سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
بهروزآذر: قتل الهه حسیننژاد یک فاجعه فردی نیست!
جسد گرانبهای یک دختر برای فمینیستها
زهرا بهروزآذر، معاون زنان و خانواده رئیس جمهور پزشکیان طی یادداشتی درباره قتل یک دختر در تهران توسط یک دزد نوشته است: این جنایت تلخ و دلخراش، صرفاً یک فاجعه فردی نیست و نباید تنها در قالب یک قتل بررسی شود؛ چرا که ما با پدیدهای پیچیده و چندلایه مواجه هستیم که از اختلالات روانی، بحرانهای فرهنگی و اقتصادی، ضعف در زیرساختهای پیشگیرانه، و خلأهای حمایتی و قانونی رنج نشأت میگیرد.
به گزارش ایلنا، او همچنین اظهار کرده است: این رخداد تلخ، زنگ خطری جدی درخصوص تغییر جرایم به سمت خشونتآمیز شدن است و نشانهای نگرانکننده از کاستیهای عمیق در تأمین امنیت اجتماعی شهروندان در فضاهای عمومی به شمار میرود، وضعیتی که زنان و کودکان را بیش از سایر گروهها در معرض آسیب قرار میدهد.[1]
*تلخ تر از قتل یک دختر توسط یک دزد اما کاسبی از خون آن دختر بیگناه و بهانه جویی برای طرح مواضع فمینیستی است.
یک دختر از سوی یک دزد ربوده شده و به دلیل مقاومتش برای جلوگیری از دزدی؛ مظلومانه کشته شده است. این واقعه چه ربطی به رفتارهای جمعی ایرانیان دارد؟ از طرفی این حادثه چه چیزی بیشتر از یک قتل شریرانه است که خانم بهروزآذر در قبال آن "پدیده پیچیده و چند لایه" کشف کرده اند؟
چه اگر این قضیه فراگیر بود یا یک پدیده پیچیده و چند لایه بود؛ اولا کشف نمی شد و ثانیا آنقدر دچار تکرر بود که امثال خانم بهروزآذر نیز به خود زحمت یادداشت نوشتن درباره آنرا نمی دادند.
و یا اصلا چطور می شود در قبال یک جرم نادر مدعی شد که حاکمیت دچار کاستی های عمیق در تأمین امنیت اجتماعی شهروندان است؟ آیا مقام بلندپایه هیچ کشوری را می شناسیم که در قبال وقوع یک جرم؛ علیه کشور خودش چنین بیانیه ای بنویسد؟
درباره رویکردهای فمینستی باید دانست که این مواضع در هنگامی که قاتل یک زن باشد البته اعتقادی به هیچ جرم چند لایه و یا کشفی ندارند و با سکوت از کنار قضیه عبور می کنند (اشاره به معضل شوهر کشی و فرزند کشی توسط برخی از زنان) لکن همینان وقتی که قربانی یک زن باشد؛ فرصت را برای کاسبی غنیمت شمرده و وارد طرح مباحثی می شوند که باید منافع فمنیست ها را تأمین کند.
***
سیلی غنینژاد به کورتکسبازی رنانی!
موسی غنینژاد، اقتصاددان و از چهره های اصلاح طلب به تازگی طی یادداشتی در واکنش به اظهارات محسن رنانی که ایرانیان را دارای کورتکس مغزی نازک و کم هوش -نسبت به اروپایی ها- معرفی کرده بود، نوشت: از همین جا از نظریهپرداز «تکینگی و کورتکس مغز» موکداً میخواهم نام و تصویر من را از کشکول کاسبی خود بیرون گذارد و برود کشک خود را بسابد.
به گزارش انصافنیوز، این یادداشت می افزاید: با آشفتهذهن میانمایهای که ملت ایران را کم عقل توصیف میکند و بدون درک ظرائف و عظمت زبان فارسی آنرا اسباب عقبماندگی میشمارد تا حکمرانی جاهلانه را توجیه کند سخن از خرد گفتن آب در هاون کوبیدن است.[2]
*اظهارات اخیر رنانی در سطحی از کج فهمی متمایل به بلاهت قرار داشت که می بینیم حتی کسانی در نزدیکی مشرب سیاسی او نیز حاضر به دفاع از این حرف های غلط نیستند و از آنها برائت می جویند.
صد البته این برائت جویی مغتنم است و انتظار می رود که سایر اصلاح طلبان نجیب و چهره های ستادی این جریان نیز از اظهارات غلط رنانی برائت بجویند تا همواره آنچه بر جامعه حاکم است؛ عقلانیت و خرد و فضای نقد سازنده باشد.
در این میان و بیش از همه البته انتظار است که آقای "مسعود نیلی" دیگر اقتصاددان اصلاح طلب که رنانی اظهارات مربوط به کورتکس را در مراسمی مربوط به وی اظهار کرده است؛ از رنانی برائت بجوید و اثبات کند که با این روش غلط همراه نیست.
گفتنیست، رنانی به عنوان کسی که اصلاح طلبان او را یکی از تئوریسین های خود می دانند همواره در سیاه نمایی از وضعیت کشور و نقد حاکمیت؛ تندترین مواضع را اتخاذ می کند که البته اغلب نیز با محاسبات و پیش بینی های کاملا غلطی همراه است.
***
بدعت اسیدپاشی را عدهای پس از امام گذاشتند!
رسول منتجب نیا، از فعالان اصلاح طلب به تازگی در بخشی از یک مصاحبه با سایت جماران با بیان اینکه اگر امام حضور داشت حتما با هرگونه اجبار مخالفت میکرد، گفته است: روزی در زمان امام، یک بسیجی با یک خانم بدحجاب برخورد کرد، ایشان به وزیر کشور دستور داد با این افراد مقابله کنید، حتی اگر بسیجی و حزباللهی باشند. زمان امام این بحثها نبود. پس از ایشان اسیدپاشی به صورت زنان بیحجاب و... آغاز شد. این بدعتهای پس از رحلت امام باعث شکلگیری چنین فاصلهای میان مردم و حاکمیت شده است.[3]
*اظهارات منتجب نیا در کنایه به قانون حجاب و اینکه اگر امام بود با اجبار مخالفت می کرد در حالی است که برخورد با تظاهرات حامیان بی حجابی در 17 اسفند ماه سال 57 که در اعتراض به اجباری شدن قانون حجاب در جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت؛ در زمان امام راحل و با تأیید ایشان بود.
به این معنی که امام راحل همواره حامی قانون بود و امثال منتجب نیا هم نباید بتوانند اینطور صراحتا و با بی پروایی دست به تحریف امام راحل بزنند.
در بحث جرم اسیدپاشی نیز ما در ایران با یک رویه و فساد سیستماتیک مواجه نیستیم و این مقوله جرمی است همانند سایر جرم ها که در هر زمانی امکان وقوع دارد و باید با آن مقابله شود.
اینکه یک فعال سیاسی بخواهد وقوع یک جرم را به زمان خاصی ربط بدهد در حالت خوشبینانه ناشی از ناآگاهی اوست. همچنانکه در حالت بدبینانه باید گفت او در حال اجرای یک پروژه علیه امام راحل و نظام اسلامی است.
تلخ تر آنکه می بینیم منتجب نیا از جرم اسیدپاشی با عنوان بدعت یاد کرده است!
به این معنی که او در حال القاگری است مبنی بر اینکه اسیدپاشی یک جرم سازمان یافته است که توسط کسانی در داخل حکومت نیز پشتیبانی می شود و آنها این بدعت را پس از امام رسم کرده اند!
طبعا چنین اظهاراتی باید با واکنش سخت قضایی و امنیتی مواجه شود.
***
1_https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1647283
2_https://ensafnews.com/595503
3_https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1670027