خبرگزاری مهر، یادداشت مهمان: در روزهایی که صحنه نبرد، سایه شکست را بر سر رژیم صهیونیستی انداخته، و منطقه بیش از هر زمان دیگری بوی تغییر میدهد، دونالد ترامپ مردی که روزی در کاخ سفید، توافقها را «پاره» میکرد و امروز برای توافق، دست به هر بلوفی میزند دوباره پای ایران را به میدان کشیده است. ترامپ که تا پیش از این، بارها به صورت رسمی و غیررسمی اعلام کرده بود در این جنگ دخالت نمیکند، تا مانع از از بین رفتن منابع آمریکا در منطقه شود، حالا با لحنی تهدیدآمیز اعلام کرده، به تهران حمله خواهد کرد و شخصاً وارد جنگ ایران و اسرائیل میشود. اما آیا این حرفها را باید جدی گرفت؟ یا این هم صرفاً برگ دیگری از دفتر بازیهای پرهیاهوی مردی است که در سیاست خارجیاش، هیجان را جای استراتژی نشانده است؟
سابقه ترامپ در تهدیدهای پرطمطراق اما خالی، کم نیست. آمریکاییها در اوج جنگ یمن، با لحنی مشابه، وعده پاسخ قاطع و آتشین به حملات انصارالله را میدادند، اما عملاً هیچگاه نتوانستند نزدیک آن شعارها و تهدیدها شوند. اکنون نیز به نظر میرسد ترامپ در حال تکرار همان نمایش است: صدای بلند، با پشتوانه خالی.
تناقضگوییهای ترامپ در این روزها به طرز عجیبی افزایش یافته است. او از یک سو دم از لزوم جنگ میزند، از سوی دیگر تلاش میکند تصویری از خود به نمایش بگذارد که قادر است با «تدبیر شخصی» بحران ایران را مهار کند. این دو تصویر، در واقع دو لبه یک پروژهاند؛ پروژهای که حالا با شکستهای میدانی رژیم صهیونیستی، به بنبست رسیده است. پروژهای که از ابتدا با نقش آفرینی خود ترامپ آغاز شد، با یک نمایش تبلیغاتی در فشار حداکثری ادامه یافت و نهایتاً به این نقطه رسید که ترامپ میخواست بگوید: ایران را پای میز مذاکره آوردم، حالا هم میتوانم با جنگ، کار را یکسره کنم.
اما اوضاع در میدان چندان وفق مراد آمریکا و رژیم صهیونیستی نیست. جنگی که ترامپ آن را به مثابه «چکش نهایی» برای اثبات خود میخواست، اکنون دارد به گور دستهجمعی سیاستهای آمریکا در خاورمیانه تبدیل میشود. اسرائیل نهتنها نتوانست کار را تمام کند، بلکه در باتلاق نبرد گیر کرده است. ارتشی که زمانی خود را «شکستناپذیر» میدانست، حالا گرفتار جنگی شده است که هیچ انتها و افق روشنی در آن برای خود نمیبیند.
از اینرو، تهدیدهای ترامپ بیش از آنکه راهبردی باشد، رنگ روانی دارد. در واقع او دارد برای فرزند معنوی آمریکا اسرائیل نقش پدرانه بازی میکند. یک روحیهبخشی از آن سوی اقیانوس، برای ارتشی که روحیهاش را در پناهگاهها جا گذاشته است. و برای سانسور واقعیت میدان دست به هر کاری میزند. اما واقعیت میدان، بیاعتنا به حرفها و هیاهوهای انتخاباتی آمریکا، مسیر خودش را میرود.
وضعیت فعلی اسرائیل نهتنها چالش بزرگی برای امنیت رژیم صهیونیستی است، بلکه دستان آمریکا را نیز در منطقه میبندد. هر چه اسرائیل در باتلاق عمیقتر فرو رود، نفوذ منطقهای آمریکا نیز کمرنگتر خواهد شد. در چنین شرایطی، همهچیز برای ترامپ، نه با انفجار، که با «سوختن» در حال تمام شدن است: پروژه او، قبل از آنکه به نتیجه واقعی برسد، از درون فروریخته است.
شاید ترامپ، بار دیگر بتواند رسانهها را با کلمات درشت پر کند، اما خاورمیانه، اینبار منتظرش نمانده است. موازنه قدرت در حال جابهجایی است. و اینبار نه با توافق و مذاکره، که در میدانهای واقعی و پرهزینه، آینده در حال نوشته شدن است.