به گزارش تابناک، این پرونده بیست و یکم دی ماه سال ۹۸ ورق خورد. آن روز به پلیس یکی از شهرهای استان فارس خبر رسید که دختری جوان به قتل رسیده است. پیکر بی جان دختر جوان در چند متری بیمارستانی رها شده بود که توسط رهگذران به بیمارستان انتقال یافت، اما او نفس نمیکشید و قلبش از تپش ایستاده بود. پزشکان نیز اعلام کردند که او بر اثر خفگی جان باخته و به قتل رسیده است. در این شرایط کارآگاهان جنایی به بررسی دوربینهای مداربستهای که در اطراف بیمارستان وجود داشت پرداختند و مشخص شد که راننده یک خودروی پراید، پس از توقف کنار خیابان، پیکر بی جان او را در چند قدمی بیمارستان رها کرد و سپس متواری شد.
۲۰ ساعت بعد
در ادامه تحقیقات هویت مقتول نیز به دست آمد؛ او دختری ۲۳ ساله به نام سارا بود که به گفته خانواده اش آخرین بار با یکی از دوستانش قرار داشته و خانه را ترک کرده بود. درحالیکه تحقیقات برای کشف اسرار این جنایت مرموز ادامه داشت، ۲۰ ساعت بعد پسری جوان به نام سروش راهی اداره پلیس شد و اعتراف که قاتل ساراست و ناخواسته دست به این جنایت زده است.
شکست عشقی
متهم که ۲۸ ساله بود، درباره جزییات قتل دختر جوان گفت: حدود یک سال قبل با سارا آشنا شدم. مدتی بعد به یکدیگر علاقهمند شدیم و میخواستیم با هم ازدواج کنیم، اما این اواخر رفتارهای سارا تغییر کرده بود و دیگر مرا نمیخواست. او ادامه داد: روز حادثه با سارا قرار گذاشتم تا با یکدیگر صحبت کنیم. او وقتی سوار ماشین من شد، گفت باید به این رابطه پایان بدهیم. او گفت که دیگر حاضر نیست با من ازدواج کند و حرفهای او موجب شد تا من به شدت عصبانی شوم. وی گفت: نتوانستم خشم خود را کنترل کنم و ناخواسته دستانم را روی گلوی او قرار دادم تا بی جان شد. با این حال فکر نمیکردم او جان باخته است و به همین دلیل در چند قدمی بیمارستان رهایش کردم به امید اینکه نجات پیدا کند، اما او زنده نماند.
قصاص
سروش بعد از مدتی در دادگاه کیفری استان فارس محاکمه و به قصاص محکوم شد. هرچند به حکم اعتراض کرد و پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما قضات دیوان، مهر تایید بر این حکم زدند و شمارش معکوس برای قصاص قاتل آغاز شد، اما چند وقت قبل، اتفاق عجیبی رقم خورد که موجب شد اولیای دم از قصاص قاتل، گذشت کنند.
نقشه ناتمام قتل در زندان
قرار بود سروش پای چوبه دار برود و قصاص شود، اما چند روز قبل متوجه شد که یکی از هم بندی هایش به نام مجید قرار است یکی از زندانیان را به قتل برساند. او با پادرمیانی مانع قتل شد و این خبر به گوش اولیای دم رسید. همین موجب شد تا پدر و مادر سارا به خاطر رضای خدا و حرمت ماه محرم، سروش قاتل دخترشان را ببخشند. به این ترتیب سروش از مجازات قصاص رهایی یافت. او گفت: از روزی که ناخواسته مرتکب قتل شدم و به زندان افتادم، هر پنجشنبه به نیت سارا، خیرات پخش میکردم. برایش نماز میخواندم. قرآن میخواندم و روزه میگرفتم. با انجام این کارها، عذاب وجدانم کمتر میشد. حتی با خانواده مقتولان تماس میگرفتم تا با پادرمیانی و صحبت، هم بندی هایم را از مجازات قصاص نجات بدهم تا اینکه مدتی قبل متوجه شدم یکی از هم بندی هایم که رضایت گرفته بود قصد دارد یکی از زندانیان را به قتل برساند. آنها با یکدیگر دچار اختلافات شدید شده و برای یکدیگر کری میخواندند. هم بندی من، یک تیزی درست کرده و میخواست در هواخوری جان، یکی از زندانیان را بگیرد. وقتی پی به نقشه او بردم به سراغ دوستان فردی رفتم که قرار بود به قتل برسد. از آنها خواستم تا از هم بندی من طلب بخشش کنند تا جنایت رخ ندهد. چون قرار بود هم بندی من به زودی از زندان آزاد شود و چنانچه قتلی مرتکب میشد بار دیگر کابوس طناب دار میدید. این موضوع به خیر گذشت و با پادرمیانی من، جنایت شکل نگرفت تا اینکه شنیدم این خبر به گوش پدر و مادر سارا رسیده و آنها تصمیم گرفتند به من زندگی ببخشند. نذر کردم اگر آزاد شوم به کربلا بروم و در آنجا برای آرامش روح سارا، خیرات پخش کنم.