ابراهیم یونسی از افسران بازمانده شبکه نظامی حزب توده ایران بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد به اعدام محکوم شد، اما پس از تخفیف در حکمش در زندان به ترجمه رو آورد و داستان هم نوشت. او در نهایت به مترجمی معروف تبدیل شد.
به گزارش ایسنا، ابراهیم یونسی خرداد ۱۳۰۵ در بانه کردستان بهدنیا آمد و ۱۹ بهمن ۱۳۹۰ در ۸۵ سالگی از دنیا رفت. بیش از ۸۰ کتاب از او برجای مانده است؛ از جمله «دن کیشوت» و «سه تفنگدار» برای نوجوانان، «آرزوهای بزرگ»، «خانه قانونزده و داستان دو شهر» از چارلز دیکنز، «آشیان عقاب» از کنستانس هون، «توفان» از ویلیام شکسپیر، «اسپارتاکوس» از هوارد فاست، «جنبههای رمان» ای. ام. فورستر، «سیری در نقد ادب روس» و «دفتر یادداشتهای روزانه یک نویسنده» فئودور داستایوسکی در حوزه ترجمه. همچنین «دادا شیرین»، «رویا به رویا»، «گورستان غریبان»، «دعا برای آرمن»، «مادرم دوبار گریست»، «زمستان بیبهار» (بهنوعی زندگینامه خودنوشت یونسی)، «جنگ سایهها و یک داستان دیگر»، «کجکلاه و کولی»، «شگفتن باغ»، «خوش آمدی» و «دلدادهها» در حوزه داستان و تألیف.
البته خود یونسی سال ۱۳۰۵ را دقیق ندانسته و گفته بود: «این تاریخ ظاهراً درست نیست! شناسنامه دیر به کردستان آمد؛ مثل همهچیز. سال ۱۳۱۰ یا ۱۳۱۱ بود که شناسنامه برای من گرفتند. یادم هست بر سر سن من بین پدرم و مادربزرگم اختلاف بود. مادربزرگ میگفت سنّش را زیاد نوشتی و پدرم میگفت درست نوشته.»
ابراهیم یونسی در سال ۱۳۱۷ دبستان را به پایان برد و تصدیق کلاس ششم ابتدایی را گرفت. سیکل اول (سه سال اول) دبیرستان را در سقز خواند و سال ۱۳۲۰ بود که سیکل اول متوسطه را به پایان رساند. خودش میگوید: «سال ۱۳۲۰ سالی بود که طی آن کشور از سوی قوای متفقین اشغال شد. با اشغال کشور، منطقه آشفته و عشایری شد. دیگر مدرسهای نبود و من تا سال ۱۳۲۲ بیکار بودم.
در این سال، ارتش طی بخشنامهای از خانوادههای عشایری دعوت کرد که چنانچه فرزند یا فرزندان واجد شرایطی دارند، آنها را به مدارس نظام (دبیرستان نظام و دانشکده افسری) بفرستند. من واجد شرایط بودم. بنابراین در سال ۱۳۲۲ به تهران آمدم و در دبیرستان نظام ثبتنام کردم.» ابراهیم جوان در سال ۱۳۲۴ دیپلمش را گرفت و وارد دانشکده افسری شد. در سال ۱۳۲۷ با درجه ستوان دومی رسته سوار دو از دانشکده افسری فارغالتحصیل و مأمور خدمت در لشکر چهار رضائیه (ارومیه) شد.
بعد از انتقال به لشکر چهار رضائیه، همانجا ازدواج میکند و بچهدار میشود. یونسی در حادثهای تیر میخورد... «رضائیه زیاد برف میبارید... پایم را بریدند...» اتفاق تلخی که چند سال بعد او را از اعدام رهانید: «تا سال ۱۳۳۳ در ذخایر ارتش بودم. در این سال بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۳ سازمان نظامی وابسته به حزب توده ایران کشف شد و عده زیادی از افسران بازداشت شدند. من هم جزء بازداشتشدگان بودم.
بنابراین ما را به سرعت در گروههای دوازدهنفری به «دادگاههای فوقالعاده نظامی» سپردند. من جزء گروه دوم، در بیستودوم مهر ۱۳۳۳ محاکمه شدم. در دادگاه بدوی به اتفاق آرا هر ۱۲ نفر محکوم به اعدام شدیم. پیش از ما گروه اول همه محکوم به اعدام شده بودند. در آخرین لحظات ـ هنگام اجرای حکم ـ به من ابلاغ شد که به علت نقص عضو خدمتی از یک درجه تخفیف (یا عفو ملوکانه) برخوردار شدهام.»
او ترجمه و کار داستاننویسی را از همان روزهایی که در زندان بود، آغاز کرد و تا پایان عمرش به آن ادامه داد؛ «هنر داستاننویسی» در زندان نوشته میشود. و «آرزوهای بزرگ» چارلز دیکنز را هم آنجا ترجمه میکند.
بعد از زندان، چند سال بیکار میماند تا با محمد قاضی در کامپساکس همکار میشود. قاضی همولایتی او بوده و از سالهای دبیرستان نظام آشنایش. یونسی با قاضی که لیسانسیه حقوق و کارمند بازنشستۀ دارایی بود، یکسالی در این شرکت دانمارکی همکار میشود و پنج ـ شش سالی هر شب با او در رفتوآمد است؛ هر دو با خانوادههایشان در منزل یا در کافه و رستورانی. مهندس عزتالله راستکار، برادر فهیمه راستکار، در سازمان برنامه بانفوذ بوده و خوشنام. کار در مرکز آمار ایران، وابسته به سازمان برنامه را او برای یونسی پیدا میکند. بهعنوان محقق، بعد مترجم، سپس رئیس مرکز به کار مشغول میشود.
او پس از انقلاب، مدت کوتاهی نیز استاندار کردستان بود؛ در مدت استانداری معذوریتهایی برای چاپ کتاب با نام خود داشته و از این رو کتابهایی از او به نام «سیروان آزاد» منتشر شده که ترکیب نام دختر و پسرش است.
ابراهیم یونسی بیش از ۱۰ داستان و رمان در کارنامه خود دارد که زیر سایه ترجمههای او کمتر به چشم آمده است. در مقاله «بازتاب عناصر اقلیمی در داستانهای ابراهیم یونسی» نوشته زینب نظری منتشرشده در نشریه زبان و ادب فارسی دانشگاه تبریز آمده است: او از جمله نویسندگانی بود که بهدلیل گرایش سیاسی، فضایی برای داستانهایش انتخاب میکند که بتواند عقاید سیاسی خود را در آن بیان کند. بنابراین به ادبیات اقلیمی روی آورده و محیط روستا را بهترین محمل برای بیان فکر سیاسی و تبیین اندیشههای حزبی خود یافته است. زندگی نکبتبار رعایا، فقر مردمانی که گرفتار ستم و نظام ارباب رعیتی هستند، توسل به قاچاق و رفتوآمد به آنسوی مرزها از موضوعات پربسامد داستانهای یونسی هستند.