به گزارش خبرنگار مهر، صبح جمعه، حوالی ساعت ۴ تا ۴:۳۰ بامداد، سکوت قصرشیرین با صدای دو انفجار پیاپی شکسته شد. این آغاز سناریوی تلخی بود که به شهادت مظلومانه فرامرز حضرتی، کارمند خدوم و حسابدار اداره بهزیستی قصرشیرین در حین امدادرسانی به همکارانش منجر شد.
دختر شهید حضرتی در گفتگویی اختصاصی با خبرنگار مهر، با چشمان اشکبار، جزئیات لحظه به لحظه را روایت کرد: صبح ساعت حدود چهار، چهار و نیم بود صدای دو انفجار آمد و ما همه خانه بودیم پدر من پیشم بود. بعد چند دقیقهای که گذشت یک دفعه یکی از همکارای بابا باهاش تماس گرفت گفت که کمکم کن زخمی شدم دقیقاً نمی دونم دیگه چه شد. بابا هم همین طوری با همون لباسهای خانه فقط یک پیرهن پوشید و چفیه آشپزیش به پیشانیاش رفت. بعد از چند دقیقه باهاش تماس گرفتم، گفتم بابا خوبی؟ گفت آره. گفتم بابا آقای صادقی خوبه؟ گفت آره اونم خوبه. داشتم باهاش تلفنی صحبت میکردم، گفتم بابا کی برمی گردی؟ گفت حالم خوبه یک کم کمک میکنم برمی گردم.
صدای دختر شهید لحظه به لحظه آغشته به بغض و درد میشود، گویی صحنههای آن صبح دوباره پیش چشمانش جان میگیرند: گوشی رو که قطع کردم همین جوری داشتم از پنجره اتاق نگاه میکردم بیرون. پشت بیمارستان میشد اداره بابا اینا. دو دقیقه ازش نگذشت، همونجوری داشتم نگاه میکردم که یک دفعه دو انفجار دیگه اتفاق افتاد. هر چی به بابا زنگ زدم جواب نداد.
دختر شهید حضرتی در ادامه صحبتهایش، به اظهارات کذب رژیم صهیونیستی مبنی بر هدف قرار دادن اهداف نظامی به شدت اعتراض کرد و با قاطعیت این ادعاها را دروغ خواند.