مسلم دنیایش را برای حسین(ع) فدا کرد

مشرق نیوز شنبه 17 خرداد 1404 - 11:16
من هرگز برای امام تکلیف روشن نمی کنم. من حسین ع را برای دنیای خودم نمیخواهم بلکه دنیای خود را برای حسین ع می‌دهم. آیا بعد از حسین ع کسی هست که من جانم را فدایش کنم!؟

به گزارش مشرق، حضرت مسلمِ سفیر علیه السلام، از آن غریب هاست. از آن چهره های تاریخیِ غبارگرفته ی گمنامِ کمتر یادشده که من خیلی به او ارادت دارم و غالبا از نوجوانی و بر حسب اتفاق، اشعاری راجع به ایشان در ذهن دارم، منظومه ای که مطلعش چنین است:

عشقت آخر بدنم را به سرِ دار کشید

تنِ پاکم به بسوی کوچه و بازار کشید

وقتی تاریخ خونبار اولیاء خدا را میخوانم و آن اتفاقات را در آیینه ی ذهن تصور می‌کنم و می بینم، از تحمل و شکیبایی و صبر عجیب و شدت روزگار آنها حیرت میکنم. امروز از کتاب دمع السجوم علامه شعرانی، احوالات جناب مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و میثم تمار را می‌خواندم و شکیبایی آن ها را نظاره می‌کردم و بلاها و دشواری امر آنها را با همه ی وجود احساس میکردم. کار حضرت مسلم، آن سفیرِ قهرمان، پیچیده و عجیب بود و موقعیت عمل او بسیار خطیر. اکنون که اوضاع آن ایام را می‌خوانم و بیشتر بررسی می‌کنم، بهترین عملکرد همان است که او انجام داد. فرصت حساس تاریخی، تلون مزاج کوفیان، مکاید و غدر دستگاه اموی و ضرورت مغتنم شمردن فرصت، برای حضرت مسلم برنامه ای پیش آورد که انجام شد و از آن گریزی نبود! کارِ خوب را همو کرد.

امروز اگر کسی جناب سفیر را متهم کند به بی تدبیری، الحق که جفایی بزرگ مرتکب شده است. مسلم در نامه اش به امام مثالی میزند و می‌فرماید: کسی که به دنبال آب روانه شده به اهل خود دروغ نمی‌گوید.

مسلم اگر شرایط را مهیا نمی دید و فرصت را نامناسب و ناهموار، چرا باید دست به مکاتبه و اعلان وضعیت مثبت به امام بزند؟ او که رشید و عالم و به شدت دلیر و جنگاور بوده و بصیرت دینی و عرق ایمانی خود را بیش از این، آنجا که در خانه ی هانی که بنا به ترور عبیدالله بوده…نشان داده، اکنون بعید است که نتواند ارزیابی درستی از شرایط داشته باشد. آن تربیت یافته ی مکتب رسول و علی، چون پایبند به موازین و حدود است و از مکر و حیله اجتناب دارد و اذن پیش دستی در شمشیرکشیدن ندارد ناچار باید اینگونه تاوان دهد!

این گرایش از سر عدم بصیرت کوفیان نتیجه اش از هم پاشیدن اردوی مسلم در کمتر از یک روز شد. چه اتفاقی افتاد؟ آیا تهدید آمدن لشگر شام موثر افتاد؟ آیا تاثیر عطایای بی حساب یزید و عبیدالله بود؟ آیا نقش سران و مؤثران قبایل و عشایر و مردان برجسته ای همچون شریح قاضی و عمر بن حجاج و... معادله را اینچنین مغلوبه کرد!؟ آیا اینکه مسلمِ غریب از لشگرِ زنان کوفی که در پی شوی و ابن و برادرِ خود به میدان آمدند؛ شکست خورد، گزاره ی درستی است؟

جا دارد روی این مسایل خیلی فکر کنیم.

آنچه در این تحولات جانکاه، عجیب و در خور تأمل فراوان است، این روحیه ی رنگ به رنگ و متلون کوفی ها و عمق کم خردی و سطحی نگری و نهایت جهل این مردم بی ریشه بود که این ثلمه را به نهضت حسینی وارد کرد. دستگاه حاکمه خوب توانست که از ضعف و بی بنیانی و بی جنبگی فکری مردم استفاده و آنها را دگرگون و از لحاظ روحی متزلزل کند. و الا به اذعان تاریخ، قصر عبیدالله نه در زمان خروج مسلم و یاران و نه حتی در لحظه ی به هیجان آمدن قبیله ی مِذحج به فرماندهی ابن حجاج_که در پی هانی بن عروه آمده بودند_هرگز تاب مقاومت و استعداد جنگ نداشت!

بگذریم!

قلب هر شیعه دردمندی از این داستان به خون می نشیند. غربت و مظلومیت مسلم و هانی و قیس بن مسهر(علیهم صلوات الله) واقعا دردآور و استخوان سوز است. بغض، با دو دست تنومندش گلوی عشق و عاطفه ی ما را می فشارد. گویی هم اکنون اجساد شریفِ فارغ از رأس آن بزرگواران را در محله ی کناسه کوفه، چشم های بینا می بیند که با نهایت غربت به خاک افتاده اند.

بضاعت این ناچیز بیش از این نیست. کلام آخر همان جمله ی زیبایی که صادق کرمیار در کتاب والای نامیرا از قول قیس بن مسهر و عبدالله بن عمیر کلبی آورده است: "من هرگز برای امام تکلیف روشن نمی کنم. من حسین ع را برای دنیای خودم نمیخواهم بلکه دنیای خود را برای حسین ع می‌دهم. آیا بعد از حسین ع کسی هست که من جانم را فدایش کنم!؟ "

بابی انت و امی یااباعبدالله...

*حسن مجیدیان

منبع خبر "مشرق نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.