کیاوش حافظی: 12 روز جنگ بین ایران و اسرائیل در حالی به آتشبس انجامید که همزمان صحنهای کمسابقه از همبستگی ملی شکل گرفت؛ از دانشجویان تا کارگران، از چهرههای منتقد در بند تا مهاجران دور از وطن، یک صدا شده بودند.
پشت پرده عقب نشینی آمریکا از ادامه جنگ از نگاه فلاحت پیشه/ کاسبان تحریم هیچ حمایتی از «میهن» نکردند
این همراهی، پرسش هایی را دوباره به صدر دستور کار آورده است؛« چگونه میتوان سرمایه اجتماعی برآمده از روزهای جنگ را در پساجنگ تثبیت کرد؟»، «اکنون که گرد و غبار نبرد فرو نشسته، نخستین دستور کار حاکمیت برای این مردم باید چه باشد؟»، «مهمترین اولویتهای سیاسی پس از جنگ کدام است؟»
حسن بیادی، فعال سیاسی اصولگرا در گفتگو با «اقتصادنیوز» به این پرسش ها پاسخ می دهد.
او تأکید میکند که سرمایه اجتماعی شکلگرفته در جریان جنگ ۱۲ روزه باید با اصلاحات واقعی در سیاستهای فرهنگی، اقتصادی و رسانهای حفظ شود. بیادی خواهان بازنگری در نحوه حکمرانی، مشارکت بیشتر مردم در تصمیمگیریها، و پایان دادن به محدودیتهایی نظیر فیلترینگ و برخوردهای سلبی است. بیادی همچنین بر ضرورت تحول در صداوسیما و پاسخگویی نهادهای حاکم به مطالبات مردم تأکید دارد.
مشروح این گفتگو را در ادامه می خوانید.
*****
*آقای بیادی! ما در دوران جنگ با اسرائیل شاهد یک همبستگی از سوی اقشار مختلف جامعه با حکومت بودیم. فضایی شکل گرفت که تقریباً کم نظیر بود، یکی از مسائل مزمن جامعه ایران طی سالهای گذشته، نادیده گرفتن مردم در فرایندهای تصمیمگیری و تصمیمسازی بوده است. بهقول یکی از تحلیلگران، بازدارندگی اصلی این است که حاکمیت مردم را در کنار خود نگه دارد. این مساله را هم در موضوعات سیاسی و اجتماعی و هم در ارتباط با مسائل سیاسی میتوان در نظر گرفت. به نظر شما، چه اقداماتی در دوره پساجنگ میتواند برای برونرفت از حوادث غیرمترقبه و پیشبینینشدهای که در این جنگ رخ داد، انجام پذیرد و این انسجام عمومی را حفظ و تقویت کند؟
در ابتدا، با توجه به آیه نورانیِ قرآن کریم، آیه ۲ سوره حشر «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ»، در حکومت و یا امور شخصی و اجتماعی باید از پدیدهها و حوادث، و نیز از اتفاقات مبارک یا نامبارک درس بگیریم و پند بیاموزیم؛ وگرنه تکرار اتفاقات ناگوار حتماً قابل پیشبینی است.
بنابراین در این جنگ ۱۲روزه، اگرچه به حول و قوه الهی پیروزی نصیب ما شد، اما اتفاقات ناگوار و سختی هم گریبان جامعه را گرفت که مسئولان ذیربط باید هرچه سریعتر نواقص و اختلالات را بررسی و با مشورت خبرگان و صاحبنظران، راهبردهای جدیدی طراحی و فوراً اجرا کنند. نخستین اقدام نیز شناسایی و حذف نفوذیهای نابکار و خائن است.
*در حوزه سیاسی، چه اولویتهایی برای حاکمیت در دوره پساجنگ وجود دارد تا همبستگی ملی حفظ شود؟
فضایی که به وجود آمد و شکل گرفت، جهانیان را به شگفتی واداشت؛ فضایی که در چند دهه گذشته تقریباً بینظیر بود و شاید بتوان مشابه آن را در هشت سال دفاع مقدس پیدا کرد. بنابراین، این وضعیت به تصمیمسازان و حاکمان دیکته میکند که اولویتهای ضروری دوره پساجنگ توجه جدی به نقش و مشارکت مردم و جلب رضایت آنان است.
حاکمیت باید عواملی را که ممکن است همبستگی ملی را تضعیف کند، کنار بگذارد؛ مانند تصمیمگیریهای غیرشفاف، بیتوجهی به مطالبات مردم، بهکارگیری افراد کوتهنظر بیتخصص و بیتجربه، تغییر نادرست سیاستهای اقتصادی، و اتکا به درآمدهایی از جیب مردم ـ نظیر افزایش هزینههای حاملهای انرژی (آب، برق، گاز و تلفن) یا مالیاتهای بیمنطق ـ که با فشار بر تولیدکنندگان، تعطیلی بنگاههای اقتصادی را در پی دارد.
در نتیجه، برای حفظ مردم بهعنوان بازدارنده اصلی، باید سازوکارهای مشارکت واقعی در تصمیمگیریهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رعایت شود.
*آیا تجربههای تاریخی ایران یا کشورهای دیگر در حفظ همبستگی پس از جنگ، درسهایی برای شرایط کنونی ارائه میدهد؟
کشورهای همسایه باید از تجربههای تاریخی درس بگیرند، آنها را برای آیندگان تکرار کنند و حق همسایگی ایران عزیز را محترم بشمارند. در طول تاریخ، ایران با حکومتهای مختلف پشتیبان و حامی آنان بوده است. رفتار قلدرمآبانه سردمداران استکبار در ماههای اخیر، بهویژه در عربستان، نشان داد آمریکا فقط به دنبال «دوشیدن» گاو پرشیر کشورهای حاشیه خلیج فارس است؛ بیآن که منفعتی جز نکبت، سلطه و تحقیر برای این کشورها داشته باشد. پس بهتر است به سیاستهای امن جمهوری اسلامی بهنحو احسن بپیوندند.
*نقش دیپلماسی در دوره پساجنگ چیست؟ آیا باید بر بازسازی روابط بینالمللی تمرکز کرد یا اولویت با ثبات داخلی است؟ چگونه میتوان مردم را در فرایندهای تصمیمگیری سیاسی (مانند سیاستگذاری داخلی یا خارجی) بیشتر مشارکت داد تا حس همراهی با حاکمیت تقویت شود؟
یکی از راهکارهای مفید این است که حکمرانان بدانند ساختار اجرایی فعلی کشور پاسخگوی نیازهای جامعه امروز نیست؛ چراکه مدیریتی جزیرهای، ناهماهنگ و بیضابطه بر آن حاکم است. در دنیای در حال توسعه، مدیریت در کشوری مانند ایران باید یکپارچه، مبتنی بر مشارکت مردم، وجود احزاب فراگیر و انتخاباتی آزاد باشد تا اعتماد عمومی برقرار بماند.
چنانچه این کاستیها در دوره پساجنگ برطرف نشود، خسارات جبرانناپذیری به همبستگی ملی وارد خواهد آمد و مردم ـ با حفظ نظام رهبری و پاسداری از دستاوردهای انقلاب ـ تکلیف مسئولان را روشن خواهند کرد.
*آیا رفع محدودیتهایی مانند فیلترینگ یا بازنگری در سیاستهای فرهنگی (مانند حجاب) میتواند به حفظ همبستگی کمک کند؟
با توجه به رشد شتابان فناوری، باید سازوکاری منطقی برای فضای مجازی یافت؛ چراکه اقتصاد جهانی از حالت سنتی خارج شده و فضای مجازی سهمی روزافزون دارد. در مواقع ضروری میتوان بهطور موقت محدودیتهایی اعمال کرد ـ همانگونه که برخی کشورها انجام میدهند ـ اما قطع یا محدود کردن صرف، چارهساز نخواهد بود.
*چه نهادها و دستگاههایی میتوانند در بازسازی سیاسی و تقویت اعتماد عمومی نقش داشته باشند؟
باید همه سازمانها و نهادهای دولتی و غیردولتی به صورت یکپارچه برای تقویت مشارکت و اعتماد عمومی تصمیم بگیرند و نتیجه این یکپارچگی نقش مجموعه دولت در این زمینه باید پررنگتر و اثر گذارتر باشد. در ساختار مدیریت جزیرهای کنونی خوشبینانه نقش دولت فکر نمیکنم بیش از ۴۰ درصد باشد؛ درحالی که باید پاسخگویی ۹۰ درصدی داشته باشد.
در این مدیریت کنونی نقش احزاب به 5 درصد نمیرسد ولی ماشاءالله به نقش برخی گروههای ذینفوذ، بدون پاسخگویی مناسب، نقش پررنگی در ایجاد مشکلات داشتهاند.
به نظر شما حالا چه کسانی افراد نفوذی دارند و جاسوس پروری می کنند؟ این باندها مانند موریانه به جان نظام افتاده و ویزا به دست خود و خانوادشان منتظر اتفاقی هستند که از کشور خارج شوند ولی کور خواندهاند«اِنَّکَ لَبِالْمِرْصٰاد».
*نقش رسانهها ـ بهویژه صداوسیما ـ در این وضعیت چیست؟
یکی از بخشهای آسیب دیده کشورمان بخش رسانهای مخصوصا صدا و سیما است. به این رفتارهای انقلابی و زحمات بعضی از مجریان و مدیران و دستاندرکاران صدا و سیما در زمان جنگ که افتخار آمیز بود نباید بسنده کرد.
شک نکنید که در جامعه رسانه باید یک پاک سازی و تغییرات اساسی منطقی صورت پذیرد و الا «آش همان آش است کاسه همان»
*برای ایجاد یک شوک مثبت اقتصادی در دوره پساجنگ، چه اقدامات کوتاهمدتی را پیشنهاد میکنید؟
همانطور که در پاسخ به سوالات ابتدایی گفتم، دولت فکر میکند که کسری بودجه خود را باید با گران کردن حاملهای انرژی و از جیب مبارک مردم و اخذ مالیاتهای غیر عرف و ناجوانمردانه تامین کند. در صورتی که مقصر اصلی اکثر ناترازیهای موجود در زمینهها مختلف دولتها و نهادهای غیردولتی و بعضا وابسته بودهاند. باز هم تذکر میدهم عامل اصلی این نابرابریها و بعضا نامردیها نسبت به مردم از آثار شوم مدیریت جزیرهای بدون نظارت مردم است.