند تیراندازی می‌کنند. بنابراین، تنها راه ورود به روستا از شمال‌غربی و از طریق روستای مجاور "دیر میماس" است.

در محلی که روزی پمپ بنزین بود، با ده مرد روبه‌ رو می‌شویم که دور چند میز پلاستیکی نشسته‌اند و درباره نتایج انتخابات شهرداری و مختار(شهردار مناطق کوچک) که آخر هفته گذشته برگزار شد، صحبت می‌کنند.

بسیاری از این مردان، انتقادات تندی علیه دولت لبنان مطرح کردند، به‌ویژه نسبت به آنچه که «کوتاهی در رسیدگی به بازگشت ما به روستایمان» خواندند. آن‌ها ضمن استقبال از بازگشت ساکنان روستاهای مجاور، حزب‌الله را هم بی‌نصیب از نقد نگذاشتند و گفتند که حزب زمان زیادی به دولت داد تا مسئولیت‌هایش را بپذیرد، اما خود نیز جایگزینی ارائه نکرد.

وقتی از آنان پرسیدیم با وجود این‌همه ویرانی چرا به روستا بازگشته‌اند، شهردار کفرکلا که بار دیگر انتخاب شده، گفت: «ما هر روز از صبح تا شب به اینجا می‌آییم تا بر حقمان  نسبت به سرزمینمان تأکید کنیم. ما اطمینان کامل داریم که روستایمان را بازسازی خواهیم کرد، هرچند زمان ببرد. فرزندان‌ مان جان ‌شان را فدای این زمین کردند، و اکنون وظیفه ماست که در حد این فداکاری جوانانمان باشیم.»

از صحنه میدانی به صحنه سیاسی ملی که می‌رسیم، انسان چنین احساس می‌کند که گویی دولت لبنان در جهانی دیگر زندگی می‌کند. تاکنون، هیچ نشانه‌ای از حضور دولت در این مناطق دیده نمی‌شود، جز حضور ارتش لبنان که با استقبال همه اهالی روبرو شده است. اما در گفتمان سیاسی، آنچه شهروند جنوبی می‌شنود یا می‌خواند، نشان‌دهنده وجود دو خط متعارض در ساختار حاکمیتی کشور لبنان است.

خط اول، توسط رئیس‌جمهور، ژنرال جوزف عون، نمایندگی می‌شود؛ او مورد حمایت رئیس مجلس "نبیه بری" و حزب‌الله قرار دارد. این خط بر این باور است که موضوع سلاح مقاومت تنها از طریق گفت‌وگویی آرام، به دور از جنجال رسانه‌ای و با تعامل با قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی با هدف تحمیل عقب‌نشینی رژیم صهیونیستی، آزادی اسیران لبنانی، توقف تجاوزات اسرائیل و آغاز روند بازسازی ،قابل حل است.

خط دوم، از سوی نخست‌وزیر نواف سلام نمایندگی می‌شود؛ خطی که با «حزب نیروهای لبنانی»(نیروهای سمیر جعجع) هم‌ راستا است و اولویت خود را خلع سلاح مقاومت قرار داده است. او به بند «انحصار سلاح در دست دولت» که در متن سوگند نامه رئیس‌جمهور عون آمده است، استناد می‌کند، اما این بند را از زمینه کلی خود جدا کرده، گویی کسی آیه‌ای از قرآن را فقط تا عبارت «لا إله» نقل کند، بی‌آنکه آن را با «إلا الله» کامل سازد؛ در نتیجه، مفهوم ایمان مطلق به کفر مطلق تبدیل می‌شود.

کسانی که به سخنرانی‌ها و اظهارات اخیر نواف سلام (و همزمان با آن‌ها سخنان وزیر امور خارجه، یوسف رجی) در داخل و خارج توجه کرده‌اند، احساس می‌کنند نیرویی در حال پیشروی است که نوید بخش خیر برای لبنان نیست. چرا باید موضوع انحصار سلاح را بر موضوع عقب‌نشینی رژیم صهیونیستی مقدم دانست؟ منافع ملی لبنان در این کجاست؟

رئیس‌جمهور عون دارای مزایایی است که او را درک‌  پذیرتر می‌کند: از یک سو پیشینه نظامی دارد و از سوی دیگر اهل جنوب لبنان (اهل شهر عیسیه) است. به ‌واسطه پیشینه نظامی‌اش، او به‌خوبی می‌داند که مذاکره بر اساس توازن قوا انجام می‌شود و سلاح مقاومت، اهرم قدرتی در مذاکرات برای تحمیل عقب‌نشینی رژیم صهیونیستی است. سلاح مقاومت بسته به رویکردهای نظامی که خود مقاومت، مطابق با شرایطش، اتخاذ می‌کند، موضوعی قابل بحث است.

او این موضوع را در دیدار اخیرش با هیأتی از فراکسیون «وفاداری به مقاومت» به ریاست نماینده محمد رعد (رئیس فراکسیون حزب الله در پارلمان لبنان)، به مناسبت بیست و پنجمین سالروز آزادسازی جنوب، مطرح کرد.

از سوی دیگر، عون با تکیه بر ریشه‌های جنوبی‌اش، به‌خوبی می‌داند که مردم جنوب هرگز از انتخاب مقاومت اسلامی دست نکشیده‌اند و این موضوع را در انتخابات شهرداری هفته گذشته اثبات کردند؛ جایی که بیش از صد شهرداری بدون رقابت و با توافق انتخاب شدند. بنابراین رئیس‌جمهورعون به خوبی آگاه است که سوق دادن کشور به ‌سوی برخورد با مقاومت اسلامی ، می‌تواند به سقوط دولت او، که کمتر از شش ماه از آغاز آن می‌گذرد، منجر شود. به‌ویژه در فضایی که حزب‌الله در آن حضور دارد و اساساً اجازه بحث در مورد موضوع سلاح را نمی‌دهد، زیرا این فضا، تهدیدات وجودی از سمت جنوب و شرق لبنان را به‌طور جدی احساس می‌کند. این نکته را نیز رئیس فراکسیون وفاداری به مقاومت در پارلمان لبنان"محمد رعد" در دیدار با رئیس‌جمهور مطرح کرد.

اما نواف سلام، نخست‌وزیری که پیشینه‌ای روشن از مبارزه در دوران جوانی دارد و قرار است تا زمان انتخابات پارلمانی در مه ۲۰۲۶ در این سمت باقی بماند، این روزها رفتاری از خود نشان می‌دهد که گویی بدون توجه به منافع ملی در حال ارائه «کارت معرفی» خود به قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است که خواهان خلع سلاح مقاومت هستند. گویی دوران مبارزه برای او تنها یک مدرک دیپلم است که به ‌صورت نمادین در تمام عمر با خود حمل می‌کند.

تفاوت آشکاری میان آنچه رئیس‌جمهورعون می‌گوید و انجام می‌دهد با آنچه نواف سلام بیان و اجرا می‌کند، دیده می‌شود. گویی دولت لبنان به دو جهت متضاد در حال حرکت است، که این امر قطعاً به نفع لبنان نیست. خط اول بر حفظ وحدت ملی و انسجام میان اجزای کشور تمرکز دارد، در حالی که خط دوم کشور را به سمت برخورد داخلی سوق می‌دهد.

ای کاش نواف سلام تلاش‌های خود را با رئیس‌جمهورعون هماهنگ می‌کرد تا ابتدا اشغالگران از جنوب بیرون رانده شوند و روند بازسازی (یا دست‌کم سازوکاری برای بازسازی) آغاز شود؛ سپس در مورد انحصار سلاح در دستان دولت لبنان گفت‌وگو شود. در غیر این صورت، او تنها به دون ‌کیشوتی تبدیل خواهد شد که در حال جنگ با آسیاب‌های بادی است.

منبع: سایت لبنانی   www.180post.com

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.