مسیر توسعه در آلمان؛ از ویرانی تا معجزه اقتصادی

عصر ایران دوشنبه 12 خرداد 1404 - 10:57
در دهه ۱۹۵۰، نرخ رشد اقتصادی آلمان غربی به طور متوسط ۸ درصد بود. صادرات آلمان شکوفا شد، صنایع خودروسازی (مانند فولکس‌واگن و ب‌ام‌و)، شیمی، مهندسی مکانیک و الکترونیک رشد کردند. نرخ بیکاری کاهش یافت، آموزش فنی توسعه یافت و یک طبقه متوسط قوی شکل گرفت.

عصر ایران؛ بانو بیدرانی - پس از جنگ جهانی دوم، آلمان به کشوری ویران، شکسته و تحقیرشده بدل شده بود. شهرها به تلی از خاکستر تبدیل شده بودند، زیرساخت‌های حیاتی نابود گشته و میلیون‌ها انسان آواره بودند. اما تنها چند دهه بعد، همین سرزمین ویران به یکی از پیشرفته‌ترین اقتصادهای جهان بدل شد. پرسش این است: آلمان چگونه به توسعه رسید؟ و چه کسانی این مسیر دشوار را هدایت کردند؟

  پیش از ورود به سده بیستم، آلمانِ متحدِ تازه‌تأسیس زیر رهبری اوتو فون بیسمارک، سنگ بنای اولیه توسعه را گذاشت. بیسمارک در دهه‌های ۱۸۷۰ و ۱۸۸۰ برنامه‌هایی برای صنعتی‌سازی، ایجاد شبکه‌های راه‌آهن و پایه‌ریزی بیمه‌های اجتماعی پیاده کرد. او با وجود ماهیت اقتدارگرایش، به اهمیت طبقه کارگر و نیازهای آن پی برد و نظام رفاه اجتماعی را پایه‌گذاری کرد. در همین دوران بود که نخستین نشانه‌های دولت توسعه‌گرا شکل گرفت.

  با پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، آلمان به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد. بخش غربی تحت اشغال متفقین به‌ویژه آمریکا، بریتانیا و فرانسه درآمد. میلیون‌ها نفر کشته یا بی‌خانمان شده بودند. شهرهایی چون برلین، هامبورگ و درسدن ویران بودند. تورم، بیکاری، ناامیدی و کمبود شدید کالا، زندگی را فلج کرده بود. در سال ۱۹۴۸، ایالات متحده برنامه مارشال را برای کمک به بازسازی اروپا اجرایی کرد و آلمان غربی نیز از آن بهره‌مند شد. حدود ۱.۴ میلیارد دلار از این کمک‌ها به آلمان رسید، که صرف واردات ماشین‌آلات، مواد اولیه و زیرساخت‌های صنعتی شد. اما آنچه این کمک‌ها را مؤثر کرد، نحوه بهره‌برداری از آن‌ها توسط دولت و جامعه آلمان بود.

مسیر توسعه در آلمان؛ از ویرانی تا معجزه اقتصادی/  فعلا منتشر نشود

   لودویگ ارهارد، وزیر اقتصاد آلمان غربی و بعدها صدراعظم، چهره‌ای کلیدی در مسیر توسعه آلمان بود. او بنیان‌گذار مفهوم "اقتصاد اجتماعی بازار"  شد؛ مدلی که از سرمایه‌داری بازار آزاد پشتیبانی می‌کرد اما با مداخلات محدود دولت در جهت تأمین رفاه اجتماعی. ارهارد در ۲۰ ژوئن ۱۹۴۸ با حمایت متفقین اصلاحات پولی مهمی انجام داد که به حذف رایش‌مارک و جایگزینی آن با دویچ‌مارک انجامید. این اقدام، گامی حیاتی در مهار تورم و بازگشت اعتماد به اقتصاد بود.

در دهه ۱۹۵۰، نرخ رشد اقتصادی آلمان غربی به طور متوسط ۸ درصد بود. صادرات آلمان شکوفا شد، صنایع خودروسازی (مانند فولکس‌واگن و ب‌ام‌و)، شیمی، مهندسی مکانیک و الکترونیک رشد کردند. نرخ بیکاری کاهش یافت، آموزش فنی توسعه یافت و یک طبقه متوسط قوی شکل گرفت. مهاجران کارگر از ایتالیا، ترکیه و یونان نیز وارد شدند و به نیروی کار پویا تبدیل شدند.

اینکه آلمان از سال 1945 تا 1975 چطور رشد اقتصادی چشمگیر و توسعه صنعتی رسید و ظرف دو دهه پس از پایان جنگ جهانی دوم، آلمان به دومین قدرت اقتصادی جهان غرب بدل شد، سؤالی اساسی است که در پاسخ به آن باید گفت این تحول سریع که به «معجزه اقتصادی آلمان» معروف شد، معلول ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی بود.

مسیر توسعه در آلمان؛ از ویرانی تا معجزه اقتصادی/  فعلا منتشر نشود

در سطح بین‌المللی، چنانکه گفتیم، طرح مارشال نقش کلیدی داشت. ایالات متحده از ۱۹۴۸ تا ۱۹۵2 کمک‌های مالی، کالایی، و تکنولوژیک گسترده‌ای به کشورهای اروپای غربی رساند و آلمان غربی یکی از بزرگ‌ترین دریافت‌کنندگان این کمک‌ها بود. اما بر خلاف برخی دیگر از کشورها، آلمان این منابع را صرفاً برای واردات مصرفی صرف نکرد؛ بلکه بخش عمده آن را به بازسازی زیرساخت‌ها، واردات ماشین‌آلات و تقویت سرمایه‌گذاری صنعتی اختصاص داد.

در سطح داخلی نیز اصلاح پولی و حذف کنترل‌های دولتی قیمتی. این تصمیم، برخلاف فشار متفقین و بسیاری از مقامات آلمانی، سبب شد قیمت‌ها واقعی شوند، انگیزه تولید بالا برود، و تورم مهار شود. با این کار، اقتصاد سیاه از میان رفت و عرضه کالاها به‌ تدریج بهبود یافت.

 آلمان با تأکید بر آموزش فنی و حرفه‌ای، تقویت بخش خصوصی، و حفظ اتحاد ملی، این چالش‌های قدیمی و جدید را مدیریت کرد. وجود اتحادیه‌های کارگری منسجم اما مسئول، به جای اعتصابات فلج‌کننده، به تعامل سازنده میان کارگر و کارفرما کمک کرد. دولت نیز نقش تنظیم‌گر و نه مالک اقتصاد را ایفا کرد.

عامل داخلی دیگر، نظام دوگانه آموزش فنی در آلمان بود. این نظام در دوران پیش از جنگ ریشه داشت اما در دوران پساجنگ تقویت شد. شرکت‌ها و مدارس حرفه‌ای در تربیت نیروی کار متخصص مشارکت داشتند، و همین باعث شد آلمان غربی به‌سرعت نیروی انسانی ماهر برای صنایع خود تأمین کند. از سوی دیگر، مشارکت ساختاریافته میان اتحادیه‌های کارگری، کارفرمایان و دولت (مدل مشارکتی) باعث شد تنش‌های کارگری به حداقل برسد و فضای پایداری برای سرمایه‌گذاری و تولید فراهم شود.

                                            

                                                           ژنرال کارلد مارشالمسیر توسعه در آلمان؛ از ویرانی تا معجزه اقتصادی/  فعلا منتشر نشود

  عامل داخلی مهم دیگر، تمرکز آلمان غربی بر صنایع باارزش‌افزوده بالا بود. برخلاف برخی کشورهای دیگر که بر کشاورزی یا استخراج مواد خام متمرکز بودند، آلمان غربی توسعه خود را بر پایه‌ی صنایع ماشین‌آلات، خودرو، شیمیایی و الکترونیک بنا کرد. صادرات این کالاهای پیچیده، بویژه به اروپا و ایالات متحده، منبع اصلی ارزآوری و رشد شد.

  و نهایتا عوامل خارجی دیگر، به غیر از طرح مارشال، در نهایت، عضویت آلمان غربی در نهادهای اقتصادی اروپایی و ناتو بود که ضمن کاهش خطر سیاسی، به ادغام این کشور در اقتصاد جهانی کمک کرد. همکاری با فرانسه در چارچوب جامعه زغال‌سنگ و فولاد اروپا، سنگ‌بنای اتحاد اقتصادی اروپا شد.

  پس از فروپاشی دیوار برلین در ۱۹۸۹ و وحدت آلمان در ۱۹۹۰، چالش‌های جدیدی پدید آمد. اقتصاد شرق آلمان عقب‌مانده، دولتی و ناکارآمد بود. دولت فدرال آلمان با صرف میلیاردها یورو، زیرساخت‌ها را بازسازی کرد، شرکت‌های ناکارآمد دولتی را خصوصی‌سازی کرد و سیستم رفاه اجتماعی را در سراسر کشور یکپارچه نمود. فرآیند ادغام اقتصادی با وجود هزینه‌ها و دشواری‌ها، در مجموع موفقیت‌آمیز بود.

  در مجموع، توسعه صنعتی آلمان غربی نه فقط بر پایه تزریق کمک خارجی، بلکه با تکیه بر اصلاحات ساختاری، سیاست‌های هوشمندانه اقتصادی، مشارکت اجتماعی، و تمرکز صادراتی روی کالاهای با فناوری پیشرفته شکل گرفت. این مسیر، الگویی شد که بسیاری از کشورهای دیگر نیز بعدها کوشیدند از آن اقتباس کنند.

مسیر توسعه در آلمان؛ از ویرانی تا معجزه اقتصادی/  فعلا منتشر نشود

  توسعه در آلمان، حاصل پیوند میان رهبری سیاسی عاقلانه، نهادهای باثبات، سیاست‌های اقتصادی هوشمندانه و فرهنگ کارآفرینی بود. آلمان با بهره‌گیری از حمایت آمریکا، اما با تکیه بر اراده داخلی و نخبگان مؤثر، از ویرانه‌های جنگ جهانی برخاست و به الگویی جهانی در توسعه بدل شد. دولت توسعه‌گرای آلمان، نه یک دولت تمامیت‌خواه، بلکه دولتی هماهنگ با جامعه مدنی و بازار آزاد بود که به‌خوبی نقش خود را در بازسازی ایفا کرد.

  در پایان نقل این جملات دربارۀ دورانی که معجزه اقتصادی آلمان در حال وقوع بود (1975-1945)، شاید به درک بهتر علل رشد اقتصادی و توسعۀ صنعتی آلمان در آن "سی سال طلایی"، کمک کند:

کنراد آدِناوِر (صدر اعظم آلمان غربی، 1963–1949):
«ثبات سیاسی، بنیان بازسازی اقتصادی ماست. بدون اعتماد مردم به نظم نو، هیچ کارخانه‌ای روشن نمی‌مانَد.»
 
 لودویگ ارهارد (وزیر اقتصاد، بعدتر صدر اعظم):
«اقتصاد اجتماعی بازار، راه میانه‌ای است میان سرمایه‌داری افسارگسیخته و کنترل دولتی کامل؛ راهی که هم آزادی فرد را تضمین می‌کند و هم عدالت اجتماعی را.»
(Erhard, 1957)
 
۳. گزارش سازمان همکاری اقتصادی اروپا (1955):
«میزان بازسازی صنایع آلمان غربی در یک دهه پس از جنگ جهانی دوم، بی‌سابقه بوده است؛ بخش عمده آن به دلیل انضباط مالی، حمایت‌های ایالات متحده و کارایی نظام اقتصادی نو است.»
 
۴. جان مک‌کلوی، کمیسر آمریکایی در آلمان (1949):
«اگر آلمان غربی را به حال خود رها می‌کردیم، ممکن بود به دامان کمونیسم بلغزد. ما باید نه‌فقط به خاطر آلمان، که برای کل اروپا، نجاتش می‌دادیم.»
 
۵. مجله تایم (1957)، درباره "معجزه اقتصادی آلمان":
«جایی که تنها یک دهه پیش ویرانی بود، حالا چرخ کارخانه‌ها بی‌وقفه می‌چرخد. مرد آلمانی دیگر بیکار نیست؛ او دوباره به مهارتش می‌نازد.»
 
۶. ویلی برانت (صدر اعظم آلمان غربی):
«رشد اقتصادی ما باید در خدمت آزادی باشد، نه آن‌که آن را تهدید کند. توسعه فقط در صورتی پایدار خواهد بود که با عدالت و مردم‌سالاری همراه باشد.»

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.