در اواخر دهه ۱۳۳۰ خورشیدی جزایر بحرین با استخراج منابع نفتی موقعیتی ویژه یافت؛ جمعیتش رو به فزونی گذاشت و برخلاف پیشینه این خطه که همواره جزئی از خاک ایران به شمار میرفت، حاکم عرب آن کوشید جمعیت ایرانی این جزایر را جزو اقلیتها به شمار آورد. این در حالی بود که اکثریت سکنه بحرین در آن برهه ایرانیالاصل و از اهالی جنوب ایران بودند که از این عده پنج هزار نفر از لارستان به قصد تجارت و یا کار در موسسات نفتی به آنجا رفته بودند.
به گزارش خبرآنلاین، حکومت بحرین حتی از خیلی قبلتر یعی از اواخر دهه ۱۲۸۰ خورشیدی میکوشید به هر ترتیب شده ایرانیان را مجبور به تخلیه و مهاجرت از بحرین کند. ضمن اینکه کسانی را که در آن مقطع در آنجا به کسب و کار مشغول بودند از تظاهرات میهنپرستانه بازمیداشت. این فشارها پس از اینکه بحرین در تقسیمات کشوری به عنوان استان چهاردهم ایران شمرده شد، شدت بیشتری هم گرفت.
در خرداد ۱۳۳۸ شماری از جوانان ایرانی بحرین با ارسال نامههایی به مجله «اطلاعات هفتگی» از مصائب ایرانیان گفتند و اعلام کردند که حاضرند برای خدمت سربازی در تهران خود را معرفی کنند. این جوانان اگرچه فاقد دیپلم مدارس ایران بود اما معلوماتی فوقالعاده وسیع داشتند و عموما زبان انگلیسی را بهخوبی تکلم میکردند. اینها بیشتر در ادارهها و موسسات بزرگ بحرین مشغول به کار بودند و حتی چند تیم فوتبال و والیبال به نامهای مختلف ایرانی تشکیل داده بودند که در اغلب مسابقات به کسب افتخاراتی نائل شد.
۱۲ سال بعد اما ورق کاملا به ضرر این جوانان برگشت، بحرین در مرداد ۱۳۵۰ با رضایت تام حکومت وقت ایران از ایران جدا شد و اعلام استقلال کرد!
آنچه در پی میخوانید، سه نامه از جوانان یادشده است که در مجله «اطلاعات هفتگی» به تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۳۸ منتشر شد، دستاندرکاران مجله به منظور جلوگیری از بروز هرگونه اشکالی در زندگی این جوانان از طرف حاکم وقت بحرین، از درج نامشان خودداری کردند:
[از نامه اول:] به هموطنان ما اطلاع دهید که زندگی در ویرانه بحرین از جهنم سوزان برای ما ایرانیان دردناکتر است. با اینکه بحرین جزئی از خاک میهن عزیز ماست ولی ما از هرگونه آزادی محروم هستیم و حق کوچکترین اظهار نظری نداریم، در بین ما ایرانیان افرادی وجود دارند که درآمد ماهیانه آنان در ماه بیش از هزار روپیه است اما همین عده با جان و دل حاضرند که در تهران با حقوقی ماهیانه سیصد تومان استخدام شوند و از رنج و تحقیر مشتی غاصب جابر خلاص گردند.
ما در شرایط دشوار و ناگواری زندگی میکنیم. حکومت بحرین ما را در مخاطر عجیبی قرار داده است. در اینجا به علت خصومت دینی با یهودیان بر سر تمام مجامع عمومی نوشت شده: «ورود یهودیان اکیدا ممنوع است» ولی در چند روز اخیر به تحریک عمال حکومت کلمه «ایرانیان» را هم در کنار یهودیان قرار دادهاند و به این ترتیب ایرانیان نیز در ردیف یهودیان قرار گرفته و آنها را از ورود به مجامع خود منع میکنند و اگر ایرانی بختبرگشتهای به یکی از مجامع عمومی اعراب وارد شود با تحقیر و توهین روبهرو میگردد.
چند روز پیش یکی از جوانان میهنپرست ایرانی به کافهای به نام «ناوی العروبه» که در این مورد بیش از همه سختگیری میکند رفت و در آنجا از طرف صاحب کافه به او تکلیف خروج شد ولی جوان شجاع ایرانی که سخت دچار هیجان شده بود بدون توجه به خطر روی میزی رفت و فریاد کشید: «بحرین جزئی از خاک میهن عزیز ما ایران است و ما آزاد و مختاریم که به هرجا مایل باشیم قدم بگذاریم.»
از چندی پیش حکومت بحرین ورود هرگونه نشریه و فیلم ایرانی را به جزایر بحرین منع کرده است. این اقدام حکومت بحرین موجب خشم و تنفر شدید ایرانیان شده و حتی عدهای از ایرانیان شخصا نزد شیخ بحرین رفته و از او درخواست کردهاند که ورود نشریات ایرانی را آزاد نماید. منع ورود نشریات ایرانی به بحرین در شرایطی صورت گرفت که ما از طرف عمال شیخ تحت فشار قرار گرفته و با خواندن روزنامهها و مجلات وطن تسلی مییافتیم.
[از نامه دوم] از اقدامات جدید حکومت بحرین که با خشم و تنفر زایدالوصفی روبهرو شده و عموم ایرانیان بحرین را بر ضد دستگاه حکومتی برانگیخته تغییر نام خلیجفارس به خلیج عربی است. در نامه دیگری که به امضا پانزده نفر از یرانیان بحرین به دست ما رسیده نوشته شده است که در چند روز اخیر از طرف حکومت بحرین طی بخشنامهای به تمام دوایر دولتی و موسسات بزرگ ملی اعلام شده است که نام خلیجفارس در نامههای رسمی حتی نقشههای جغرافیایی خلیج عربی نگاشته شود. البته ما خود به این موضوع معتقدیم که تغییر نام خلیجفارس به خلیج عربی کار عبث و بیهودهایست به قول معروف آب در اون کوبیدن است ولی چه کنیم که اینگونه اعمال احساسات پاک میهنپرستی ما را جریحهدار میکند. برای ما دردناک است که در روی خاک میهن خود شاهد و ناظر بیعدالتیها و حقکشیهایی باشیم که به دست عدهای غاصب اجرا میشود.
[از نامه سوم] ما دیگر تحمل اینگونه نارواییها را نداریم و نمیتوانیم روی خاک وطن ضربات شلاق مشتی غاصب را بر پشت خویش احساس کنیم. با اینکه زندگی مادی ما تامین است معهذا حاضریم با کمال میل برای انجام خدمت مقدس سربازی در تهران خود را معرفی نماییم... آیا مقامات نظامی ایران حاضرند برای انجام خدمت سربازی ما تسهیلاتی فراهم نمایند؟