به گزارش اقتصادنیوز، رجب طیب اردوغان، رهبر اقتدارگرای ترکیه، اکنون برای بقای سیاسی خود میجنگد—و این بحران کاملاً ساخته و پرداخته خودش است. در ساعات اولیهی ۱۹ مارس، اردوغان دستور یورش به خانهی اکرم اماماوغلو، شهردار محبوب استانبول و رقیب سیاسیاش را صادر کرد. حدود ۲۰۰ نیروی پلیس در این عملیات مشارکت داشتند. اماماوغلو که از او بهعنوان یک نامزد بالقوه ریاستجمهوری یاد میشد، به اتهاماتی بیپایه مانند فساد مالی و تروریسم بازداشت و متهم شد. علیرغم ممنوعیت تجمعات عمومی، این بازداشت بزرگترین اعتراضات ضدحکومتی ترکیه در بیش از یک دهه اخیر را شعلهور کرد که به اکثریت استانهای کشور گسترش یافت. در برخی نقاط استانبول، جمعیت معترضان به بیش از یک میلیون نفر رسید—بسیاری از آنان جوانان بودند.این عبارات بخشی از یادداشت فارن افرز است که اقتصادنیوز آن را در دو بخش ترجمه کرده که بخش نخست با عنوان «رمزگشایی از الگوی اردوغان؛ رهبری ترکیه و بازی حدف رقبا/ آیا اردوغان باید به پایان سلام کند؟» منتشر و در ادامه بخش دوم و نهایی آمده است.
رفتارهای اخیر اردوغان نشان میدهد که ترکیه به یک دولت اقتدارگرا با سازوکار انتخاباتی صرفاً ظاهری بدل شده است. اما در عین حال، به نظر میرسد که او اعتماد خود به محبوبیتش را نیز از دست داده است. حجم بالای تلاشهایی که اردوغان برای توجیه پروندهی قضایی اماماوغلو صرف میکند، گواهی است بر اضطراب و سردرگمیاش. برخلاف بازداشتهای قبلی که اغلب با انگیزه انتقام انجام میشد، در مورد اماماوغلو انگیزه اصلی، ترس است.روایت تلخ اینجاست که تجربهی اردوغان، شباهت عجیبی به آنچه اکنون برای اماماوغلو رقم خورده دارد: او نیز زمانی شهردار استانبول بود و به ناحق زندانی شد—اتفاقی که موجب افزایش محبوبیت ملی و آغاز صعود سیاسیاش شد.بازداشت اماماوغلو، زندانیسازی دیگر مقامها و مصادره اموال شرکتها، بازارهای مالی ترکیه را به لرزه انداخته و اعتماد به برنامههای تثبیت اقتصادی دولت را تضعیف کرده است. تنها دو روز پس از بازداشت، لیر ترکیه به پایینترین سطح تاریخ خود رسید و بانک مرکزی ناچار شد ۴۶ میلیارد دلار از ذخایر ارزی را برای جلوگیری از سقوط بیشتر به بازار تزریق کند. همچنین بارها سامانههای توقف خودکار معاملات (circuit breakers) برای جلوگیری از سقوط بازار سهام فعال شد.
اردوغان ممکن است از اینکه اکنون دونالد ترامپ در کاخ سفید حضور دارد، احساس خوششانسی کند. برخلاف جو بایدن که با سردی با او برخورد میکرد، ترامپ ستایشگر اردوغان بوده و در برابر بازداشت اماماوغلو سکوت اختیار کرده است. اما این نزدیکی هزینه دارد: اردوغان در گذشته با طرح دشمنی آمریکا، پایگاه خود را بسیج میکرد و شکستهایش را به گردن واشنگتن میانداخت. اکنون که با ترامپ متحد است، دیگر نمیتواند از این حربه استفاده کند.از سوی دیگر، تحولی مهم در سیاست داخلی ترکیه ممکن است قدرت اردوغان را بیش از پیش تضعیف کند: آغاز یک روند صلح احتمالی با اقلیت کرد. در اکتبر ۲۰۲۴، متحد اصلی اردوغان، دولت باغچلی—رهبر حزب راستگرای ملیگرا—گفتوگوهایی را با حزب نماینده مناطق کردنشین و حتی عبدالله اوجالان، رهبر زندانی پ.ک.ک آغاز کرد. این گفتوگوها در مه ۲۰۲۵ به نقطهای تاریخی رسیدند: پ.ک.ک رسماً به مبارزه مسلحانه ۴۰ سالهاش پایان داد و خود را منحل کرد.اردوغان اگرچه ظاهراً با این روند موافق بود، اما نه اشتیاقی نشان داد و نه رویکردی راهبردی ارائه کرد. او همچنان بر گفتمان امنیتی، مجازاتمحور و عاری از هرگونه نقشه راه متمرکز بود.
رهبران کرد نیز خواستههای خود را بهصورت راهبردی خلاصه کردند: شروع یک روند دموکراتیزاسیون. آنها دریافتند که فقط در چارچوب حکمرانی قانون و تفکیک واقعی قوا میتوانند به مطالباتی چون حقوق زبانی دست یابند. اما اردوغان در دوراهی قرار گرفته است: آغاز چنین روندی مستلزم فروپاشی ساختار اقتدارگرایی است که خودش با دقت ساخته است. سرکوب بیامان او علیه اماماوغلو و اطرافیانش نشان میدهد که تمایلی به چنین اصلاحاتی ندارد. اما اگر مانع روند صلح شود، خطر از دست دادن حمایت باغچلی را به جان میخرد—متحدی که برای حفظ اکثریت انتخاباتی به آن نیاز دارد و در سن ۷۷ سالگی، مشتاق است با امضای توافق صلح، میراثی تاریخی برجای گذارد.برای حفظ قدرت، اردوغان باید یا قانون اساسی را تغییر دهد یا پارلمان را به برگزاری انتخابات زودهنگام متقاعد کند. اما حتی در این صورت هم، با تغییر محسوس فضای افکار عمومی، پیروزی او در انتخابات قطعی نیست. او که حالا در حلقهای از بلهقربانگوها گرفتار شده، احتمالاً به همان واکنش همیشگیاش بازمیگردد: استفادهی غریزی از ابزارهای سرکوب دولتی. اما حجم اخراجها، بازداشتها و لغوهای انتخاباتی نیز سقفی دارد؛ پیش از آنکه ترکیه کاملاً به یک دولت تکحزبی بدل شود.واقعیت این است که اردوغان دیگر فضای مانور ندارد. اگر زمان و شیوهی کنارهگیریاش را خود انتخاب کند، میتواند به انتقالی مسالمتآمیز کمک کرده و میراثی قابلدفاع برای خود باقی بگذارد. اما شخصیت او نشان میدهد که چنین تغییری بعید است. و اگر همچنان به روش همیشگیاش ادامه دهد، این خطر واقعی وجود دارد که مردم ترکیه بهطور قاطع علیه او برگردند—و دوران طولانی و پرحادثهی حکومتش تنها بهعنوان یک عصر خودکامگی به یاد آورده شود.