در این نشست محمدمهدی فرقانی، رئیس اسبق دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، با بیان اینکه دکتر معتمدنژاد یکی از بنیانگذاران اصلی رشته ارتباطات در ایران بود، گفت: جایگاه چنین افرادی، همواره مورد احترام تاریخ، فرهنگ و حتی جامعه علمی بینالمللی است. بنده از سال ۱۳۵۰که به دانشکده علوم ارتباطات وارد شدم، افتخار شاگردی ایشان را در مقطع کارشناسی داشتم و تا اواخر عمر استاد، ارتباط نزدیکی با ایشان داشتم.
رئیس اسبق دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه محتوای آثار معتمدنژاد آنقدر شفاف و گویاست که حتی خوانندگانی که در حوزه تخصصی این رشته قرار ندارند، میتوانند از آن بهرهمند شوند و با اشاره به فضای نگارش و انتشار آثار این استاد، گفت: بیشتر آثار علمی دکتر معتمدنژاد در دو دهه پایانی عمرشان نگاشته شدهاند. این در حالی است که امروزه شاهد پدیدهای هستیم که در آن برخی افراد گاه حتی در سنین جوانی و بدون تجربه علمی یا تدریس کافی، کتابهایی منتشر میکنند که عموما بر پایه کپیبرداری، گردآوری بدون تحلیل یا تدوین گفتارهای کلاسی استادان دیگر شکل گرفتهاند و اکنون نیز با رواج ابزارهای هوش مصنوعی، این روند تسریع یافته است.
فرقانی افزود: سنت علمی دکتر معتمدنژاد، سنتی مبتنی بر تامل، تجربه و پالایش علمی مکرر در محیط کلاس بود. رویکرد استاد این بود که مطالب ابتدا باید در فضای آکادمیک ارائه، بررسی، نقد و پالایش شوند، تا بتوانند در قالب کتابی پخته و ماندگار منتشر شوند. این شیوه، میتواند الگویی آموزنده برای نسل جوان پژوهشگر باشد، چرا که برخلاف تصور رایج، نوشتن کتاب نباید مقدمهای برای تدریس باشد؛ بلکه برعکس، تدریس و تجربهاندوزی میتواند زمینهساز خلق کتابی اصیل و تاثیرگذار شود.
این استاد ارتباطات گفت: نکته دوم اینکه برخی از مخاطبان امروز، وقتی به این کتاب نگاه میکنند، آن را کهنه و قدیمی میدانند. ممکن است بگویند که مباحث آن دیگر کاربردی نیست یا برخی مفاهیم، دیگر در فضای ارتباطات امروز مطرح نیست. اما باید توجه داشت که هر اثر علمی را باید در ظرف زمانی و جغرافیای تولیدش تحلیل و قضاوت کرد. کتابی که چاپ دوم آن در سالهای ۱۳۷۰ یا ۱۳۷۱ منتشر شده، نمیتواند با معیارهای سال ۱۴۰۴ و با تحولات شتابزده تکنولوژیک امروز سنجیده شود. همین آثار قدیمی، در زمان خودشان، بسیار پیشرو، نادر و بااهمیت بودند.
فرقانی افزود: هم ذائقه مخاطب تغییر کرده و هم سبکهای مصرف اطلاعات و ارتباط؛ بنابراین اگر بخواهیم تولید منابع علمی جدید داشته باشیم یا آثار پیشین را بهدرستی ارزیابی کنیم، باید به این تحولات توجه داشته باشیم. در غیر این صورت، حتی اگر استاد ارتباطات هم باشیم، ارتباط موثری با مخاطب امروز برقرار نخواهیم کرد.
فرقانی تاکید کرد: دکتر معتمدنژاد به تولید علمی اصیل باور داشت. برای نوشتن یک کتاب، گاه ۲۰ یا ۳۰ سال زمان صرف میکرد. فقط فهرست منابع یکی از آثار ایشان، ۶۴ صفحه است؛ این یعنی یک کتاب مستقل. منابعی که با دقت خوانده، تحلیل کرده و بهدرستی در متن خود به کار گرفته شدهاند. این میزان تلاش، صرفا برای کسب اعتبار نبود، بلکه از یک تعهد اخلاقی و علمی عمیق نشات میگرفت. امروز متاسفانه پدیده «شبهعلم» در حال گسترش است. مقالاتی منتشر میشوند که نویسندگانشان حتی مطالب آن را مطالعه نکردهاند. کتابهایی بهعنوان منبع کنکور معرفی میشوند که اصالتی ندارند و پُر از اشتباهاند. این هشدار جدی است برای نهادهای علمی و پژوهشی که باید معیارهای ارزیابی آثار علمی را بازبینی کنند و تولیدات اصیل را شناسایی و ترویج کنند. اگر دانشگاهها و نهادهای علمی به این جریان بیتفاوت باشند، حتی دورههای رسمی دانشگاهی نیز دیگر حرفی برای گفتن نخواهند داشت.
در ادامه این نشست، یونس شکرخواه، روزنامهنگار سرشناس، هم کتاب «وسایل ارتباط جمعی» را «سمفونی ناتمام» دکتر معتمدنژاد دانست و تاکید کرد میتوان درباره آن، و بقیه آن را نوشت.
او افزود: ما از ابزارها صحبت نمیکنیم بلکه موضوع اصلی ما مفهوم ارتباط و اطلاع است؛ مفاهیمی کهنهناشدنی، مانند لباسهایی که طی قرنها روی یکدیگر پوشیده شدهاند اما همچنان کارکرد اصلیشان پوشاندن است. همانگونه که لباسها تغییر میکنند اما کارکردشان ثابت میماند، مفاهیم ارتباط و اطلاع نیز با وجود تغییر شکل ابزارها، در ماهیت خود باقی میمانند.
او افزود: مساله در ایران اینجاست که اطلاعشناسی و ارتباطات، بهجای همافزایی، دو مسیر مجزا را طی کردند. اگر تلفیقی میان این دو شکل میگرفت، شاید امروز شاهد تصویری جامعتر از رسانه و ارتباط در ایران میبودیم. اطلاعشناسی با ریاضیاتی شروع شد که نویز را در مدارهای فیزیکی تحلیل میکرد، اما اکنون با نویزهای معنایی درگیر است. ما ظاهرا همه کتابخانههای جهان را به لطف اینترنت در اختیار داریم، اما همچنان «مساله کتاب» پابرجاست. هنوز نمیدانیم چگونه بخوانیم، نه از حیث فیزیکی بلکه از منظر درک معنا.
شکرخواه گفت: دکتر معتمدنژاد مفهومی به ما آموخت که تفکیک، نقطه آغاز است، نه پایان. هرگاه مفاهیم خوب تفکیک شوند، ضرورت همگرایی نیز مطرح میشود. همانگونه که در هوش مصنوعی، نمیتوان فقط «خروجی» را دید و از فرایندها غافل ماند، در ارتباطات نیز نمیتوان صرفا به «پیام» توجه کرد و از «رسانه» غفلت ورزید. ما اشتباهی تاریخی مرتکب شدیم؛ توجه بیش از حد به پیامها و بیتوجهی به وسایلی که پیام را شکل میدهند. این رسانهها هستند که پیام را قاب میگیرند و به ما تحویل میدهند. آنچه میشنویم یا میبینیم، بازنمایی است، نه واقعیت. تلویزیون واقعیت را نمینمایاند؛ آن را قاببندیشده تحویل میدهد.
شکرخواه با بیان اینکه در ایران دکتر معتمدنژاد نقشهکشی میکرد، نه فقط برای نظریه، بلکه برای انسانها، توضیح داد: او بود که هر یک از ما را مامور حوزهای کرد؛ از گفتوگو و حقوق ارتباطی گرفته تا ارتباطات شهری، روزنامهنگاری سایبر و آینده رسانه. او توسعه را در برابر ارتباطات توسعهای قرار داد. معتقد بود توسعه بدون ارتباطات معنا ندارد؛ ما هنوز توسعه ارتباطات را با آمار میسنجیم؛ چند روزنامه داریم؟ چند کانال تلویزیونی؟ درحالیکه توسعه، در تکثر معنا و صداها نهفته است. او به ما نشان داد که در جهانی که هنوز شفاهیت بر آن حاکم است، ابزارهای دیجیتال باید بر بستر فرهنگی بومی استفاده شوند.
این روزنامهنگار ادامه داد: شاید اگر زمان یاری میکرد، مکتب ایرانی ارتباطات را هم به ما میآموخت، همچون مکتب شیکاگو، تورنتو یا بیرمنگام. اما آنچه ماند، یاد و نقشههای مردی است که ارتباطات را نه فقط موضوع درس، که مسیر زندگی ساخت.