در این دو روایت، جنگ ایران و اسرائیل دیگر فقط یک نزاع سیاسی نیست؛ بلکه صحنهای است برای تقابل دو الهیات، دو آرمان و دو امید بزرگ برای فردای بشریت.
مواضع صهیونیستها و انجیلیها درباره نبرد آخرالزمان
تحولات اخیر خاورمیانه، بهویژه جنگ غزه و نزاع ایران و اسرائیل، بیش از هر زمان دیگری رنگ و بوی ایدئولوژیک و آخرالزمانی به خود گرفته است. در این میان، دو جریان عمده یعنی صهیونیسم مذهبی در اسرائیل و انجیلیهای آمریکا، نقش کلیدی در شکلدهی به فضای فکری و سیاسی این نبرد دارند و آن را نه صرفاً یک نزاع سیاسی یا جغرافیایی، بلکه بخشی از تحقق وعدههای الهی و سناریوی آخرالزمانی میدانند.
در اسرائیل، رهبران جناح راست افراطی همچون بنیامین نتانیاهو، بزالل اسموتریچ و ایتامار بنگویر، سرزمین فلسطین را سرزمین موعود قوم یهود میدانند که در متون مقدس عبری وعده داده شده و باید به طور کامل تحت سلطه یهودیان قرار گیرد. از دید این جریان، فلسطینیان باید به طور کامل از این سرزمین حذف شوند و سه مرحله کلیدی برای تحقق آرمان آخرالزمانی صهیونیستی تعریف شده است: تسلط کامل بر سرزمین، ساخت معبد سوم در بیتالمقدس و جایگزینی دموکراسی با پادشاهی مذهبی خاندان داوود. این پروژه، نه تنها در داخل اسرائیل بلکه با حمایت گسترده انجیلیهای آمریکا، به یک ائتلاف ایدئولوژیک و سیاسی بدل شده است که هدف نهایی آن، تحقق "حاکمیت الهی" با محوریت قوم یهود است.
این رویکرد افراطی، در عمل به خشونت و حذف فیزیکی مخالفان مشروعیت میبخشد. نمونه بارز آن، ترور رهبران مقاومت فلسطینی و لبنانی همچون اسماعیل هنیه و فواد شکر است که نه تنها با مخالفت جدی روبهرو نشد، بلکه از سوی برخی وزرای کابینه اسرائیل و خاخامهای افراطی، به عنوان "پاکسازی جهان از شرارت" و اجرای فرمان خداوند ستایش شد. خاخامهایی مانند دوو لیور، حتی نابودی کامل غزه و قطع آب و برق آن را برای تحقق اهداف دینی مجاز دانستهاند و به صراحت اعلام کردهاند که برای نجات یک سرباز اسرائیلی، حاضرند کل بیروت را نابود کنند.
در آمریکا، انجیلیها (اونجلیکالها) با تفسیر خاصی از کتاب مقدس، هرگونه بحران و جنگ در منطقه را نشانهای از نزدیک شدن به نبرد آرماگدون و ظهور دوباره مسیح میدانند. رهبران این جریان، مانند جان هاگی، معتقدند که وقوع جنگهای بزرگ در سرزمین مقدس، نشانهای از تحقق پیشگوییهای کتاب مقدس است و باید از اسرائیل حمایت کامل و بیقید و شرط به عمل آورد. آنها حتی حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر را آغاز جنگ یأجوج و مأجوج و نشانهای از پایان قریبالوقوع جهان میدانند.
این ائتلاف ایدئولوژیک، فضای سیاسی و رسانهای اسرائیل و آمریکا را به شدت تحت تأثیر قرار داده و هرگونه مخالفت با سیاستهای اسرائیل را به معنای ایستادن در کنار شرارت و دشمنی با خدا تلقی میکند. فشار انجیلیها بر دولت آمریکا برای افزایش کمکهای نظامی به اسرائیل و مخالفت با هرگونه مصالحه یا دیپلماسی، ریشه در همین جهانبینی آخرالزمانی دارد. در این فضا، هرگونه خشونت و بیرحمی علیه فلسطینیان و مخالفان، با توجیهات دینی و الهی همراه میشود و حتی نسلکشی و ریشهکن کردن فلسطینیان، به عنوان اجرای فرمان الهی و تحقق وعدههای مقدس معرفی میگردد.
در مجموع، مواضع صهیونیستها و انجیلیها، جنگ و بحران در خاورمیانه را نه تنها اجتنابناپذیر، بلکه مطلوب و ضروری برای تحقق وعدههای الهی میدانند. این نگاه، خطر تشدید و گسترش درگیریها را افزایش داده و منطقه را به سوی یک بحران بزرگتر و شاید بیسابقه سوق داده است.
منابع اسلامی و آیندهپژوهی مهدوی درباره نبرد آخرالزمان
در مقابل این رویکرد، منابع اسلامی به ویژه قرآن و روایات شیعه و اهل سنت، تصویری متفاوت اما همزمان هشداردهنده از تحولات آخرالزمانی ارائه میدهند. در قرآن، به نبردهای بزرگ و فتنههای آخرالزمانی اشاره شده و خروج یأجوج و مأجوج به عنوان یکی از نشانههای نزدیک شدن قیامت مطرح گردیده است:
«تا زمانی که سد یأجوج و مأجوج گشوده شود و آنان از هر بلندی به سرعت عبور کنند.» (انبیاء، ۹۶)
در روایات مهدوی، وقوع فتنهها و بحرانهای بزرگ در منطقه شام، عراق، ایران، فلسطین و عربستان، به عنوان مقدمات ظهور امام مهدی(عج) و تحقق حاکمیت جهانی توحید مطرح شده است. این روایات، بر اهمیت رصد تحولات سیاسی، نظامی و امنیتی در مثلث «مکه، کوفه و قدس» تأکید دارند و معتقدند که هر رویداد در این مناطق، بخشی از پازل بزرگتر آخرالزمان و زمینهسازی ظهور است.
در اندیشه شیعی، "آیندهپژوهی مهدوی" به معنای شناخت نظاممند و تحلیل تحولات آینده با رویکرد دینی است. این دانش، بر پایه هشدارهای حدیثی و محور قرار دادن گزارشات درباره فتنهها و بحرانها، جامعه منتظر را برای مقابله با نقشهها و توطئههای دشمنان آماده میسازد. آیندهپژوهی مهدوی، تنها به شناخت نشانههای ظهور محدود نمیشود، بلکه بر رصد تحولات کشورهای نقشآفرین در جغرافیای ظهور، تحلیل روندهای سیاسی، نظامی و امنیتی، و آمادگی برای ایفای نقش در تحقق وعده الهی تأکید دارد.
در این نگاه، حوادث ایران، عراق، شام، فلسطین و عربستان، قطعات یک پازل واحد هستند که باید به صورت جامع و یکپارچه تحلیل شوند. هرگونه غفلت یا تحلیل جزیرهای از رویدادها، میتواند جامعه منتظر را از درک صحیح تحولات و آمادگی برای ظهور بازدارد. وظیفه منتظران ظهور، آگاهی از برنامهریزی دشمنان و رصد تحولات منطقه است تا بتوانند نقش خود را در زمینهسازی انقلاب جهانی مهدوی ایفا کنند.
آیندهپژوهی مهدوی، به ما کمک میکند تا از سطح مقدماتی فراتر رفته و وارد سطح مؤثر و استراتژیک شویم و نقش خود را در «زمینهسازی انقلاب جهانی مهدوی» براساس رصد کردن تحولات محتمل جهانی به ویژه در جغرافیای ظهور و مثلث «کوفه، مکه و قدس» بهتر ایفا کنیم. این دانش، مبتنی بر قوانین و سنن تخلفناپذیر الهی است و بر رصد بحرانهای سیاسی، نظامی و امنیتی در کشورهای نقشآفرین عصر ظهور تأکید دارد.
در مباحث مهدویت، باید به این نکته توجه کرد که حوادث منتهی به نشانههای حتمی ظهور در مثلث «کوفه، مکه، قدس»، قطعات مختلف یک پازل واحد محسوب میشوند و جدا از هم نباید بررسی شوند. اگر این رویدادها به صورت مستقل تحلیل شوند، نتایج واقعی و مطلوب حاصل نخواهد شد و جامعه منتظر ممکن است از درک صحیح تحولات و آمادگی برای ظهور بازبماند.
در نهایت، منابع اسلامی بر این باورند که نزاع حق و باطل در طول تاریخ ادامه داشته و در آخرالزمان به اوج میرسد. آگاهی از نقشهها و برنامههای جبهه باطل، تنها با دانش آیندهپژوهی مهدوی و رصد دقیق تحولات منطقهای و جهانی ممکن است. این رویکرد، جامعه اسلامی را به سمت آمادگی معنوی، سیاسی و اجتماعی برای تحقق وعده الهی و مقابله با فتنههای آخرالزمانی هدایت میکند.
در نهایت، نبرد ایران و اسرائیل و تحولات منطقه، از منظر هر دو سوی نزاع، نه صرفاً یک بحران سیاسی یا نظامی، بلکه بخشی از سناریوی بزرگتر آخرالزمانی است که هر دو طرف با رویکردی ایدئولوژیک و مذهبی دنبال میکنند. درک صحیح این ابعاد، برای تحلیل و مدیریت بحرانهای آینده و ایفای نقش در تحقق وعدههای الهی، ضروری است. جامعه اسلامی، با تکیه بر آموزههای مهدوی و آیندهپژوهی دینی، باید همواره هوشیار، آگاه و آماده برای ایفای نقش خود در تحقق وعده الهی و مقابله با توطئههای دشمنان باشد.
منبع: خبر فوری