به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، دوازده روز تمام، ایران و اسرائیل درگیر نبردی بیسابقه بودند؛ جنگی که ماهیت آن با درگیریهای کلاسیک تفاوتهای اساسی داشت. پهپادها و موشکها تنها ابزارهای این تقابل نبودند. جنگ روانی، فضاسازیهای رسانهای، عملیات سایبری و استفاده از فناوریهای پیشرفته، این درگیری را به نمونهای تمامعیار از «جنگ نوین» بدل کرد. در حالیکه تحلیلهای سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک این بحران در صدر خبرها و تحلیلها قرار داشت، یک بُعد حیاتی و زیرپوستی تقریباً بهکلی نادیده گرفته شد: پیامدهای زیستمحیطی این جنگ و آسیبهای وارده به اکوسیستمهای طبیعی و حیاتوحش ایران.
صدرالدین علیپور، دکترای تخصصی محیط زیست، در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی رکنا هشدار میدهد: «سکوت درباره اثرات محیطزیستی این جنگ، نهفقط یک غفلت بلکه یک فاجعه است. اگر نگوییم شدیدتر، دستکم باید بپذیریم که آسیبهای زیستمحیطی میتوانند طولانیتر و عمیقتر از خسارات انسانی و اقتصادی باشند.»
علیپور میگوید: «در هر جنگی، چه در مناطق شهری و چه در طبیعت، اگر محیطزیست را یک سیستم یکپارچه و بههمپیوسته بدانیم، هیچیک از اجزای این سیستم از تخریب در امان نخواهند ماند. انفجار موشکها، امواج صوتی ناشی از آنها، آتشسوزی، پراکندگی ذرات ناشناخته، ورود فلزات سنگین و ترکیبات شیمیایی به خاک و هوا... همه اینها زنجیرهی حیات را مختل میکنند.»
او تأکید میکند: بسیاری از مواد مورد استفاده در کلاهکهای انفجاری میتوانند برای خاک، منابع آب، گونههای جانوری و حتی انسان سمی و ماندگار باشند. این ترکیبات میتوانند در خاک نفوذ کرده، سفرههای آب زیرزمینی را آلوده کنند و در نتیجه وارد چرخه غذایی شوند.این یعنی آسیب به تنوع زیستی، تهدید سلامت انسانها و نابودی کشاورزی در مناطق درگیر جنگ.
اما خطرناکترین وجه این نبرد به گفته علیپور، حملات هوایی به تأسیسات هستهای بوده است. وی تاکید می کند: «این حملات فقط یک انفجار نیست. وقتی مراکز هستهای هدف قرار میگیرند، احتمال نشت رادیواکتیو و عناصر خطرناک وجود دارد؛ مسائلی که نهتنها محیطزیست محلی بلکه کل منطقه را تحتتأثیر قرار میدهد.»
او یادآور میشود: این تأسیسات معمولاً در نزدیکی منابع طبیعی مانند تالابها یا مناطق کمجمعیت ولی زیستمحور ساخته میشوند تا خطرات انسانی کاهش یابد، اما همین مجاورت، در زمان حمله، به نقطهضعف بزرگی تبدیل میشود.آلودگی خاک، منابع آب، نفوذ مواد رادیواکتیو به جو و بارندگیهای آلوده میتواند برای دههها یک منطقه را نابارور و سمی کند.
علیپور با ارجاع به تجربیات مشابه در سایر جنگها تأکید میکند: بسیاری از خاکها پس از جنگ برای سالها کشاورزیناپذیر باقی میمانند.فلزات سنگین، مواد سمی و آثار انفجار باعث فرسایش شدید خاک، خشکی پوشش گیاهی و از بین رفتن ذخایر آبی میشوند. همچنین انفجار و آلودگی، گونههای جانوری را به سمت مهاجرت یا انقراض سوق میدهد.
او بر ضرورت آغاز فوری پایشهای علمی تأکید میکند: «باید همین حالا تیمهای تخصصی وارد میدان شوند و نمونهبرداری از خاک، آب، پوشش گیاهی و گونههای جانوری انجام دهند. این دادهها نهتنها برای مدیریت محیطزیست ضروریاند، بلکه برای مطالبهگری حقوقی و دریافت غرامت از نهادهای بینالمللی باید مستند شوند.»
علیپور معتقد است: نهادهایی چون برنامه محیطزیست سازمان ملل (UNEP) باید فوراً وارد عمل شوند و گزارشهای مستقلی منتشر کنند.
او یادآور میشود: در تاریخ مواردی وجود دارد که سازمان ملل پس از جنگها، کمیتههای حقیقتیاب برای بررسی اثرات زیستمحیطی تشکیل داده است. الان هم وقت آن است که این اتفاق بیفتد.
بهزعم او، رسانهها نیز باید سکوت خود را بشکنند و تاکید می کند: یکی از دلایل تکرار فجایع زیستمحیطی، همین بیتوجهی رسانهای است. تخریب طبیعت چون بیزبان است، اغلب کماهمیت تلقی میشود؛ در حالیکه یکی از نخستین قربانیان هر جنگ، محیطزیست است.
از نظر علیپور، مبارزه با این بحران، فقط فنی نیست؛ اخلاقی و تاریخی است و بیان می دارد: ما با یک ضرورت فوری روبهرو هستیم. شکلگیری یک اجماع جهانی برای ممنوعیت آسیب به محیطزیست در جریان جنگها. همانطور که حقوق غیرنظامیان در کنوانسیون ژنو به رسمیت شناخته شده، باید حقوق طبیعت نیز وارد نظام حقوقی بینالمللی شود.
او خواهان ایجاد کمپینهای رسانهای، مشارکت دانشگاهها، کنشگران زیستمحیطی و نهادهای مدنی برای فشار به دولتها و نهادهای بینالمللی است.
به باور او، اگر این جنگ به یک نقطه عطف برای تدوین پروتکلهای الزامآور زیستمحیطی در زمان جنگ بدل نشود، فجایع خاموش و تدریجی طبیعت ادامه خواهد یافت.
صدر الدین علیپور تاکید داشت: ایران باید از ظرفیت نهادهای همپیمان خود، مانند بریکس، سازمان همکاری شانگهای و بهویژه مجمع کشورهای اسلامی، کشورهایی که در منطقه ما قرار دارند، استفاده کند. تکرار چنین حوادثی میتواند پیامدهای گستردهای داشته باشد که صرفاً محدود به یک کشور نیست، بلکه در ابعاد وسیعتر، ممکن است چندین کشور را بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم درگیر کند و اثرات آن تا سالیان طولانی باقی بماند.در این زمینه، تجربههای تاریخی نیز وجود دارد. فاجعههایی مانند هیروشیما یا چرنوبیل، نشان دادند که تشعشعات رادیواکتیو نهتنها در زمان وقوع حادثه باعث مرگ انسانها شدند، بلکه آثار مخرب آنها بر اکوسیستم، هوا، خاک و آب تا سالها ادامه داشت. این آثار حتی در نسلهای بعدی نیز به شکل جهشهای ژنتیکی و ناهنجاریهای مادرزادی مشاهده شد.
علیپور هشدار میدهد: «پایش علمی از مناطق درگیر، بررسی سلامت زیستگاههای طبیعی، نمونهبرداری از خاک و آب، شناسایی فلزات سنگین و آلودگیهای رادیواکتیو باید همین حالا آغاز شود. این مطالعات باید بر اساس استانداردهای بینالمللی انجام شوند تا بتوانند پشتوانهی حقوقی، زیستمحیطی و حتی دیپلماتیک برای جامعه ایران و منطقه فراهم کنند.»