از روایت تا حضور؛ کاروانی در مسیر دل و دیدار

خبرگزاری مهر چهارشنبه 14 خرداد 1404 - 12:34
بیرجند- در امتداد جاده‌هایی که به تهران ختم می‌شوند، نسیمی آرام از خاطره‌ها می‌وزد، دلی که با یاد امام بتپد، حتی اگر برای اولین‌بار راهی شده باشد، انگار سال‌هاست در این مسیر قدم می‌زند.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها: در امتداد جاده‌هایی که به تهران ختم می‌شوند، نسیمی آرام از خاطره‌ها می‌وزد.

دلی که با یاد امام بتپد، حتی اگر برای اولین‌بار راهی شده باشد، انگار سال‌هاست در این مسیر قدم می‌زند.

این‌جا، کلمات نه فقط گزارش‌اند، که تکه‌هایی از دل‌اند و این سفر، تنها یک اعزام نیست بلکه سفری‌ست از روایت تا شهود، از قاب تا قلب، از کلمات تا حقیقت.

دل‌نوشته‌ای در مسیر نور؛ روایت کاروانی که برای دیدار دوباره راهی شد

هم‌زمان با سالگرد ارتحال بنیان‌گذار انقلاب اسلامی، کاروانی از فعالان رسانه‌ای و مجازی بار دیگر به‌سوی حرم مطهر امام خمینی (ره) روانه شده‌اند.

اما این بار، روایتشان صرفاً انتقال تصویر و محتوا نیست؛ این بار آمده‌اند تا خود، بخشی از روایت باشند. آمده‌اند تا ببینند، لمس کنند و دل بسپارند به لحظه‌هایی که شاید با هیچ لنز و فیلتر و هشتگی قابل توصیف نباشد.

در این کاروان، هر چهره‌ای قصه‌ای دارد قصه‌هایی که از دور آغاز می‌شوند، اما در این مسیر به باطن ختم می‌شوند.

رنج سفر برای دیدار رهبر محبوب

یکی از این چهره‌ها ستاره غلامپور است او برای نخستین‌بار است که به مراسم ارتحال امام می‌رود وقتی درباره حسش از این سفر حرف می‌زند، بغضی شیرین در کلماتش هست.

وی می‌گوید: سال‌ها از دور دیده بودم؛ قاب‌هایی از اشک و عشق، از مردمی که هنوز برای امام‌شان می‌آیند. اما دلم می‌خواست خودم همان فضا را حس کنم. اینکه چرا این‌همه آدم هنوز با دل می‌روند، برام سوال بود.

اما قصه‌ی سمانه محمدی از فعالان فضای مجازی رنگ دیگری دارد او سال گذشته نیز در این کاروان بوده، اما اتفاقی که آن روز برایش افتاد، برای همیشه نگاهش را تغییر داد. وقتی کاروان به محل مراسم رسید، به‌طور کاملاً اتفاقی درب ورودی خانواده‌های شهدا برایش باز شد. کسی چیزی نگفت، فقط راه باز شد و او، خود را در جمع خانواده‌هایی دید که در صف دیدار با رهبر معظم انقلاب بودند و توانست رهبر عزیزش را ببیند.

از روایت تا حضور؛ کاروانی در مسیر دل و دیدار

یک خاطره شیرین

وی می‌گوید: اصلاً فکرش را نمی‌کردم و در یک لحظه همه‌چیز تغییر کرد. من فقط آمده بودم برای مراسم، اما خودم رو کنار مادران شهدا دیدم و بعد رهبر آمدند. از آن لحظه به بعد، انگار قلبم جور دیگری می‌زد نمی‌توانستم امسال نیایم.

سمانه حالا نه‌تنها زائری دوباره است، بلکه خود را راوی می‌داند. راوی حس‌هایی که پشت دوربین‌ها جا می‌ماند، راوی دل‌هایی که در ازدحام روزمرگی‌ها صدایشان شنیده نمی‌شود.

روز مراسم فرا می‌رسد، ساعت ۶ و نیم صبح است، همه تلاش می‌کنند به صحن اصلی حرم برسند تا بتوانند رهبرشان را ملاقات کنند.

اما سربازان انتظامات می‌گویند گیت‌های صحن اصلی بسته شده روی صندلی‌ها بنشینید و از طریق تلویزیون سخنرانی رهبر را ببینید.

آقا، اجازه بدهید بروم

دختری با فارسی شکسته می‌گوید آقا من ایرانی نیستم از جمهوری آذربایجان آمده‌ام که آقا را ببینیم. اجازه بدهید بروم.

سرباز می‌گوید دست من نیست دیگر صحن حرم پر شده است.

دختر می‌گوید آقا من ایرانی نیستم که همیشه امکان داشته باشد بیایم.

سرباز می‌گوید شما آذربایجانی، آن یکی عراقی و این‌همه ایرانی، فرقی نیست جا نداریم و یادآن دختر کرمانی می افتم که می‌گفت به عشق دیدار رهبر آمده‌ام.

خانم مسنی همراه ما است، می‌گوید خدا را شکر ایرانی‌ها اینقدر وفادارند.

ساعتی بعد سخنرانی رهبر معظم انقلاب شروع می‌شود و همه سراپا گوش هستند.

آقا از ایستادگی ملت و عقلانیت انقلابی می‌گوید و همچنین جوانان را به بهره مندی معنوی از شب غرفه توصیه می‌کند.

کاروان در مسیر است؛ با دل‌هایی بی‌قرار و چشمانی منتظر. هر قدم آن‌ها نه فقط برای ثبت لحظه‌هاست، بلکه برای بازگشت به حقیقتی است که با مرور آن، دل‌ها گرم می‌شوند و امید در جان‌ها جان می‌گیرد.

این راه، راه واژه نیست؛ راه دل است راهی از رسانه به معنا، از روایت به حضور، و از دیدار به عهد.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.