بیخانمانی یک پدیده چند وجهی است و نباید آن را به یک موضوع حاشیه ای تقلیل داد، البته این موضوع فقط برای کشور ما هم نیست، گرچه پدیدهای شهری است و بویژه در کلان شهرها بیشتر شاهد آن هستیم. کلانشهر تهران هم از این قضیه مستثنی نیست. این موضوع آنقدر مهم است که در سالهای اخیر روز دهم اکتبر به عنوان روز جهانی حمایت از افراد بیخانمان در جهان معرفی میشود. لذا موضوع یا پدیده بیخانمانی که یک سابقه طولانی و دیرینه در دنیا دارد اما در چند سال اخیر این موضوع هم ظهور و بروز بیشتری داشته و دارد و هم شرایطی که در چند سال اخیر در دنیا داریم تجربه میکنیم و از جمله در ایران، بهگونهای است که میتوانیم بگوییم بیخانمانی مشهودتر شده است. شاید کمتر کسی است که حداقل در کلانشهرها عبور و مرور کند و این افراد را در شبها در میادین بزرگ واصلی ، پارکها، امکان سیاحتی-زیارتی، ترمینال ها و... نبیند. البته در گدشته بیشتر شاهد مردان بیخانمان بودیم ولی این روزها زنان هم اضافه شدند. گرچه هنوز مردان بیشتر به چشم میآیند.
بهدلیل افزایش این پدیده در کشورهای مختلف سیاستگذاریهای مختلفی انجام میشود. در کشور ما هم موضوع بیخانمانی از دیرباز مورد توجه سیاستگذاران اجتماعی بود گرچه آن موقع بهشکل ولگردان و متکدیان با این افراد برخورد میشد ولی سال ۱۳۷۸ با مصوبه شورایعالی اداری، درخصوص افراد بیخانمان، متکدی و ولگرد، مصوبهای تصویب شد که مدیریت کار به عهده شهرداری با همکاری فرمانداری و حدود ۱۱ سازمان در این حوزه گذاشته شده است.
در شهر تهران با توجه به حضور شهرداری و تجربیات این نهاد شاهد هماهنگی بیشتری در این خصوص هستیم، در چند سال اخیر با راه اندازی گرمخانهها، سامانسراها، مددسراها، گشت سیار، خط ۱۳۷ و… شهرداری تهران توانسته است در این حوزه پای کار باشد. البته شهرداری بابت نحوه برخورد همکارانشان با فردی که در فیلم پخش شد حتما باید برخورد کند، حتی بیخانمان شایسته این نوع برخورد نیست و هم افکار عمومی خدشه دار شد. چون این نوع برخورد و کشیدن فرد روی آسفالت خیابان و پرت کردن داخل خودرو، برخورد غیر انسانی و غیر حرفهای بود.
مدیریت این وضعیت مستلزم همکاری بین بخشی و فرابخشی است و شاید به همین دلیل است که یازده سازمان در کنار شهرداری ها در این موضوع مسوولیت دارند. گرچه برخی نگاه ها در مورد بی خانمانی این است که بی خانمانی سبکی از زندگی است نه مشکل یا مساله. در ایرلند با یکی از بی خانمان ها صحبت می کردیم می گفت هیچ مشکلی احساس نمی کند و از نوع زندگی که انتخاب کرده راضی است و لذت می برد. یا در همین شهر و شهر های دیگر گروه های مردمی بصورت داوطلبانه به آنها خدمات ارایه می کنند. یا در شهر رم ایتالیا شهرداری ها مکانی تمیز را بصورت روزانه آماده کرده بودند که هر روز افراد بی خانمان می آمدند صبحانه می خوردند، دوش می گرفتند، ورزش می کردند، کار می کردند و.... به نوعی این سبک زندگی را به صورت غیر رسمی، به رسمیت شناخته بودند. گر چه هم در دنیا و هم در ایران باید تلاش این باشد که این افراد به زندگی در جامعه بر گردند و نباید عادی سازی کنیم ولی اگر به هر دلیلی این سبک زندگی را انتخاب کردند نباید از سایر حقوق شان از قبیل حق بهداشت و درمان و... محروم شوند.
ما هر کاری کنیم نمی توانیم علل واقعی گسترش این پدیده را از بین ببریم پس نمی توانیم در شرایط کنونی بی خانمانی را به صفر برسانیم ولی می توانیم کاری کنیم که آثار منفی این سبک زندگی کمتر شود. ممکن است فردی در گیر اعتیاد باشد، تکدی گری کند و... حال که نمی توانیم اعتیاد را از بین ببریم، فقر را کاهش دهیم، حمایت های اجتماعی مناسبی از برخی ازگروه های نیازمند داشته باشیم، تلاش باید این باشد که کمک کنیم به انتهای خط زندگی نرسند. دراین مسیر هم شهرداری تهران گام های برداشته است. یک خطای گروهی را نباید به نام تمام آن مجموعه نوشت. البته برخی از سازمان های غیر دولتی و گروه های مردمی برای حمایت از این گروهها فعالیت دارند که سپاسگزارشان هستم.
یکی از مددکاران اجتماعی که استاد دانشگاه هم هست ومدت زیادی با این ا فراد کار می کرد می گفت که ما وقتی با افراد بیخانمان مواجه میشویم یا عموما نگاه ترحمآمیز به اینها داریم یا کسانی که مرتکب جرمی شدند و یا مشکلاتی شبیه این را دارند. نمیخواهم نفی بکنم؛ ممکن است برخی از بیخانمانهای ما متکدی باشند، برخی از بیخانمانهای ما جرم مرتکب شده باشند، برخی اعتیاد و تنفروشی و ایدز داشته باشند و بعضا دارای معلولیت باشند، اختلال روانی داشته باشند و یا ترکیبی از این مباحث را ولی ما در بین همین بیخانمانها داریم افرادی را که قابلیتهای بالایی دارند. هنرمند و هنرپیشه بودهاند و بعضا در رسانهها درگزارشهایی به آنها پرداخته شده یا خطاط خوبی هستند یا به یک یا چند زبان تسلط دارند و یا ممکن است حتی شاعر یا منبتکار خوبی باشند یا از صدای خوبی برخوردار باشند و آواز بخوانند. در واقع ظرفیتها و توانمندیهایی دارند. شاید لازم باشد که ما نگاهمان را نسبت به این گروه از افراد تغییر دهیم.
چند روز قبل ازیکی از این مراکز در تهران بازدید داشتم. افرادی که بی خانمان بودند ولی ورزش میکردند، دار قالی داشتند، از میهمانان پذیرایی می کردند، شعر می خواندند، کارهای هنری و دستی انجام می دادند و فعالیت های دیگری که داشتند.
پدیده بی خانمانی را به یک موضوع فردی تقلیل ندهیم و یا بطور خاص به بی توجهی خانواده مرتبط نکنیم که اگرچه هر دوی این موضوع قابل توجه هستند ولی بیشتر از این که فردی باشد باید به شرایط حاکم در جامعه هم مرتبط کنیم. گاهی اوقات این افرد خود قربانی هستند که جامعه نسبت به آنها مسوول است.