حرفهایی شاعرانه با ترامپ!

تابناک پنج شنبه 12 تیر 1404 - 15:07
می دانم، این حرفها، بیشتر شاعرانه به نظر خواهند رسید تا واقعی. مثلا خواهند گفت شاعرانه ای است خطاب به ترامپ و سران جهان. در حالی که واژه هایش را من درد کشیدم. درد ملموس.

مهدی محمدی کلاسر_ امسال، عاشورا را نه فقط در روضه‌ها، که در بغض سنگینِ کوچه‌ پس‌کوچه‌های شهر دیدم. در چهره‌ی مادرانی که بر سینه اگر می زدند، رسم عزا برگزار نمی کردند. خود تجسم عزا بودند.پسرانشان را به خاک سپرده‌اند، اما هنوز قامت‌شان را خم نکرده‌اند.

 

 راستی چقدر خوب است عاشورا داریم؛ عاشورا تسلا می دهد و اگر نبود، گریه هامان با کدام اعتماد به نفس، اقتدار می شدند.

حرفهایی شاعرانه با ترامپ!

عاشورا و محرم دیگر فقط عزاداری نیست محرم خود ما بودیم؛ آه چرا این ماههای حرام تمام نمی شود؟ آن پدر قائمشهری را دیدی؟ مثل کوه مانده بود ولی از قله اش، مذاب آتشفشان بیرون می ریخت.

 

معنای مظلومیت

من تازه پی برده ام ب معنای مظلومیت‌. شده بود که حتی از این واژه بدم بیاید. اما حالا درک دیگری از این واژه دارم؛ مظلومیت، آن واژه هراسان و ضعف نیست؛ آن شمشادی است که تبرها بر تنومندی اش می زنند و او سر به آسمان با رگ و ریشه اش می گوید: خدایا تو شاهد باش. همین. این، مظلومی است که ستمگر را هراسان می‌کند.

 

دشمن همیشه بهانه می‌سازد. مثل کودکی لجباز که اول سنگ پرتاب می‌کند، بعد فریاد می‌زند: «او مرا زد!» آنها که شهرها را با بمب‌هایشان به خاکستر تبدیل کرده‌اند، حالا از «تهدید» های احتمالی حرف می‌زنند. آنها که خود، آفریننده‌ی وحشی‌ترین جنگ‌ها بوده‌اند، حالا درسِ «صلح» می‌دهند. صلحِ آنها همیشه شمشیری بوده است آویزان از کراوات‌های شان.

 

دشمن، همیشه بهانه می‌خواهد. کافی است تو را «تهدید» بخواند، حتی اگر خودش هزاران بی‌گناه را به خاک و خون کشیده باشد. کافی است بمب‌هایش را انبار کند، شهرها را با خاک یکسان سازد، و بعد، با چشمانی از خون پر، فریاد برآورد: این تو بودی که می‌خواستی مرا نابود کنی.

 

محکمه های جهان

سازمان ملل؟ این نهادِ زیبایِ روی کاغذ که قدرت‌مندان، پشتِ پرده‌ی آن، نقشه‌هایشان را می‌کشند. همان‌ها که روزی هیروشیما را نابود کردند، حالا می‌گویند: «هیچ‌کس حق ندارد سلاح هسته‌ای داشته باشد... جز ما!» ظلم همیشه خود را در لباسِ عدالت پنهان می‌کند و دیکتاتوری، در لباس صلاح اندیشی برای دیگران. اساسا کاش هیچ انسانی نسبت به انسان دیگر احساس مسئولیت نمی‌کرد.

حرفهایی شاعرانه با ترامپ!

دنیای امروز نتیجه همه احساس مسئولیت کردن‌های انسان‌ها برای همدیگر بوده است. کاش مرا با تو کاری نبود و ترا با دیگری. جمع که شدیم، پراکنده تر هم شدیم. 

 

لطفا در زرادخانه هایت برای من صلح نساز. آنکه بمب اتم را ساخت و علیه انسان به کار گرفت و هنوز انبارهایش پر است، نگران اتمی شدن احتمالی کسی است که می گوید بمب اتم حرام است. جالب است که بزرگترین قاضی های دنیا هم، همین استدلال ها را در محکمه های بزرگشان می پذیرند و حکم می دهند. ببین جهان به همین راحتی تحت سیطره قدرتمندان است. حالا همین را نسبت بگیر بین تمام آدمها. جایی که کسی زورش به دیگری برسد، دریغ نمی کند. و این است عاقبتش.

 

دنیایی که تو برای من ساختی و من برای تو ساختم، روایتِ عجیبی است. روایتِ جنگ است؛ فقط جنگ. ما همیشه بدبخت بوده ایم؛ شانس آورده ایم که حواسمان نیست. اگر خوب نگاه کنی خواهی دید که چارلی چاپلین درست گفته است ما در فاصله بین دو بدبختی ، گاه می‌خندیم و فکر می‌کنیم آن را زندگی کرده ایم. خوشبختی همین فاصله کوتاه بین بدبختی‌هاست که آن هم با خاطرات روزهای بد آذین بسته شده است. جنگ، زشت است؛ اما وقتی چاره‌ای جز جنگیدن نباشد، تسلیم شدن، خود نوعی مرگ است. ما با این مرگها، چگونه زندگی کرده ایم؟!

 

برترین بت پرستان تاریخ

این زمین، این تکه خاکِ کوچک در میانِ بی‌کرانگیِ کیهان، چه بلایی بر سرش آورده‌ایم؟ همه تاریخ و جغرافیای ما در همین یک تکه کره خاکی قرار گرفته بود و یک روز خوش به خود ندید. جنگ، نفرت، خون... انگار بشر جز این کاری بلد نیست. همه‌ی ما گناهکاریم، اما برخی گناه‌شان سنگین‌تر است. برخی، خدا را هم به خدمتِ قدرت گرفته‌اند. خدایشان نه مهربان است، نه دادگر؛ فقط بهانه‌ای است برای کشتار....

 

راستی چرا پرستیدن خدایی که یگانه است نتوانست میانِ ما محبت بیافریند؟ یک لحظه تصور کن این حال را؛ من اگر پدر تو را بشناسم و علاقمند او باشم، از همان لحظه، محبتی بین من و تو ایجاد می‌شود و هر وقت که همدیگر را دیدیم عمدتاً درباره پدر صحبت خواهیم کرد. به همین راحتی. همه بشریت ظاهرا خدا را می‌پرستد و عشق به خدا دارد، اما چرا هیچگاه محبتی بین ما ایجاد نشد؟ جوابش پیداست؛ از میان ما، انگارخدا پرستی رخت بربسته است. فکر می کنیم که هستیم اما بیشتر ما، عاشقِ خدایِ واقعی نیستیم؛ عاشقِ تصویرِ کوچکی هستیم که در خودمان ساخته‌ایم. بشر مدرن آگاه، اتفاقا در برترین دوره بت پرستی نفس می کشد.

 

امروز، شاید وقتِ آن رسیده که همه، از شرق تا غرب، و در همه عبادتگاهها، یک لحظه سکوت کنند.سکوتی که در آن، فقط صدای وجدان‌ها شنیده شود. شاید اگر یک بار، فقط یک بار، به جای سیاست، به انسانیت فکر کنیم، دنیا جای بهتری شود....

 

می دانم، این حرفها، بیشتر شاعرانه به نظر خواهند رسید تا واقعی. خواهند گفت شاعرانه ای است خطاب به ترامپ و سران جهان. در حالی که واژه هایش را من درد کشیدم. درد ملموس.

* مهدی محمدی کلاسر_ دبیر اجتماعی تابناک 

منبع خبر "تابناک" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.