سالهاست فریاد میزنیم، که چیزی را که مردم خود به چشم میبینند و با پوست و گوشت احساس میکنند، نمیشود وارونه به خود آنها القا کرد.
به گزارش سرویس اجتماعی تابناک، رفتار مردم و نجابت و غیرتشان در معرکهی حملهی اسرائیل، باید به مسئولان این درس را بدهد که دوران "ما بهتر میدانیم" تمام شده است. اساساً هم این شیوه، اشتباهی بوده از اول، که تکرارش بزرگترین اشتباه و امالخطایا خواهد بود. تاریخ نشان داده که بازندهی این بازیِ یکطرفه، همیشه همان کسی است که گمان میکند "حقیقت" ملکِ مطلقِ اوست.
این آتشبسِ موقتِ تاریخ، فرصتی است برای بازنگری.
جنگِ اخیر، آیینهای بود روبروی چشمانِ ما. آیینهای که نشان داد مردمِ این سرزمین، حتی با همهی اختلافنظرها، وقتی پایِ میهن در میان باشد، چون کوه میایستند. اما مسئله اینجاست: این "وحدتِ ضروری" را چگونه نگه داریم؟ با همان زبانِ مصلحتآمیزِ همیشگی؟ با همان آمارها و عددسازیها و گزارشهای خوشرنگونقشی که نه ما، نه شما و نه مردم هیچگاه باورش نکردیم؟ مردمی که زیرِ آتشِ موشکها خوابیدند و بیدار شدند، دیگر با "داستانسراییهای رسمی" سیراب نمیشوند. اگر حماسهای بوده، مردم آن را در خیابانها و کوچهها دیدهاند، نه در بیانیههای پرطمطراق.
نسلِ جدید، که روزی به چشمِ غریبه مینگریستیدش، امروز دوشادوشِ شما ایستاده است. نه، آنان را دشمن به آغوشِ ما بازنگرداند ـ آنان همواره فرزندانِ این خاک بودند، ما بودیم که زبانِ گفتگویِ نوین را نیاموختیم.
مردم انتظار تغییر در رفتارهای مسئولان را دارند. دوست ندارند دیگر شاهد مسئلهسازیهای پرهزینه از نامسئلهها باشند. اما با وجود اذعان مدیران و مسئولان به این موضوع، باز هم رفتارها و مواضع پیشین در آنها خودنمایی میکند و چهبسا شیب آن تندتر نیز شده است.
جوانِ معترضِ دیروز، امروز دوشادوشِ بسیجی ایستاد و از ایران دفاع کرد. این یعنی چه؟ یعنی این نسل، تشنهی "احترام" است، نه شعار. تشنهی "صداقت" است، نه ژستهای سیاسی. شما اگر کمی از برجِ بلندِ قدرت پایین بیایید، میبینید که مردم ـ همانها که گاهی به خاطرِ یک اعتراضِ صنفی، "اخلالگر" خطابشان میکنید ـ هنوز هم حاضرند برای این مملکت جان بدهند. اما به یک شرط: که به آنها دروغ نگویید. که به شعورشان توهین نکنید.
همین نسل زد و آلفا. "اینها نه بیتفاوتند، نه بیریشهاند، نه بیغیرت؛ آنها حسابگرتر از ما بزرگ شدهاند." برای گفتوگو با این نسل، میخواهید بر روال گذشته باشید؟
این نسل، عشقش را هم با ماشینحساب میسنجد! تعجب نکنید. همانقدر که ما در هیجاناتِ انقلابی غرق میشدیم، اینها "هزینهفایده"ی هر حرکتی را محاسبه میکنند. آیا این بد است؟ نه. فقط ترسناک است برای کسانی که هنوز باور نکردهاند "احساساتِ کنترلشده، لزوماً سرد نیست."
پسری به پدرش میگفت: "بابا، تو برای یک شعار، جان میدادی؛ من برای یک نتیجه." و پدر ـ که روزی این حرفها را برنمیتابید ـ حالا معتقد است که او اتفاقا ثمرهی همان آرزویِ پنهانِ خودش است؛ آرزویِ نسلی که نخواست تا راههایِ شکستخوردهی خود را تکرار کند.
آری، این نسل روی کاناپه لم میدهد و جهان را زیرورو میکند! و تو برای این نسل چه حرفی داری؟ اغراقگوییها و وارونهنماییها دیگر جواب نمیدهد. او پیش از ما در جریان واقعیت است. حتی در مورد همین جنگ اخیر هم، تحلیلها و حرفهایش، گاه از عمدهی مسئولین، واقعیتر و ملموستر است.
اگر میخواهید بدانید چرا گاهی سکوت میکنند، به این جملهی دوم پسر نسل جدید گوش دهید: "ما وقتی حرف میزنیم که بدانیم شنیده میشویم؛ نه وقتی که مجبورمان کنند داد بزنیم."
آقای لاریجانی از لزوم تغییر رفتارها سخن میگویند و خیلیها روی این موضوع تأکید دارند. اما افسوس که خود همین دغدغه و چالش هم، رفتهرفته تبدیل به ژست میشود. این یکی را به عنوان سرمایهی مهم این روزها، حفظش کنیم وگرنه، زیان خواهیم کرد.
اغراقها را کم کنید. واقعیتر و روی زمین قدم بزنید. چیزی را که من و شما دریافت میکنیم، مردم بیش و پیش از ما دریافتهاند. اغراق و غیرواقعیگویی با آنها، خسران خودمان است؛ فکر میکنیم که برد کردهایم، اما در اصل باخت دادهایم. به احترام این مردم و این خاک باید سرپا ایستاد و به پاسداشت آنها، واقعی تر سخن گفت.
حاکم خوشبخت، حاکمی است که بر مردمانی خوشبخت حکومت کند و خوشبختی با عددهای ساختگی و مواضع انتزاعی حاصل نمیشود. با شعار حاصل نمیشود. به قول آن فیلم سینمایی، خوشبختی در دل آدمهاست و وقتش که فرا میرسد، خود را نشان خواهد داد.