۱- برای پاسخ به این سوال باید ابتدا اندکی از تحلیل های رایج و متاثر از شرایط روز کشور فاصله گرفت و بر محوری ترین دسیسه صهیونی- بویژه در ۲۵ سال گذشته- متمرکز شد. از نگاه نگارنده، نهادینه سازی دوقطبی های خصمانه در جمهوری اسلامی مهم ترین دسیسه صهیونی در ربع قرن گذشته بوده است. این دسیسه صهیونی اهدافی نظیر تضعیف نهاد روحانیت، افزایش منازعات سیاسی داخلی، تحکیم اختلافات قومی و مذهبی، تثبیت ناکارآمدی اقتصادی، تحکیم دشمنی های منطقه ای و از همه مهم تر القای «تردید ملی» در «عدم تاثیر رای اکثریت مردم» بر آینده ایران را در مقاطع مختلف دنبال کرده است. البته از ذکر مصادیق بسیار متعدد این موضوعات می گذرم، چرا که بیان آنها خودش موجب تفرقه جدیدی می شود، ولی برای فهم بیشتر موضوع تنها به ذکر یکی از آخرین مصادیق آن می پردازم که اگر حرف اصرار کنندگان و متحصنین بر اجرای قانون عفاف و حجاب در کشور به کرسی نشسته بود و رئیس جمهور مجبور به ایستادن مقابل مردم می شد، چه کمک ناخواسته ای به جنگ محتوم صهیونی علیه کشورمان می کرد و چه لطمه جبران ناپذیری به وفاق ملی در دفاع ملی وارد میساخت. البته این را باید همین جا متذکر شوم، که طرح این موضوع هرگز به معنای زیر سوال بردن نیت و هدف وضع کنندگان و اصرار کنندگان بر اجرای قانون عفاف و حجاب نیست، ولی چون قاعده توجه به مصلحت نظام در آن رعایت نشده بود، می توانست ناخواسته به تحقق هدف شوم و خبیثانه رژیم صهیونیستی در تحمیل جنگ ۱۲ روزه، کمک کند که خوشبختانه به تدبیر نظام اینگونه نشد. درست شبیه اقدامی که برخی نمایندگان مجلس در سال ۶۵ در طرح سوال از وزیر وقت امور خارجه پیرامون ماجرای مک فارلین کردند که می توانست موجب شکاف بزرگی در کشور آنهم در زمان جنگ شود که خوشبختانه در آن زمان هم با تادیب تاریخی امام و ایراد سخنرانی معروف «این تذهبون» خنثی شد!.
۲- با توضیح مختصری که درباره تاریخچه دسیسه صهیونی دادم و با تمرکز لازم بر مبانی آن متوجه خواهید شد، هدف اصلی رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه علیه جمهوری اسلامی ایران فرآتر از ابعاد نظامی آن، تحمیل «شکست سیاسی» به نظام اسلامی با فعال شدن احتمالی گسل های ناشی از نارضایتی های اقتصادی و دوقطبی های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اختلافات قومی و مذهبی در کشور در پی تجاوز سنگین نظامی بود که خوشبختانه نه تنها اینگونه نشد، بلکه به طرز بی سابقه ای موجب شد، جریانها و کسانی به صف دفاع از کیان ایران بپیوندند که تا همین یک ماه قبل در صف اول منتقدان جمهوری اسلامی بودند!.
۳- اتحاد بی سابقه ایرانیان در دفاع ملی ۱۲ روزه، تحلیل اصلی دسیسه صهیونی را با یک «ضد تحلیل» کاملا غیر قابل پیش بینی روبرو کرد و آنها را در آستانه یک شکست سیاسی بزرگ در جنگ با ایران قرار داد. شکستی که می توانست فرآتر از خرابی های موشک باران تل آویو، اساس سیاسی حمله نظامی صهیونیستها و سیاست خارجی ترامپ را یکجا ویران کند. درباره سرنوشت نتانیاهو که همه چیز مشخص است ولی اگر ترامپ بخاطر همین شکست سیاسی، موفق به توافق با جمهوری اسلامی نشود، باید منتظر دومینویی از شکستهای سیاست خارجی خود در خاورمیانه و قفقاز باشد که به مرگ تدریجی هژمونی شخصی او در جهان منتهی خواهد شد.
۴- ترامپ برای عبور از این شکست سیاسی آنهم پس از مشارکت پر هزینه در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، راهی جز عبور مقطعی از واقع گرایی تهاجمی خود در طرح مذاکره با ایران نداشت و به نوعی مجبور شد به «تهدید رهبری جمهوری اسلامی» روی بیاورد که این اقدام کور، نه تنها نتیجه لازم را برایش در داخل کشور به ارمغان نیاورد، بلکه دو ضرر جدی خارجی هم برایش بجا گذاشت. ضرر اول این بود که ترامپ با این اقدام به نوعی سپر بلای شکست سیاسی صهیونیستها در جنگ با ایران شد و ضرر دوم هم احتمال انجام توافق احتمالی خودش با ایران را- که قریب ۳۰ روز قبل در آستانه رسیدن به آن بود- کاملا کاهش داد.
۵- با تمام این توضیحات، در چنین شرایطی ما باید در مقابل تهدید ترامپ علیه بالاترین مقام کشورمان آنهم در فضای مذاکره- جنگ چه کنیم؟. پیشنهاد نگارنده این است که در مقابل شخصیت ضد تحلیل ترامپ که امکان هر نوع پیش بینی را از رفتارها و اقدامات او سلب کرده است، ما نیز باید به اقدامات ضد تحلیل روی بیاوریم.
*فعال رسانه ای-دبیر سابق پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی
۲۹۲۹