عصر ایران؛ مهدیه ملک شیخی- این روزها وقتی در فضای مجازی گشتی میزنیم، صفحه و پستهایی که با ادبیات ساده و جذاب، نسخه برای بهبود روابط زناشویی میپیچند؛ فراوان و بی شمارند. تجویزهایی که به قول معروف، روانشناسی زرد خوانده میشود.
در سالهای اخیر، با گسترش شبکههای اجتماعی به ویژه اینستاگرام، روانشناسی زرد پرطرفدارتر از پیش شده است؛ محتوایی که وعدههای سادهانگارانه، نسخههای کلیشهای و راهکارهای کوتاهمدت برای حل مسائل عاطفی و زناشویی ارائه میدهد.
اما محتواهایی از این دست تا چه اندازه به واقعیتهای زندگی زوجها میپردازد؟
آیا روانشناسی زرد، که بدون دانش تخصصی و براساس کلیشههای تکراری است، کیفیت زندگی مشترک را ارتقا بخشیده است؟ و یا اینکه، با ایجاد توقعات غیرواقعی و سردرگمی بیشتر، زوجها را در مسیر پرچالشی قرار داده که به افزایش آمار طلاق و خشونت خانوادگی میانجامد.
تاکنون به این فکر کرده اید؛ در دنیایی که هر فرد با یک گوشی هوشمند، یک مشاور روابط زناشویی شده است و صفحههای اینستاگرامی پر از نسخههای فوری برای حفظ عشق و رابطهاند. چرا با وجود این همه محتوا، آمار جدایی و خشونت در کشور در حال افزایش است؟
از آنجا که روانشناسی زرد در فضای مجازی، به یکی از پدیدههای پررنگ در زندگی روزمره افراد جامعه تبدیل شده است؛ محتواهایی با وعدههای ساده و راهکارهای سریع برای بهبود روابط زناشویی، میلیونها کاربر را جذب میکند، اما واقعیت این است که بسیاری از این توصیهها بدون پشتوانه علمی و تخصصی، نهتنها مشکل را حل نمیکند؛ بلکه در بسیاری از مواقع چالش برانگیز میشود.
در نگاه اول، محتوای روانشناسی اینستاگرامی ممکن است آگاهکننده به نظر برسد؛ توصیههایی درباره شناخت تیپ شخصیتی، مدیریت هیجان، ترمیم رابطه و یا رشد فردی. اما بخش بزرگی از این محتواها از سطحینگری، تجربهگرایی افراطی و بیاعتباری علمی نشأت گرفته است. بسیاری از تولیدکنندگان این محتواها، حتی مدرک آکادمیک روانشناسی ندارند. آنها از الگوریتم یاد گرفتهاند که چگونه ترس، اضطراب و یا امید کاذب تولید کنند تا مخاطب را پای صفحه خود نگه دارند، لذا حاصل فعالیت شان آلودگی روانی است و نه آگاهی روانی.
بررسی آمار طلاق، خشونت و تأثیر محتوای روانشناسی زرد
بر اساس آمار سازمان ثبت احوال ایران، بیش از ۳۰ درصد طلاقها در سه سال اول زندگی مشترک رخ میدهد و بخش زیادی از این متارکه ها به دلیل انتظارات غیرواقعی و نبود مهارتهای ارتباطی واقعی است.
مرکز آمار ایران گزارش می دهد نرخ طلاق در سال ۱۴۰۴ نسبت به سال قبل نزدیک به ۸ درصد افزایش یافته است. بر طبق آخرین آمار گزارش شده از هفت ماه نخست ۱۴۰۳ از هر ۱۰۰ ازدواج، حدود ۳۹ مورد به طلاق منجر شده است .
ناگفته پیداست؛ آمار خشونت خانگی و اختلالات اضطرابی نیز در حال افزایش است. تنها در دو ماه ابتدایی سال ۱۴۰۴، بالغ بر ۳۵ مورد قتلهای خانوادگی اتفاق افتاده است. در حالی که افراد جامعه بیش از هر زمان دیگری به محتوای روانشناسی دسترسی دارند.
با افزایش نگرانکننده نرخ طلاق و خشونت خانگی و اجتماعی در سال ۱۴۰۴، پرسشی جدی مطرح میشود: آیا این موج گسترده از روانشناسی زرد موجب بهبود کیفیت روابط زوجها شده و یا خود بخشی از بحرانهای عاطفی و اجتماعی است؟
کارشناسان میگویند بخش قابل توجهی از این روند را باید در بستر اجتماعی و فرهنگی از جمله ترویج روانشناسی زرد و ناآگاهی زوجها جستجو کرد.
یک جامعهشناس و مدرس دانشگاه چنین معتقد است: بحران عاطفی در جامعه ما ریشه در کمبود آموزشهای عاطفی و مهارتهای زندگی در نظام آموزشی، ضعف نهادهای فرهنگی در توانمندسازی خانوادهها و فضای رسانهای که از محتواهای سطحی و غیرعلمی پر شده است، و افزایش طلاق و خشونت در خانوادهها ناشی از ناکارآمدی راهکارهای ارائهشده به مردم است. روانشناسی زرد اینستاگرامی تنها به ظاهر مسائل میپردازد و باعث میشود مردم به جای حل مشکل، فقط دنبال نسخههای فوری و کوتاهمدت باشند.
پر واضح است که روانشناسی زرد تنها به دنبال جذب مخاطب است، نه حل ریشهای مشکلات. این گونه مفاهیم، بدون پشتوانه علمی و صرفاً با جملات ساده و شعارگونه، توقعات غیرواقعی ایجاد میکند که سبب ناامیدی زوجها میشود.
در گفت و گو با یک روان شناس نکات مهمی مطرح شد که آن را با یکدیگر مرور می کنیم:
- روابط زوجین پیچیدهتر از نسخههای کوتاه و کلیشهای این گونه صفحات مجازی است و خانواده برای حل مشکلات واقعی نیازمند تحلیل تخصصی و گفتگوهای عمیق است.
- رابطه عاطفی سالم، نیازمند پنج مؤلفه کلیدی است: گفتوگوی مؤثر، همدلی، آگاهی از نیازهای روانی، مرزگذاری سالم و پذیرش تفاوتها.
- روانشناسی زرد، با شعارهای سادهانگارانهاش، دقیقاً همه این مهارتها را قفل میکند.
- هیچ جملهای که بیش از اندازه راحت، عمومی و قطعی باشد؛ نمیتواند نسخه ای برای همه افراد جامعه باشد.
ممکن است شما بگویید؛ یعنی دور همه این صفحات را خط بکشیم؟! شاید چنین چیزی امکان پذیر نباشد؛ ولیکن این را بدانیم رابطه ازدواج، یک فرمول نیست، بلکه یک فرآیند است. یک استوری ۳۰ ثانیهای و یک پست پربازدید، نمیتواند جایگزین شناخت متقابل، مشاوره آگاهانه و ... شود.
هر محتوایی که انسان را به واکنش فوری، برچسبزدن سریع دعوت میکند، غیر قابل اعتماد است. تصمیم بگیریم؛ مصرفکننده منفعل نباشیم و تبلیغ "معجزه عاطفی" را باور نکنیم.
روانشناسی زرد در فضای مجازی چگونه عمل میکند؟
* ترویج خود سانسوری عاطفی به جای گفتوگوی مؤثر
موج محتواهای روانشناسی زرد در شبکههای اجتماعی، الگویی غیرعلمی اما جذاب از کنترل احساسات را ترویج می کند؛ الگویی که بهجای آموزش گفتوگوی سازنده، افراد را به سکوت عاطفی، سرکوب هیجانات و دوری از بیان نیازهای روانی سوق میدهد. از منظر روانشناسی علمی، خودافشایی عاطفی یکی از مهمترین ارکان سلامت روان و رضایت در روابط است. اما در بسیاری از این محتواها، به مخاطب القا میشود که بیان احساسات نوعی ضعف و یا تهدید برای حفظ رابطه است.
* جایگزینی توهم رشد فردی با رواندرمانی واقعی
این محتواها، افراد را از مراجعه به متخصص بازمیدارند. زنان و مردان فکر میکنند با دنبال کردن یک پیج، دچار خودشناسی شدهاند. در حالی که تنها مصرف کننده حرفهای خوشایند هستند. ماحصل آن نیز سرکوب مسائل ریشهدار و طلاقهایی با دلایل مبهم و انفجاری است.
*کاهش تابآوری روانی
بسیاری از این صفحات به افراد القا میکنند که "چنانچه کسی شما رو نفهمید، رهایش کنید". درحالیکه در روانشناسی علمی، تابآوری و گفتوگو اساس رابطه موفق است. این توصیهها، تابآوری زوجها را پایین میآورد و روابط را شکننده و آنی میکند.
*عادیسازی قطع رابطه، بدون تعهد و مسئولیت
در فضای اینستاگرام، پیامهایی از جنس "برو دنبال حال دلت، رها کن آدمهای سمی زندگی را" زیاد دیده میشود. اما این آدمهای سمی گاهی فقط یک همسر سردرگماند که یاد نگرفته است، چطور ارتباط بگیرد. به جای آموزش و گفت و گو آنها را حذف میکنیم.
در سالهای اخیر با توجه به محتوای برخی از این صفحات، روانشناسی زرد نه تنها به کاهش تنشهای خانوادگی کمک نکرده است، بلکه در مسیر ساختن فردگرایی مصرفگرا، تلاش بسیار کرده است. این نوع فردگرایی موجب شده است افراد دیگر تمایلی به گفتگو و مشارکت همدلانه نداشته باشند.
در واقع، روانشناسی زرد بهجای آموزش مهارتهای ارتباطی، توهم توانمندی میفروشد. این مسئله می تواند خطرناک باشد؛ چرا که وقتی واقعیت رابطه با فانتزیهای ذهنی هم خوانی ندارد، خشم، سرخوردگی و طلاق نتیجه نهایی آن خواهد بود.
ضعف اجرای قانون یعنی گسترش روانشناسی زرد
بر اساس قانون، ارائه مشاوره روانشناسی بدون مجوز رسمی از سازمان نظام روانشناسی جرم محسوب میشود و مجازات زندان (۶ ماه تا ۲ سال) در نظر گرفته شده است. ولیکن شواهد نشان می دهد، با وجود شناسایی بیش از ۵۰۰۰ صفحه و کانال غیرمجاز، برخورد جدی و گستردهای صورت نگرفته است و همچنان بسیاری از روانشناسنماها به فعالیت مشغول هستند. تنها نام برخی از متخلفان اعلام شده است و سازوکارها برای حذف کامل آنها هنوز ناکافی به نظر می رسد.
نسخه پیچی مثبت اندیشی، صورتمسأله را پاک میکند!
در محتواهای زرد، مثبتاندیشی افراطی موجب سرکوب احساسات منفی میشود و اختلالات را تشدید میکند. به یقین، چالش های یک رابطه با پست اینستاگرامی حل نمیشود، فقط احساس کاذب رفع مشکل به ما میدهد.
از نگاه یک جامعهشناس، آنچه امروز در روابط میان افراد شاهد هستیم، بیش از آنکه از نبود عشق باشد، از نبود گفتوگو، شناخت و آگاهی است. روانشناسی زرد، بهجای کمک به شناخت پیچیدگیهای روان انسان، با نسخههای سادهسازیشده، رابطه را به یک پروژه بازاریابی شخصی تبدیل می کند.
از این رو افراد را ترغیب می کند تا نسخههای سریع را امتحان کنند. این فرار از مواجهه با واقعیت چالش های زندگی، به فروپاشی عاطفی منجر می شود و به رغم تبلیغات بازاریابان روانشناس نما خبری از حل مسئله نیست. در نتیجه خشونت روانی، انزوای عاطفی و طلاق عاطفی شکل میگیرد.
سلامت روان در حاشیه نگاه نظام حکمرانی
با توجه به اینکه روابط انسانی پیچیدهاند و تحت تأثیر عوامل متعددی هستند؛ از سبک دلبستگی تا تجربههای دوران کودکی، وضعیت اقتصادی، نوع ارتباطات قبلی، تفاوتهای فرهنگی و شخصیتی. امروز ما با فقدان نهادهای آموزش عمومی مواجه هستیم. جوانان آموزش رسمی برای ورود به زندگی زناشویی نمیبینند. پرداخت هزینه یک جلسه روانشناسی نیز که از عهده هر کسی برنمی آید؛ ناگزیر به امید حل مسائل و آموزش به فضای مجازی از جمله اینستاگرام پناه می برد.
لذا افراد به جای مراجعه به روانشناس و آموزش واقعی مهارتهای ارتباطی، به محتواهای زرد دل میبندند.
از سوی دیگر، اغلب محتواهای روانشناسی، غیر علمی، جنسیتزده، مقصرمحور و فاقد ابزار عملی هستند؛ بنابراین ناکامی، ناامیدی، عصبانیت و گاهی خشونت در روابط میان افراد بروز میکند.
در جوامعی که آمار طلاق، خشونت و افسردگی بهشکل نگرانکننده ای رو به افزایش است، سلامت روان جامعه، دیگر یک موضوع فردی و یا انتخابی محسوب نمی شود، بلکه مسئلهای حیاتی در امنیت اجتماعی است. اما در این میان، نقشآفرینی فعال و هوشمندانه حاکمیت در نظم و سامان دهی فضای روانی و رسانهای جامعه غایب است.
لازم به نظر می رسد؛ حاکمیت این حقیقت ملموس را بپذیرد که سیاستهای سکوت، بیتفاوتی و یا فیلترینگ بیهدف، جای خالی سیاستگذاری سلامتمحور را پر نمیکند.
در حال حاضر هر جلسه مشاوره روانشناسی تخصصی بین ۵۰۰ تا۷۰۰ هزار تومان و در مواردی حتی بیشتر هزینه دارد.
از سوی دیگر مشاوران مجرب بیشتر در تهران و شهرهای بزرگ حضور دارند، درحالیکه بحران طلاق و خشونت در میان حاشیهنشینها و مناطق محروم شدیدتر است.
سلامت روان مانند سلامت جسم، جزو حقوق پایه شهروندی تلقی می شود. اما واقعیت امروز این است که رواندرمانی، بهویژه مشاورههای زناشویی و خانوادگی، بهکالایی لوکس برای طبقه برخوردار جامعه تبدیل شده است.