به گزارش همشهری آنلاین؛ جمعی از اقتصاددانان و اساتید دانشگاه با انتشار بیانیهای خطاب به مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ضمن به اصطلاح آسیبشناسی شرایط کشور، خواستار «تغییر پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی» برای آنچه خود برونرفت از بحران کنونی نام نهادند، شدند. اما این بیانیه واجد چه بخشهای مهمی است و چرا به همه واقعیت موجود، اشاره ندارد.
در بخشی از این بیانیه، خطر افزایش تنش در روابط بینالملل گوشزد و نسبتی میان این تنش و افول سرمایه اجتماعی برقرار شده است. در این بیانیه میخوانیم: «سالهاست کارشناسان بسیاری درمورد خطر افزایش تنش در روابط بینالملل و افول سرمایه اجتماعی و ضرورت جلوگیری از گسترش نارضایتی در میان اقشار مختلف، افزایش کارآیی در بخشهای مختلف اقتصادی ــ اجتماعی و پویایی در فرآیند مدیریت کشور سخن به میان آوردهاند. ولی وسایل ارتباط جمعی رسمی، بهویژه صدا و سیما، تلاش کرده همواره، تصویری صُلب و یکدست از اجماع نظر درمورد سیاستهای رسمی جمهوری اسلامی ایران ترسیم کند».
این اساتید در بخش دیگری از بیانیه، با متهم کردن سیاست خارجی کشور به «انجماد» مدعی شد: «این جنگ، به همراه درسهای عبرتآموز آن، میتواند نقطه عطفی تاریخی در پایانبخشی به ناکارآمدی، بیاعتمادی، سیاست خارجی منجمد و تبعیض و بیعدالتیها و اتخاذ سیاستهایی نوین در جهت ایجاد و گسترش روابط بینالمللی بر مبنای تنشزدایی و تامین منافع اقتصادی، تضمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی، رفاه و شایستهسالاری باشد».
در بخش دیگری از این بیانیه و در مقام توصیه، چنین گفته شده است: «توصیه موکد ما آن است که برای خروج از شرایط بهوجود آمده، مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا فعال شود و از بروز مجدد جنگ و تداوم اعمال فشارهای اقتصادی جلوگیری شود».
این اساتید آزادی زندانیان سیاسی را راه حل افزایش سرمایه اجتماعی دانسته و مدعی شده اند: «برای تقویت انسجام ملی و افزایش سرمایه اجتماعی، زندانیان سیاسی و محصورانی که بهدلیل بیان نظرات زندانی شدهاند، از بند رها شوند».
شبهروشنفکر ایرانی: هر چه تقصیر است از ماست!
این بیانیه بخشهای دیگری نیز دارد که اشاره به همه آنها در حوصله بحث حاضر نیست. اما سعی میشود آنچه ذکر شد در چند خط نقد شود. اولین نقد به رویکرد همیشگی جریان شبه روشنفکری در ایرانِ پساانقلاب است که همه ایرادات را از «خودی» می بیند و حاضر نیست هیچ ایرادی را به قدرتهای جهانی نسبت بدهد.
روح حاکم بر بیانیه مذکور و بیانیههای مشابه، «خود تقصیرپنداری مطلق» و «معصوم پنداری طرف غربی» است با عطف به اینکه اگر نقص و نقصانی در کار است، تماماً بر گرده ماست و غرب با تمام ادعاهای انسانیاش، هیچ تقصیری به دوش نمیکشد.
صداقت از ما، دغلکاری از آمریکا
بر اساس همین نگاه لوچ و قیچ است که اساتید در این بیانیه، در مقام توصیه، خواستار فعال شدن «مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا» میشوند. حال باید این سوال را از اساتیدِ بیانیهنویس پرسید که مگر در فقره اخیر، یعنی مذاکرات غیر مستقیم میان ایران و آمریکا، ایران صادقانه وارد گود نشد و تصریح نکرد که حاضر است در زمینه غنی سازی اعتمادآفرینی کند؟
رئیسجمهور حتی به نقل از رهبر انقلاب(درستی یا نادرستی این نقل قول معلوم نیست) گفت که آمریکایی ها میتوانند در ایران سرمایه گذاری داشته باشند و در این زمینه، هیچ مانعی وجود ندارد.
با وجود این اعتمادآفرینی های بی سابقه، آمریکا، مذاکرات غیرمستقیم را پوششی برای حمله صهیونیست ها به خاک کشورمان قرار داد و دیپلماسی را زمین زد. این البته اولین بار نیست که آمریکایی ها و به تبع آن، اروپایی ها، جواب سیاست ورزی صادقانه جمهوری اسلامی ایران را با دغل کاری میدهند.
بیش از دو دهه قبل و در جریان حمله آمریکا به افغانستان، تهران بنابر منافع و مصالح ملی خود، همکاری هایی در زمینه امنیتی و اطلاعاتی با آمریکایی ها داشت و حتی در کنفرانس بن، ایران برای تشکیل دولت فراگیر ملی در کابل، یک بازیگر سازنده و همکاری جو بود. با این حال، جورج بوش پسر، مدتی بعد با خطاب قرار دادن ایران در کنار عراق و کره شمالی به عنوان «محور شرارت» همه اعتمادآفرینی های قبلی را نابود کرد و فضا را به تشنج کشاند.
اساتیدِ بیانیه نویس با وجود این واقعیت های مصرح تاریخی که میتوان برایشان موارد مشابه دیگری نیز ذکر کرد، چشمبسته فقط جمهوری اسلامی را به نداشتن تعامل با جهان(بخوانید آمریکا) متهم میکنند و در عین ناباوری، مدعی برقراری رویکرد منجمد در سیاست خارجی کشور میشوند.
کدام سرمایه اجتماعی؟
الفاظ و عبارات پر طمطراقی نظیر «فروپاشی اجتماعی» یا «کاهش سرمایه اجتماعی» از آن دست عباراتِ دست به دست شدهای هستند که تدریجاً از معنا تهی شده و صرفاً دستاویزی برای طرح ادعاهای دور از واقعیت هستند.
اساتیدِ بیانیه نویس در بیانیه اخیر خود، دو ادعای بزرگ درباره افول سرمایه اجتماعی در ایران طرح کرده اند. اول اینکه تنش در روابط بینالملل موجب افول سرمایه اجتماعی میشود؛ و دوم اینکه اگر زندانیان سیاسی آزاد شوند، سرمایه اجتماعی ارتقا پیدا میکند.
اولاً مسئول تنش در روابط بین الملل، آیا جمهوری اسلامی ایران است یا ماجراجوییهای بدون مرز یک رژیم جعلی که مانند کودکی لوس، حمایت همه قدرتهای جهانی را پشت جنایت های خود دارد.
ثانیاً وقتی جمهوری اسلامی ایران تاثیری بر افزایش تنش در روابط بین الملل ندارد، چرا باید درباره آثار ادعایی این تنش، از جمله کاهش سرمایه اجتماعی، ملزم به پاسخگویی به عده ای شبه روشنفکر باشد.
ثالثاً ادعای افول سرمایه اجتماعی به خاطر تنش در روابط بین الملل، ذاتاً ادعایی نادرست است. اگر جنگ تحمیلی ۱۲ روزه را شمه ای از تنش در روابط بین الملل در نظر بگیریم، این جنگ، اتفاقاً موجب افزایش سرمایه اجتماعی نظام و کشور شد نه کاهش آن.
مردم ایران در جریان جنگ تحمیلی اخیر نشان دادند برخلاف تمام سطحینگریهای شبه روشنفکری در حداقل دو دهه اخیر، نه تنها وحدت و انسجامشان از بین نرفته بلکه در شرایط بحرانی، متحدتر از همیشه پای کشور و نظام میایستند چراکه برخلاف بیانیهنویسهای مدعی و پر سر و صدا، قدرت تشخیص اهداف خصمانه دشمنان را دارند و اجازه نمیدهند ایران به لقمه راحتالهضم قدرتها تبدیل شود.
اما برویم سراغ ادعای عجیب دیگر این اساتید. ایشان گفته اند برای افزایش سرمایه اجتماعی باید زندانیان سیاسی آزاد شوند. این ادعا به غایت سطحی و به نهایت، کودکانه است.
این اساتید بر اساس نتایج کدام نظرسنجی و افکارسنجی ملی و معتبر به این ذهنیت دست یافته اند که اگر زندانی سیاسی آزاد شود، سرمایه اجتماعی افزایش مییابد. اساساً سرنوشت و احوالات این زندانیان، برای چند درصد جامعه ما از اهمیت برخوردار است که آزادی شان بخواهد سرمایه اجتماعی تولید کند. از طرف دیگر در کجای دنیا با آزادی مجرمین، سرمایه اجتماعی تولید میکنند که جمهوری اسلامی بخواهد چنین کند.
پارادایم «بدیم بره»!
همه بافتهها و تافتههای پر آب و تاب این اساتید را باید در تکجمله «تغییر پارادایم حکمرانی» خلاصه کرد که معنای زیرپوستی و غیر مستقیم آن، عبور نظام حکمرانی از شیوه انقلابیگری و نابودی تمام ظرفیت های ملی به پای زیادهخواهیهای نامتناهی غرب است.
این زیادهخواهی نامتناهی و اساساً تصویر آرمانی غرب و همفکران داخلی آنها از ایران چیست؟ چیزی شبیه سوریه، اردن یا لبنان؛ کریدوری امن که نه توان نظامی دارد و نه توان سیاسی و اجتماعی و هر وقت لازم شد دولتهای دستنشانده برقرار کرد و بیشتر از قبل، بر سرشان کوفت. اساتید بیانیهنویس تنها یک چیز میخواهند: «بدیم بره»!