به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، هجدهم تیرماه در تقویم رسمی کشور، به نام روز ادبیات کودک و نوجوان ثبت شده؛ روزی که نه تنها برای بزرگداشت این گونه ادبی مهم است، بلکه فرصتیست برای بازنگری در شیوههای ارتباطگیری با نسلهای تازه، بهویژه نسل آلفا؛ نسلی که در جهانی متفاوت رشد کرده و حالا زبان، تخیل و تجربهاش از جهان، با آنچه نسلهای پیشین میشناختند، تفاوت دارد.
نگین صدریزاده، کارشناس ادبی آفرینشهای ادبی و هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ، در گفتوگو با رکنا گفت: «شناخت ادبیات نسل جدید، پیشنیازی دارد و آن هم گفتوگو و تعامل با کودک و نوجوان امروز است. اگر حس میکنیم ادبیات نسل جدید متفاوت شده، به این دلیل است که تجربه و ذهنیت آنها از زیستن و درک جهان تغییر کرده است. ما باید بدانیم آنها در چه جهانی زندگی میکنند، با چه ابزارهایی احساس دارند، ذهنشان در چه فضایی سیر میکند، و نسبتشان با واژهها چگونه است.»
او در ادامه افزود: «چند عامل مهم وجود دارد که نمیتوان از آنها چشم پوشید؛ یکی از مهمترینها، مواجههی مداوم کودکان و نوجوانان با رسانههای تصویری و محتواهای کوتاه و هیجانیست که ناشی از زیست دیجیتالی آنهاست. این سبک زندگی، تخیل، توجه و زبانشان را نیز تحت تأثیر قرار داده است. روایتهای ذهنی کودکان امروز، صرفا همان روایتهای نسلهای گذشته نیست؛ بلکه مجموعهای از روایتهای چندرسانهای، تصویری، بازیمحور و شبکههای اجتماعیست که نوعی ادبیات زیسته برایشان به حساب میآید.»
صدریزاده تأکید کرد: «وقتی از ترویج ادبیات، بهویژه ادبیات کهن برای بچههای امروز صحبت میکنیم، باید پیش از هر چیز با آنها همداستان شویم. باید یاد بگیریم وارد جهان ذهنی و زبانی آنها شویم، بیآنکه آن جهان را نادیده بگیریم یا تحقیر کنیم. متأسفانه اغلب بزرگترها، ناخواسته با نگاهی از بالا به پایین وارد این رابطه میشوند و زبان بچهها را، که ابزار زندگی و تعاملشان است، زبان درجه دوم تلقی میکنند. این در حالیست که آن زبان، برای خودشان کاملاً جدی و کارآمد است.»
او افزود: «گاهی بزرگترها گمان میکنند که صرفا با استفاده از چند اصطلاح رایج بین نوجوانان، میتوانند وارد جهان آنها شوند؛ اما این شیوه، اتفاقاً شکستخورده است. اگر استفاده از کلیدواژهها و اصطلاحات بدون درک عمیق از ذهنیت و جهان کودکان باشد، نه تنها گفتوگو ایجاد نمیکند، بلکه به رابطه آسیب میزند. نوجوان خیلی زود متوجه میشود که این زبان، زبان واقعی خودش نیست، بلکه نسخهای تقلیدیست.»
صدریزاده تأکید کرد: «اگر من به عنوان معلم، پژوهشگر یا والد، صرفاً از آن اصطلاحات استفاده کنم و فکر کنم به واسطه آن وارد ارتباط شدهام، سخت در اشتباهم. تعامل واقعی زمانی شکل میگیرد که درک متقابل و صمیمی برقرار شود. بچهها نهتنها از ادبیات دور نیستند، بلکه پر از روایتاند؛ روایتهایی که در بطن زیستشان تنیده شده. ما نمیتوانیم بگوییم بچههای امروز تهی از ادبیات هستند. سوال این است که ما چطور میتوانیم روایتهای عمیق ادبیات کهن را در اختیارشان قرار دهیم؟»
او افزود: «انتقال دانش و متن، بهتنهایی کافی نیست. ما باید پیوندی زیسته میان کودک و متن برقرار کنیم؛ طوری که بچهها بتوانند با آن زندگی کنند، آن را لمس کنند و در تخیلشان بازآفرینیاش کنند. یکی از راهکارها، استفاده از تکنیکهای نوین روایتگریست؛ مانند داستاننویسی مدرن، روایتهای چندرسانهای، داستانهای دیجیتال، یا حتی بازیهایی که مبتنی بر اسطورهها و روایتهای کهن طراحی شدهاند. باید کاری کنیم که متن، صرفاً از طریق واژه منتقل نشود.»
به گفته این کارشناس ادبیات کودک، بازنویسی و بازآفرینی متون کهن با زبان و فضایی که برای کودکان جذاب باشد، یکی دیگر از ابزارهای موثر است. «البته بازنویسی نباید به تقلیل متن یا تبدیل آن به سرگرمی صرف بینجامد. متن باید همچنان ارزشهای ادبی و زبان اصلی خودش را حفظ کند. در کنار این موضوع، اهمیت آموزش تفکر را هم نباید فراموش کنیم. متن باید به رشد اندیشه کودک کمک کند و این فرصت را برایش فراهم کند که به پرسش، تحلیل و خیالپردازی برسد. معرفی قهرمانان فرهنگی، اسطورهها و افسانهها به شکل خلاقانه میتواند در این مسیر راهگشا باشد.»
صدریزاده در ادامه گفت: «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از دهههای گذشته، همیشه دغدغهی ترویج ادبیات کودک و نوجوان را داشته و در این زمینه فعالیتهای خلاقانه متعددی انجام داده است. از انتشار کتابهای باکیفیت با مضامین بومی و ملی گرفته، تا شکلگیری انجمنهای شعر و داستان برای نوجوانان. در این انجمنها، نوجوانانی که خودشان دست به قلم هستند، آثارشان را در حضور کارشناسان میخوانند، نقد میشوند و گفتوگو میکنند. همچنین کارگاههایی مثل نوشتن خلاق، داستاننویسی تخصصی و حتی نقالی و قصهگویی برای بچهها برگزار میشود؛ با هدف نزدیککردن کودکان به ادبیات کهن به زبان امروز.»
او افزود: «فضای کتابخانههای کانون پرورش فکری نیز خود نوعی تجربه زیسته ادبیات است؛ نه صرفاً یک مکان آموزشی. در این کتابخانهها، کودکان و نوجوانان در کنار هم درباره کتابها گفتوگو میکنند، از تجربههایشان میگویند و در محیطی زنده و تعاملی به ادبیات نزدیک میشوند. در دو سال اخیر نیز طرح ترویج زبان و ادبیات فارسی با محوریت گلستان سعدی در حال اجراست؛ طرحی که در گام نخست تلاش میکند کودکان و نوجوانان را با گلستان سعدی آشنا کند. در همین راستا تاکنون پنج جشنواره برگزار شده است تا بچهها بتوانند برداشتها و روایتهای خود را از این اثر فاخر ارائه دهند.»
صدریزاده در پایان گفت: «ادبیات کودک و نوجوان، فقط یک گونهی ادبی نیست؛ بلکه یک رابطه زنده است. مهم آن است که با واژه، تخیل و اندیشه درست بتوانیم به نسل امروز نزدیک شویم. اگر میخواهیم نسلی اهل اندیشه، خیال و روایت داشته باشیم، باید یاد بگیریم ابتدا به روایتهای آنها گوش دهیم. کودک و نوجوانی که بتواند خوب ببیند، خوب بشنود و زیباییها را درک کند، از ادبیات نیز لذت خواهد برد؛ چه ادبیات امروز، چه ادبیات فاخر و کهن. بچهای که زیباییشناس باشد، قطعاً با ادبیات زندگی خواهد کرد.»