به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در ایران، واژهی "قرمز" دیگر یک هشدار نیست، بلکه تبدیل به وضعیت نرمالِ زیستمحیطی شده است. آب در ایران در حالت قرمز است، تالابها خشک شدهاند، دریاچهها به نمکزار بدل شدهاند، پرندگان مهاجر دیگر به این سرزمین برنمیگردند، خاک از نفس افتاده و هوا سالهاست سمی شده است. گونههایی مثل یوز آسیایی، پلنگ ایرانی، خرس قهوهای، فک خزری و گورخر ایرانی در آستانهی نابودی کاملاند. موشها شهرها را تسخیر کردهاند، سگهای ولگرد بیبرنامه رها شدهاند و در این میان، سازمان حفاظت محیطزیست ایران فقط نگاه میکند؛ همراه با مصاحبههای تشریفاتی و سفرهای نمایشی.
خانم شینا انصاری، شما مسئول این سازمان هستید. سازمانی که باید مدافع طبیعت باشد، صدای پرندگان مهاجری که دیگر نمیآیند، خاکی که دیگر نفس نمیکشد، رودی که جریان ندارد، کشاورزی که به باتلاق شوری بدل شده. اما امروز این سازمان نه نقشی اصلاحگر دارد، نه جرئت تقابل با وزارتخانههای آلودهکننده را دارد، نه حرفی برای گفتن در مجامع بینالمللی. نهادی که باید پرچمدار مقابله با فاجعه باشد، به دکور بروکراتیک در ساختار حکمرانی بدل شده. یک ارگان تزئینی، با خروجی نزدیک به صفر.
در سالهای گذشته، تغییرات اقلیمی به شکلی مستقیم و بیرحمانه به ایران تاخته است. کاهش بارش، افزایش دمای میانگین سالانه، خشکسالی گسترده، گرد و غبار ناشی از بیابانزایی، همه و همه زنگهایی بودند که نواخته شدند اما به گوش کسی در سازمان شما نرسید. کشوری با اقلیم شکننده، بدون برنامهی انطباق اقلیمی، بدون چشمانداز میانمدت و در غیاب هرگونه هماهنگی بینسازمانی، تنها به سمت فاجعه شتاب میگیرد.
مگر نه اینکه یکی از وظایف سازمان تحت مدیریت شما «مطالعه نحوه تأثیر عوامل مخرب بر آب، خاک، هوا، پسماندها و فلزات سنگین» است؟ در این سالها و حتی در زمان مدیریت شما چه پژوهش میدانی، چه نقشه آسیبشناسی، چه استاندارد اجرایی، چه مداخلهای در مقابل فاجعههای پشتسرهم دیدهایم؟ جز صدور مجوزها، یا عدم مخالفت صوری با پروژههای ویرانگر، خروجی مشخصی دیده نمیشود.
سازمان شما موظف به «شناسایی زیستگاههای بحرانی» و «تدوین فهرست مناطق حفاظتشده» است. ولی امروز اکثر پارکهای ملی و مناطق چهارگانهی حفاظتشده یا درگیر تجاوز انسانیاند، یا قربانی حفاری، معدنکاری، سدسازی، آتشسوزی یا شکار غیرمجاز. در پارک ملی توران، تنها چند یوز آسیایی باقی مانده، اما نه بودجهای برای حفاظت واقعی فراهم شده، نه گشت محیطبان کافی، نه برنامهای جامع برای احیای زیستگاه. آخرین یوزهای ایران، با ناامیدی در خاک بیرمق قدم میزنند، چون حتی امنیت اولیهی زیستگاههایشان هم تأمین نیست.
سازمان حفاظت محیطزیست باید متولی اصلی حمایت از حیات وحش باشد، اما به نظر میرسد نقش این سازمان تنها به صدور بیانیههای تکراری و تأسفبرانگیز تقلیل یافته است و شما فقط آمار تلفات حیات وحش را اعلام می کنید!
سازمان شما خانم انصاری، باید «آموزش عمومی به منظور افزایش آگاهی زیستمحیطی» را در دستور کار داشته باشد. اما در این سالها و حتی در دوره مدیریت شما جز چند نمایشگاه پراکنده و بروشورهایی که حتی شهرداریها هم نمیخوانند، هیچ تلاش واقعی برای تغییر فرهنگ رفتاری مردم صورت نگرفته. نه موفق به آموزش برای کاهش مصرف پلاستیک شدید، نه توانستید با رسانهها مشارکت ساختاری ایجاد کنید، نه با شهرداریها برای تفکیک زباله همکاری موثر داشتید.
زبالهریزی در طبیعت، ریختن پسماند در رودخانهها، سوزاندن زباله در جنگلها، تخلیه فاضلاب در تالابها، مصرف بیرویه پلاستیک در فروشگاهها… اینها نتیجهی نبود فرهنگسازی و آموزش مستمر و عمومی است. و مسئول مستقیم آن، سازمانی است که شما مدیریت آن را برعهده دارید.
در حالی که کشورهای همسایه مثل عراق، ترکیه، عربستان و امارات در حال توسعه دیپلماسی محیطزیستی منطقهایاند و با نهادهای بینالمللی کار میکنند، ایران حتی موفق نشده حقآبهی هورالعظیم و تالابهای مرزی را بهدرستی مطالبه کند. وظیفهی سازمان شما همکاری با وزارت امور خارجه و ایفای نقش در کنوانسیونهایی نظیر رامسر است. اما حضور ایران در این مجامع یا ضعیف است، یا نمایشی، یا بدون پیگیری.
سازمان حفاظت محیطزیست ایران نه تنها در سطح جهانی دیده نمیشود، بلکه حتی در منطقهی خود نیز اثری از حضور مؤثر ندارد. درحالیکه ما یکی از قربانیان اصلی تغییرات اقلیمی در خاورمیانه هستیم.
خانم انصاری، شما نهتنها ریاست یک نهاد اجرایی، بلکه مدیریت یک جایگاه تاریخی را برعهده دارید. نهادی که زمانی از پیشگامان حفاظت محیطزیست در منطقه بود. امروز این سازمان عملاً هیچ تقابلی با پروژههای مخرب ندارد. با سدسازیها، انتقالهای بینحوضهای، واگذاریهای زمین در مناطق حساس، بهرهبرداریهای غیرمجاز، دفن زباله در مناطق کوهستانی، ویرانی تالابها، استخراج بیرویه از معادن، آلودگی صنایع پتروشیمی و پالایشگاهها… در برابر همهی اینها، سکوتی مطلق، منفعل، و تأسفآور و فقط حرف های شعاری.
وظایف قانونی سازمان شما صریحاند: نظارت، مداخله، آموزش، تدوین استاندارد، همکاری منطقهای، حفاظت عملی از زیستگاهها و گونهها. اما آیا جز در کاغذ، نشانی از اجرای این وظایف دیدهایم؟ آیا سازمان شما توانسته حتی یک فاجعه زیستمحیطی را مهار یا متوقف کند؟
خانم انصاری، ایران در حال نابودی محیط زیستی است. ویرانی محیطزیستی، نه فقط فاجعهی اکولوژیک بلکه فاجعهای انسانی است. آیندهی توسعه، سلامت، کشاورزی، منابع غذایی، امنیت منطقهای و حتی بقای زیستی انسانها به خطر افتاده است. سازمانی که شما در رأس آن هستید، باید مطالبهگر، صدادار، خلاق، مقاوم، و پرانرژی باشد. اما امروز سازمان تحت مدیریت شما سازمانی خنثی و بیعمل است. زمان آن رسیده که یا این مسیر را عوض کنید، یا مسئولیت آن را بپذیرید. مردم ایران دیگر توان هزینه دادن برای قصورهای ساختاری را ندارند.اگر سازمان حفاظت محیطزیست، فقط تماشاگر باشد، چه فرقی با یک ادارهی نمادین و تزئینی دارد؟