سرویس جامعه مشرق - مدتهاست که موضوع غذارسانی به حیوانات ولگرد و پیامدهای آن برای اکوسیستم، به نقل محافل رسانهها تبدیل شده است. کمتر کسی است که در طول زندگی خویش تجربهای از غذا دادن به حیوانات نداشته باشد. اگر اهل سفر و طبیعتگردی باشید، حتماً با نگاه پر از التماس یک گربه یا سگ ولگرد روبهرو شدهاید که دلتان را بلرزاند و او را اجابت کنید. این تجربه خاصه برای کودکان هیجانانگیزتر هم هست.
اما این رفتارها، آن غذارسانیای نیست که این روزها در رسانهها و شبکههای اجتماعی مورد انتقاد قرار گرفته و به تخریب اکوسیستم ربط داده میشود. در گذشته، مشکل ما دادن تنقلاتی مثل چیپس و پفک به حیوانات باغوحش بود؛ خوراکیهایی که برایشان مضر بود و گاهی به قیمت جان آنها تمام میشد. حالا اما ماجرا فراتر رفته است؛ غذارسانی حتی با مواد بهظاهر سالم، از فضای کنترلشده باغوحشها به خیابانها و پارکهای شهر کشیده و به یک رفتاری افراطی تبدیل شده است.
صندوقهای گوشتی
در سالهای اخیر در فضای مجازی شاهد ویدیوهایی هستیم که در آن برخی بلاگرها با خودروهای خود به حاشیه شهرها میروند، و از صندوق عقب مشتمشت گوشت، استخوان یا پای مرغ را برای سگهای ولگرد بر زمین میریزند. برخی نیز از این فراتر رفته و بهصورت خودسرانه، غذاها را آغشته به مکملهای تقویتی میکنند.
در ظاهر، حضور بلاگرها در حاشیه شهرها برای غذا دادن به سگهای ولگرد، اقدامی احساسی و انساندوستانه جلوه میکند؛ اما پشت پرده این تصاویر دلفریب، زنگ خطری برای محیطزیست و امنیت انسانی به صدا درآمده است.
توزیع منظم و گاه افراطی خوراک، بهویژه همراه با مکملهای تقویتی، موجب جهش در زادوولد سگها شده است. این افزایش جمعیت، فراتر از ظرفیت طبیعی زیستگاهها، در نهایت به فشار مضاعف بر اکوسیستم و کاهش جمعیت سایر گونهها منجر میشود.
زمانی که این چرخه غذارسانی بهدلایلی مانند کاهش بودجه یا دلسردی بلاگرها متوقف شود، سگهای گرسنه یا به طبیعت هجوم میبرند و به جان گونههای در معرض خطر میافتند، یا وارد بافت شهری میشوند و با خطرآفرینی برای انسانها به خصوص کودکان، به بحرانی اجتماعی بدل میگردند.
نمایشهای مهربانی در فضای مجازی، اگر بدون برنامه و پشتوانه علمی باشد، میتواند به فاجعهای زیستمحیطی و انسانی ختم شود.
البته متاسفانه تاحدودی این شرایط رقم خورده است و طی این سالها شاهد حمله سگها به انسانها بودیم که حتی در این رابطه مطالعات موردی نیز شده است. گازگرفتگی سگ از ابتدای سال ۱۴۰۲ به فهرست موضوعات آماری سازمان پزشکی قانونی کشور افزوده شد. طبق تحقیقات این سازمان، در نیمه نخست این سال، ۷۸۴ نفر به دلیل گازگرفتگی سگ به مراکز پزشکی قانونی برای معاینه و تعیین خسارت مراجعه کردند که ۵۹۳ نفر از آنان مرد و ۱۹۱ نفر زن بودند. بیشترین موارد ثبتشده مربوط به استان خراسان رضوی با ۱۰۲ مورد، سپس تهران با ۹۸ و اصفهان با ۸۳ مورد بوده است. همچنین در این بازه زمانی، ۵ نفر بر اثر گازگرفتگی سگ جان باختند که ۴ نفر مرد و یک نفر زن بودند. [۱]
بر اساس مطالعهای ملی با عنوان «ابعاد اپیدمیولوژیک گزش حیوانی، هاری و عوامل مؤثر بر تأخیر در دریافت درمان پیشگیری پس از مواجهه»، سال ۱۴۰۰ (۲۰۲۱–۲۰۲۲)، در ایران تعداد کل موارد گزش حیوانات به ۲۶۰ هزار و ۴۷۰ مورد رسید که معادل نرخ بروز ۳۳۴ گزش در هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت است. طبق این تحقیق، روند افزایشی گزش حیوانات (عمدتاً توسط سگها) را نشان میدهد که هاری بهعنوان یک نگرانی عمده سلامت عمومی مطرح است. همچنین بیش از ۹۰٪ گزشها توسط سگها و گربهها رخ داده و اکثریت قربانیان مردان جوان بودند. مناطق روستایی و فصل بهار بالاترین میزان گزش را داشتند. میزان بروز گزش در مناطق مختلف ایران، با نرخ بالاتر در مناطق شمالی و غربی متفاوت بوده است. [۲]
فکری به حال همنوعان خود کنیم
همچنین در پژوهش دیگری اعلام شده که در سال ۱۴۰۲، بیش از ۳۰۰ هزار مورد سگگزیدگی در کشور ثبت شد که دستکم ۱۸ مورد آن منجر به مرگ شده است؛ مواردی که به گفته دکتر محمدرضا شیرزادی، متخصص بیماریهای عفونی، ناشی از مراجعه دیرهنگام برای دریافت واکسن و سرم هاری بودهاند. وی با اشاره به کشندگی صد درصدی ویروس هاری، تأکید کرد که مراجعه فوری به مراکز بهداشتی و شستوشوی محل گزش با آب و صابون از مهمترین اقدامات اولیه است.
به گفته شیرزادی، هر مورد سگگزیدگی حدود ۷۰ یورو برای نظام سلامت هزینه دارد و بر این اساس، سال گذشته بیش از ۲ همت از بودجه درمان کشور صرف موارد سگگزیدگی شده است. این واکسنها و سرمها وارداتی و گرانقیمت هستند اما در مراکز بهداشت بهصورت رایگان به افراد ارائه میشود.
این تصویر یک نمودار افقی است که نرخ تأخیر در شروع پروفیلاکسی(اقدام پیشگیرانه برای مقابله با بیماری) برای هاری را در استانهای ایران نشان میدهد. محور افقی درصد تأخیر (۰ تا ۱۵٪) و محور عمودی نام استانها را نمایش میدهد. خط قرمز میانگین کشوری (۲.۸٪) را مشخص میکند. استانهایی با رنگ آبی (مثل یزد، زنجان، هرمزگان) تأخیر بالاتر از میانگین و استانهایی با رنگ سیاه (مثل البرز، اردبیل، بوشهر) تأخیر کمتر از میانگین دارند. این نمودار تفاوتهای منطقهای در مدیریت بهموقع هاری را نشان میدهد.
توجیهات غلط
با وجود آنکه بارها از طریق رسانههای عمومی، مطبوعات و فضای مجازی نسبت به پیامدهای منفی این رفتارها در طبیعت هشدار داده شده، اما برخی بلاگرها همچنان با توجیه حمایت از حقوق حیوانات، به اقدامات خود ادامه میدهند. اینفلوئنسرها با انتشار تصاویر و ویدیوهای احساسی، غذارسانی به حیوانات بیسرپرست را یک وظیفه انسانی جا زدهاند.
از دید این افراد، مقصر اصلی نابسامانی اکوسیستم، انسانها هستند که با ساختوساز در طبیعت، زیستگاه حیوانات را تخریب کردهاند؛ بنابراین به باورشان، غذارسانی به حیوانات خیابانی نوعی جبران آن خسارت انسانی است.
آنها همچنین معتقدند که نگرانیها درباره برهمخوردن چرخه طبیعی اکوسیستم، بیشتر در مورد کشورهایی صادق است که دارای پناهگاههای مجهز، نظام حقوقی مشخص برای حیوانات و حمایت گسترده اجتماعی هستند. به همین دلیل غذارسانی را نه تنها مضر نمیدانند، بلکه ضرورتی انسانی و اخلاقی تلقی میکنند.
تصویری از توجیهات اینفلوئنسرها
این توجیهات، هرچند از نظر احساسی قابل درک هستند، اما از منظر علمی ناکافیاند. غذارسانی غیراصولی میتواند به افزایش جمعیت حیوانات ولگرد منجر شود که منابع طبیعی را تحت فشار قرار میدهد و با شکار گونههای بومی، تنوع زیستی را کاهش میدهد. همچنین، این رفتار میتواند به گسترش بیماریها و مشکلات بهداشتی منجر شود، که در ایران نیز به همان اندازه کشورهای دیگر نگرانکننده است.
سه سال پیش، سید حسن فراهانی، رئیس وقت پارکهای ملی خجیر و سرخهحصار، در ویدیویی با تأکید بر احترام به احساسات و محبت برخی گردشگران نسبت به حیوانات منطقه، نسبت به پدیده غذارسانی به سگهای بلاصاحب انتقاداتی جدی مطرح کرد.
او غذارسانی به سگهای ولگرد در این پارکها را تهدیدی بزرگ برای اکوسیستم منطقه دانست و اظهار داشت: «سگهای بلاصاحب در این زیستگاهها بهعنوان گونهای مهاجم و خطرناک شناخته میشوند. افزایش جمعیت آنها نهتنها منجر به شیوع بیماریها در میان حیاتوحش میشود، بلکه منابع غذایی گونههای بومی، بهویژه گوشتخواران، را نیز با تهدید مواجه میکند. همچنین این سگها در فصل زایش، به پستانداران حملهور میشوند و تعادل طبیعی زادآوری و بقاء آنها را مختل میکنند.»
گربهها دیگر تمایلی به شکار موشها ندارند
چهارم خرداد ۱۴۰۴، داوود گودرزی، مدیر اداره کنترل جانوران مضر شهری با اشاره به افزایش زاد و ولد جانداران موذی، اعلام کرد شهرداری تهران روندی چندمرحلهای برای مقابله با موشها آغاز کرده و از شهروندان خواهش میکنم بحث غذارسانی و آلودگیهای زیستمحیطی را جدی بگیرند.
او افزود: این دلسوزیهای بیمورد شهروندان که به ناآگاهی آنها برمیگردد واقعاً هیچ فایدهای جز تخریب محیط زیست ندارد. غذارسانی به حیوانات شهری باعث میشود غذای کافی در اختیار موش و کلاغ قرار بگیرد. الان تعداد کلاغها هم افزایش پیدا کرده و ادامه این روند از سوی مردم باعث به هم خوردن اکوسیستم و چرخه طبیعی میشود. این را هم نباید فراموش کرد که با غذا دادن به گربه ها باعث برهم خوردن چرخه اکوسیستم شده و دیگر گربه ها تمایلی به شکار موش ندارند. [۳]
حتی گارفیلد هم باید موش شکار کند!
اگر بخواهیم با نگاهی طنزآمیز و فانتزی به این ماجرا نگاه کنیم، حتی در دنیای خیال و شخصیتهای کارتونی هم انتظار میرود حیوانات طبق غرایز طبیعیشان رفتار کنند. مثلاً گارفیلد، این گربه تنبل و دوستداشتنی کارتونی، با وجود تمام بیحوصلگی و علاقهاش به لازانیا، باز هم از او انتظار میرود که موش شکار کند؛ چون این بخشی از طبیعت گربههاست.
عصبانیت دامداران از غذارسانی به سگهای تربیت شده
با وجود هشدارهای کارشناسان درباره تبعات غذارسانی به حیوانات بلاصاحب، فضای احساسی ایجادشده توسط برخی بلاگرها در شبکههای اجتماعی مانع از دیدهشدن این واقعیتها شده است.
اگر ابتدای گزارش را به خاطر بیاورید گفتیم که غذا دادن گذری و مقطعی به حیوانات از روی دلسوزی معمولاً آسیبی ندارد، شواهد منتشرشده در فضای مجازی نشان میدهد همین رفتارهای ساده گاهی پیامدهای مخربی دارند. برخی دامداران میگویند غذارسانی بیبرنامه باعث شده سگهای نگهبانشان از وظایف خود دوری کرده، به جمع سگهای ولگرد بپیوندند و برایشان خسارت اقتصادی به بار بیاورند. این اعتراضها که اکنون در ویدیوها و کامنتهای شبکههای اجتماعی بهوضوح دیده میشود، نشان میدهد که ماجرا دیگر صرفاً یک اقدام مهربانانه نیست، بلکه به مسئلهای جدی در حوزه دامداری و امنیت روستایی بدل شده است.
تحقیقات بینالمللی
تحقیقات بینالمللی نشان میدهد که صرفا ایران نیست که با این معضل گرفتار شده است. طبق گزارش بنیاد حیوانات ولگرد هند، غذارسانی غیراصولی به سگهای ولگرد باعث افزایش جمعیت آنها و رقابت با گونههای بومی برای منابع میشود. این امر به کاهش تنوع زیستی و اختلال در تعادل اکوسیستم منجر شده است. [۴]
همچنین سازمان Florida Animal Friend گزارش داده که غذارسانی به حیوانات وحشی میتواند به گسترش بیماریها و افزایش رفتارهای تهاجمی منجر شود، که هم برای حیوانات و هم برای اکوسیستم مضر است. طبق این گزارش گربههای وحشی، با وجود ظاهر لاغر، اغلب سالم هستند و نقش مهمی در کنترل آفاتی مثل موشها دارند. اما غذا دادن به آنها میتواند باعث وابستگی، کاهش توانایی بقا در طبیعت، و افزایش بیماری و پرخاشگری شود. [۵]
افزوده بر این موارد، میتوان به گزارش جهانی حیات وحش WWF، نیز اشاره کرد که نشان میدهد فعالیتهای انسانی، از جمله غذارسانی که بهطور غیرمستقیم به افزایش جمعیت گونههای غیربومی منجر میشود، باعث کاهش ۷۳ درصدی جمعیت حیات وحش از سال ۱۹۷۰ شده است. نموداری که در این گزارش منتشر شده نشان میدهد میانگین جمعیت حیات وحش از سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۲۰ کاهش شدید پیدا کرده است. [۶]
این دادهها از صندوق جهانی حیات وحش و انجمن جانورشناسی لندن (۲۰۲۴) گرفته شده و افت شدید تنوع زیستی را هشدار میدهد.
فروش فلهای فرآوردههای گوشتی در فضای مجازی
امروزه سایتهای زیادی وجود دارند که بهطور واسطهای، ضایعات حیوانی مثل اسکلت مرغ را به صورت عمده به عنوان غذای سگ به فروش میگذارند. این محصولات معمولاً از سوی دامداران یا کشتارگاهها عرضه میشوند و بخشی از درآمد آنها از فروش همین ضایعات است که بهنوعی بازیافت اقتصادی محسوب میشود؛ چرا که به جای دور ریختن ضایعات، آن را به عنوان خوراک سگها یا سایر گوشتخواران میفروشند.
خریداران اصلی این محصولات معمولاً افراد یا مجموعههایی هستند که در حوزه تربیت سگ، نگهداری حیوانات کاری (مانند سگهای نگهبان یا شکاری) فعالیت میکنند و به این خوراکها بهعنوان بخشی از زنجیره طبیعی نیاز دارند. اما مشکل زمانی ایجاد میشود که افراد عادی یا علاقهمندانی که صرفاً به غذارسانی خیابانی مشغولاند، به شکل بیرویه شروع به خرید این محصولات میکنند.
این استقبال غیرکارشناسی میتواند روند طبیعی بازار را مختل کند؛ بهویژه اگر تقاضا آنقدر بالا برود که برخی سودجویان، بهجای ضایعات واقعی، مرغهای سالم و قابل مصرف انسانی را عمداً بهعنوان ضایعات عرضه کنند تا سود بیشتری ببرند. چنین وضعیتی هم به اقتصاد مواد غذایی نیز لطمه وارد میکند. با این حال بلاگرها در فضای مجازی کمپینهای جمعآوری پول راهاندازی کردند تا با کمکهای مردمی، این ضایعات را برای حیوانات ولگرد خریداری کنند.
نظر کارشناسان چیست؟
ماجرای غذارسانی به حیوانات ولگرد، مدهاست که بر سر زبان عموم جامعه است. سال گذشته پرهام دیباج، کارشناس و فعال محیط زیست با حضور در صداوسیما تاکید کرد که غذا دادن به سگهای ولگرد از روی ناآگاهی است.
او تاکید میکند که غذارسانی به سگهای ولگرد، جمعیت آنها را افزایش داده و سبب میشود که در دل طبیعت رها شوند و جانورانی نظیر قوچ را شکار کنند. در ادامه قوچهایی که قرار است شکار جانورانی نظیر گرگ باشند، از بین رفته و این چرخه اکوسیستم با اختلال ایجاد میشود.
روحالله ساعی، جامعهشناس، میگوید فرهنگ حمایت افراطی از حیوانات، برگرفته از سبک زندگی مدرنیته است؛ برخی با این کار سعی میکنند ظاهر «با کلاس» و فرهنگیتری از خود نشان دهند. او معتقد است کاهش تمایل به ازدواج و فرزندآوری در بین جوانان نیز باعث شده حیوانات خانگی جایگزین روابط خانوادگی شوند.
ساعی هشدار میدهد که در ایران درباره حیوانات بیسرپرست دچار افراط و تفریط هستیم؛ گروهی بیش از حد بر «حق حیات» حیوانات پافشاری میکنند، در حالی که حضور بیرویه آنها، مخصوصاً سگهای ولگرد، تهدیدی برای امنیت، سلامت و روان مردم بهویژه زنان و کودکان است. [۷]
البته باید به یک معضل دیگر که همزمان به صورت موازی با این مسئله در حال گسترش است نیز اشاره کرد؛ نگهداری حیوانات در خانه. این پدیده نگرانکننده، از زاویهای دیگر به اکوسیستم و زیست طبیعی جانوران آسیب میزند. طبق تحقیقاتی که مشرقنیوز اخیراً در قالب یک گزارش منتشر کرد، این روند بهتدریج شکل افراطی و غیرمعمولی به خود گرفته است؛ تا جایی که برخی افراد حیواناتی مانند مار، رتیل، عقرب و خزندگان را به عنوان پت شخصی نگهداری میکنند. این رفتار نهتنها خطری برای محیطزیست است، بلکه از جنبه فرهنگی و ایمنی کودکان نیز جای تأمل و هشدار دارد. [۸]
بیشتر بخوانید:
از عقرب تا مار؛ همبازی جدید بچهها
افزون بر همه این موارد، تصاویری در فضای مجازی منتشر شده که نشان میدهد حتی محیطبانان و خانوادههایشان نیز قربانی پیامدهای غذارسانی بیرویه به حیوانات شدهاند.
برخی محیطبانان گفتهاند که افزایش چشمگیر جمعیت سگهای ولگرد، دامداران را ناچار کرده برای حفاظت از گلههایشان دست به تلهگذاری بزنند. این اقدام اما گاهی با حوادث تلخ همراه بوده؛ بهگونهای که در برخی موارد، کودکان خردسالی که در این مناطق حضور داشتهاند، ناخواسته در تله افتاده و دچار آسیبهای جدی، از جمله قطع عضو شدهاند.
آغاز ممنوعیت قاطعانه سگگردانی در ایران
البته این روزها شاهدیم که در این رابطه تصمیمات مفیدی در بستر قضایی اتخاذ میشود؛ در کنار فرهنگسازی کارشناسان، محیطبانان و حافظان محیط زیست، مراکز قضایی و دولتی نیز وارد این حوزه حساس شده و قوانینی برای کنترل محیط زیست و حفظ جان مردم از آسیبهای احتمالی حیوانات به خصوص حیوانات شخصی و خانگی وضع میشود. در حال حاظر، دادستان استانهای پرجمعیت کشور قاطعانه، سگگردانی در سطح شهر را ممنوع کردند.
تاکنون دادستانیهای اصفهان، خرمآباد، رباطکریم، بروجرد، گلستان، تبریز، گرگان، لرستان، کرمان، همدان، قزوین، ارومیه و کرمانشاه اعلام کردهاند که نگهداری و جابهجایی سگ در معابر، خودروها و فضاهای عمومی ممنوع است و خودروهای متخلف توقیف و مراکز غیرمجاز پلمب خواهند شد.
چندی پیش ویدیویی در فضای مجازی منتشر شد که واکنشهای گستردهای را به همراه داشت. در این ویدیو، یکی از نیروهای انتظامات یک بوستان در شهر مشهد به فردی که با سگ خود در حال قدمزدن در پارک بود، تذکر میدهد. او یادآور میشود که حضور کودکان در فضاهای عمومی میتواند با خطراتی از جانب حیوانات همراه باشد و طبق مقررات، سگگردانی در پارک ممنوع است. اما متأسفانه این تذکر با واکنش بسیار خشونتآمیز آن فرد همراه میشود؛ بهطوری که با ضربوشتم شدید، مأمور نگهبانی را تا آستانه مرگ پیش میبرد.
سلبریتیها هم اشتباه میکنند
متأسفانه برخی رفتارهای خشن و غیراخلاقی نسبت به حیوانات، مانند بستن آنها به خودرو، آزار و اذیت، سوزاندن و سپس انتشار ویدیوهای آن در فضای مجازی، باعث جریحهدار شدن احساسات عمومی شده است. این واکنشها بهویژه در میان سلبریتیها و چهرههای هنری شدیدتر بوده و برخی از آنها برای جبران این فضای احساسی، به رفتارهای افراطی مانند غذارسانی به سگهای ولگرد و ثبت این اقدامات در قالب ویدیوهای تبلیغاتی روی آوردهاند.
برای نمونه، در دوران شیوع کرونا، دو بازیگر شناختهشده سینما و تلویزیون در اقدامی مشابه به برخی اینفلوئنسرهای فعال در فضای مجازی، به غذارسانی به سگهای ولگرد در حاشیه جادهها پرداختند. این نوع اقدامات به مرور باعث شکلگیری یک جریان احساسی شد که برخی بلاگرها نیز از آن سوءاستفاده کرده و بهصورت افراطی و گاه بدون ضابطه به تغذیه سگهای ولگرد روی آوردند.
به طور کلی باید گفت که محیط زیست و اکوسیستم به عنوان یک سرمایه ملی باید شناخته شود. باید به اظهارات کارشناسان و محیطبانانی که با جان خود از زیستبوم ایران محافظت میکنند توجه و تامل داشت. این افراد بیش از هر چیز نیازمند حمایت، درک درست و مسئولیتپذیری و همراهی عمومیاند؛ نه تولید محتواهای احساسی و جهتدار که اصل موضوع را به حاشیه برده و رفتارهایی نظیر غذارسانی دستهای به حیوانات را جایگزین واقعبینی میکند.
[۱] https://www.isna.ir/news/۱۴۰۲۰۸۰۶۰۴۰۳۵/%DB%B۷%DB%B۸%DB%B۴