به گزارش همشهری آنلاین، محسن ردادی-عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی: اکنون که وضعیت به گونهای پیش رفته که تهاجم رژیم صهیونیستی به وطن عزیزمان با وقفهای مواجه شده و آتشبس شکل گرفته باید نسبت به این وضعیت جدید آگاهی و فهم درستی داشته باشیم. زیرا سادهسازی یک واقعیت عمیق، ناخواسته یا آگاهانه به استمرار بحران دامن میزنند. آتشبس در بسیاری از موارد، ابزار مدیریت بحران است، نه حل آن. بهخصوص هنگامی که صورت مسئله، تجاوز ساختاری و تهدید مستمر است، آتشبس نمیتواند جانشین صلح شود. در شرایطی که یک طرف، بهطور پیوسته به تجاوز، ترور، خرابکاری و تهدید مستقیم ادامه میدهد، آتشبس تنها یک «وقفه تاکتیکی» است و نه راهکار راهبردی.
1. آتشبس، نه پایان جنگ بلکه وقفهای در آن است واقعیت این است که مسئله ایران و رژیم صهیونیستی، منازعهای تصادفی یا موقتی نیست؛ این جنگ، ریشه در تضادهای ساختاری و وجودی دارد. از حمایت این رژیم از تجزیهطلبی و ترور در ایران تا ترور دانشمندان و تهدیدهای هستهای و حملات سایبری، دشمنی میان این دو طرف، فراتر از یک بحران تاکتیکی است. آتشبس، مادامی که تهدید اصلی و عامل منازعه (رژیم صهیونیستی) پابرجاست، به صلح منجر نمیشود؛ بلکه صرفاً وقفهای در جنگ ایجاد میکند. اگر آتشبس را به صورت صلح فهم کنیم، در معرض آسیب شدیدی قرار میگیریم. البته بیانیه شورای عالی امنیت ملی نشان میدهد که مفهوم آتشبس کاملا فهم شده و آن را به معنای صلح در نظر نگرفتهاند. این فهم واقعی از آتشبس باید به درستی به مردم هم منتقل شود. سوال این نیست که اکنون باید به جنگ ادامه دهیم یا خیر؟ بلکه سوال درست این است که آیا برای ادامه جنگ خودمان را آماده کردهایم؟
2. آتشبس، وضعیت آمادهباش است نه آزادباش! در شرایطی که یک ملت یا نظام سیاسی در حال دفاع مشروع از خود در برابر متجاوز است، برقراری آتشبس نباید منجر به از دست دادن هوشیاری در برابر دشمن منجر شود. در دوره آتشبس نباید پیامی از تردید، ناتوانی یا تزلزل به دشمن مخابره شود. ایران حتما باید از ابزار دیپلماسی استفاده کند و این روزها نیز وزیر محترم امور خارجه در حال مجاهدت در این میدان هستند.
3. تجربه جنگ جهانی اول؛ صلح سست، جنگ خونینتر یکی از عبرتهای تاریخی که نباید فراموش شود، پیامدهای «صلح شتابزده» پس از جنگ جهانی اول است. قرارداد صلح ورسای، که بدون اصلاح ریشههای منازعه و بدون حذف تهدیدهای بنیادین برقرار شد، نهتنها صلح نیاورد بلکه زمینهساز ظهور فاشیسم و شعلهور شدن جنگ جهانی دوم شد؛ جنگی بهمراتب خونبارتر و گستردهتر. تجربه تاریخی به ما میگوید که صلحِ بدون عدالت، صلحِ بدون اصلاح ساختار تهدید و صلحِ مبتنی بر فشار بر طرف مقاوم، در حقیقت، پرورنده جنگی دیگر است.
4.برای صلحی پایدار، باید از آتشبس عبور کرد صلح واقعی، نه در «توقف موقت شلیک» بلکه در «رفع بنیادین تهدید» است. اگر هدف، ثبات منطقه، امنیت ملتها و پایان واقعی جنگهاست، مسیر آن نه از آتشبسهای نمایشی بلکه از «بازدارندگی راهبردی» و «تنبیه متجاوز» میگذرد. آتشبس، اگر صرفاً ابزاری برای توقف پاسخ به تجاوز باشد، نه خیرخواهی که خیانت به صلح است. خیرخواهی واقعی، آن است که به صلحی ریشهدار، پایدار و متکی بر عدالت بیندیشیم؛ و لازمه این صلح، ایستادگی در برابر تجاوز است، نه عقبنشینی از آن.