همشهری آنلاین-سحر جعفریانعصر:خبری از باند و میکروفون نیست و این یعنی چهارپایهخوانی که حالا بسیاری از رهگذران حوالی مسجد قدیمی حضرت رسول، نازیآباد را سوی خود کشاندهاست. رهگذرانی که برخی سنشان به چهارپایهخوانیهای متداول بازار و بزرگان این رسم یکی مثل شاهحسین بهاری در راسته بزازها میرسد و یا از سالخوردگانی دیگر شنیدهاند. شنیدههایی خاطرهانگیز که این روزها و شبها در دیدن و هوایش هستند...زیر طاق ضربی غرفههای تکیه همایونی دولت که چهلچراغهایی چشمگیر از بالایشان آویزان است اشک میریزند. یا میان تکیه نیاوران، چال، نفرآباد و بازاریان ماتمگرفتهاند. دسته عزاداران یکی پس از دیگری میآیند و میروند؛ حلبیسازها، کاشانیها، فراشها و زنبورکچیها. لابهلای دستهها، کسانی روی چهارپایه، بلند میشوند: «حسین سرباز ره دین بود...». محمد و باقی جوانهای تکیه قدیمی مسجدیهای نازیآباد وارثان همان چهارپایهخوانانند.
نوشیده شیر و گرفته لقمه از حُب حسین
تکایا و هیئات پرشمارند؛ بَرِ معبری شلوغ یا خَمِ گذری خلوت. از شمال شهر تا پایین آن که از دست تراکم جا نیست اما ساکنانش هیچ از نوکری سیدالشهدا دریغ نمیکنند. یکی به قدر پیراهن سیاه پوشیدن و دیگری به قیمت بار گذاشتن چند دیگ قیمه نذری. انگار همگیشان چه پیر و جوان چه مرد و زن و چه آنها که مذهبیاند و یا امروزی حُب حسین (ع) را با شیر مادر نوشیده و با نان پدر لقمه گرفتهاند و آن را نه فقط در قلب که در استخوان دارند.
یک تکیه قدیمی، یک رسم قدیمی
محمد، پا جای پای پدربزرگ خدابیامرزش گذاشتهاست. کربلایی محمود که چهارپایهخوان خوش صدایی بود و حجرهای کوچک در بازار بزازها داشت. از سر همین حجرهداری در بازار بود که چهارپایهخوانی یاد گرفت. روز و شبهای محرم در بازار تهران، حال و هوایی دیگر دارد. از دستهگردانی اصناف تا علمکشیِ باباشملها که گاهی کسی میانشان چهارپایهخوانی میکرد. اینها را محمد در حالی که نسخههای دستنویس مداحی و تعزیه (متعلق به پدربزرگش) را به دنبال نوحهای قدیمی زیر و رو میکند به خاطر میآورد: «کاری به ریشههای مذهبی چهارپایهخوانی ندارم، حتی به ویژگیهای اعتقادی و سیاسی افرادی که مداحی میکنند و دیگران، آنها را بیشتر با آن ویژگیها میشناسند هم کاری ندارم. حرفم این است که چهارپایهخوانی یک سبک هنری است و باید به نسلهای بعد برسد.»
اشکریزانِ پای چهارپایهخوانان
هر شب از شبهای دهه نخست محرم قبل از اینکه عزاداران تکیه مسجدیهای نازیآباد، خیابان به خیابان پیش بر سر و سینه بکوبند حاجمهدی اکبری (مداح اصلی تکیه) محمد را صدا میزند برای چهارپایهخوانی. محمد هم به سفارشهای پدربزرگ، با صدایی بلند و در کمتر از ۱۰ دقیقه هم روضه میخواند هم نوحه میگوید و هم عزاداران را به دَم میاندازد. صدایش سوز دارد وخوب میداند اشعار ترکی بر صدا و سوز آن، خوب مینشیند: «حسین گَلدی کربلایه قوناق...».
نذرهای بعد از این
وقت این آموزشها، اغلب جوانها گوش تیز میکنند. حتی امیر که کفش عزاداران را جفت میکند یا دوستش که تند تند استکانهای چای را میشوید و خشک میکند. بسیاری از جوانهای این تکیه قدیمی وقت حضورشان در کنکور رسیده و معمولا از هیچ فرصتیبرای درس خواندن و تست زدن غافل نمیشوند. جز شبهای محرم که همیشه برایشان تافتهای جدا بافته بوده و هست. نذر کردهانداگر کنکور را یک ضرب در رشته دلخواه قبول شوند زمانهایی از شغلشان را صرف نیازمندان کنند. این را عموشکرالله یادشان داده: «از پاداش نوکری برای امامحسین، خرج خود امام حسین کنید...»