به گزارش خبرورزشی، پنج ماه و دو بازی پس از آغاز دورهی مربیگری توماس توخل در تیم ملی انگلستان، او به مشکلی برخورده که برای گرت ساوتگیت هم آشنا بود — و حتی به مشکلی که گمان میکردیم دیگر پشت سر گذاشتهایم.
سؤال تنها این است که کدامیک از این دو، ضربهی بزرگتری در تابستان آینده در آمریکای شمالی خواهد زد.
با توجه به اینکه تنها کمی بیش از یک سال تا جام جهانی باقی مانده، توخل پذیرفته که انگلستان بدون یک هافبک دفاعی در سطح نخبه به ایالات متحده سفر خواهد کرد. برای جبران، ممکن است ناچار شود از دو بازیکن در این پست استفاده کند.
برای کسانی که ساوتگیت را بهخاطر رسیدن به همین نتیجه بیرحمانه نقد کردند، این باید زنگ هشدار بزرگی باشد.
اما چیزی که حتی بیشتر جلب توجه میکند این است که توخل نگران کمبود رهبران بومی در فوتبال انگلستان است. راستش را بخواهید، تصور میکردم بعد از هشت سال ساخت تیم و فرهنگ توسط ساوتگیت، این مشکل برطرف شده باشد.
ساوتگیت دربارهی محیط، مسئولیتپذیری و رهبری زیاد صحبت میکرد. اینها اصول محوری دورهی او بودند.
اما حالا توخل وارد شده، نگاهی به بهترین بازیکنان انداخته و بیدرنگ تصمیم گرفته که به جردن هندرسون نیاز دارد.
با کمتر از ۱۲ ماه تا اعلام فهرست نهایی برای جام جهانی، حالا کاملاً مشخص است که — مگر آسیب یا مسئلهای پیش بیاید — هندرسون در این تیم خواهد بود. نه بهخاطر آنچه در میدان میتواند ارائه کند، بلکه صرفاً برای ویژگیهای رهبریاش.
توخل مصر است و نظرش تغییر نخواهد کرد. او میفهمد که دیگران متوجه موضوع نیستند. او میداند که این دعوت به یکی از عجیبترین تصمیمهای سالهای اخیر در تیم ملی تعبیر خواهد شد.
اما اینکه احساس میکند بهشدت به تأثیرگذاری هندرسون نیاز دارد، این پرسش را ایجاد میکند که بازیکنانی چون دکلن رایس، هری کین، جردن پیکفورد، کایل واکر و جود بلینگهام در تمام این مدت چه کردهاند؟ این گروه در مجموع ۳۸۱ بازی ملی دارند، اما حالا تحت هدایت مربیای هستند که برای الگوسازی ناچار به بازگرداندن بازیکنی است که مدتها از تیم دور بوده. عجب ماجرایی است.
شخصیت، در هر تیمی مهم است، و در طول اردوهای طولانی حتی اهمیت بیشتری پیدا میکند.
توخل از همین حالا برخی بازیکنان حاشیهای تیم را بهخاطر نگرانی از تأثیرشان بر روحیهی تیم، کنار گذاشته است.
در مقابل، مدافع نیوکاسل، دن برن، بهخاطر ویژگیهایی فراتر از فوتبالش جایگاه خوبی نزد سرمربی دارد.
اما اگر توخل آنقدر به حضور هندرسون نیاز دارد، پس مشکلی اساسی وجود دارد — و این برای تیمی که قرار است مدعی قهرمانی در بزرگترین تورنمنت دنیا باشد، نشانهی خوبی نیست.
لیگ برتر هم نشانههایی از این کمبود را نشان میدهد. رهبران برجستهی برخی از باشگاههای بزرگ چه کسانی هستند؟
در لیورپول، ویرجیل فندایک. در آرسنال، رایس پشت سر اودگارد و جورجینیو برای بازوبند کاپیتانی قرار داشت.
در منچستریونایتد، برونو فرناندز. در منچسترسیتی، رودری و دیبروینه. در تاتنهام، شاید سون هیونگ-مین. در چلسی؟ معلوم نیست.
در این فهرست، اسامی انگلیسی بهندرت دیده میشوند. حتی کاپیتان تیم ملی، هری کین — که حالا در بایرن مونیخ است — در طول سالهای حضورش در تاتنهام هرگز کاپیتان اول تیم نبود. این وظیفه همیشه بر عهدهی دروازهبان فرانسوی، هوگو لوریس، بود.
اهالی فوتبال به من میگویند ریشهی این مشکل به آکادمیها برمیگردد، و فرهنگی که نوعی «نرمی» را ترویج میدهد.
من در اینباره مطمئن نیستم. آکادمیهایمان ایراد دارند، اما در پرورش فوتبالیستهایی که میتوانند در سطح بالا بقا و پیشرفت کنند، ناکام نبودهاند.
اما رهبری آشکار، چیزی متفاوت است — و این تیم انگلستان به آن نیاز دارد.
بلینگهام هنوز بازیکنی آزاد و غیرقابل پیشبینی است که از نظر نظم تاکتیکی و رفتار کمپ، هنوز جای کار دارد.
خط دفاعی هم ممکن است جوان و بیتجربه باشد و نیاز به هدایت داشته باشد.
هری مگوایر در این اردو نیست و جان استونز مشکل مصدومیت دارد.
در دفاع چپ بازیکن باتجربهای نداریم، و توخل دربارهی الکساندر-آرنولد به لحاظ نظم تاکتیکی، و دربارهی واکر از نظر آمادگی جسمانی، مردد است.
توخل در پاسخ به این نگرانیها طفره نمیرود — دربارهی پست شماره ۶ هم همینطور.
رایس بازیکن استثناییای است، اما در آرسنال بیشتر جلو بازی کرده.
توخل هنوز نمیداند باید او را محدود کند یا بگذارد آزادانه بازی کند.
اما اگر نه رایس، پس چه کسی؟
این همان معضلی است که ساوتگیت هم پیش از یورو با آن دستوپنجه نرم کرد، و وقتی به مسابقات رسید، نتوانست آن را حل کند.
آزمایش الکساندر-آرنولد جواب نداد، تلاش برای پر کردن این خلا با گالاگر هم نتیجه نداد.
در نهایت، کوبی ماینو از منچستریونایتد عملکرد خوبی داشت، اما حالا با مصدومیت افت کرده و در این اردو حضور ندارد.
زمانی هندرسون پاسخ این مشکل بود — اما آن زمان گذشته.
حالا او به دلایلی کاملاً متفاوت در تیم توخل است — و هرچه بیشتر به آن فکر میکنم، بیشتر احساس نگرانی و شگفتی دارم.