به گزارش اقتصادنیوز، «هادی حقشناس»، استاندار گیلان و اقتصاددان با مقایسه جنگ ۱۲ روز ایران و اسرائیل با تجربه چندین ساله تحریمها، معتقد است آنچه اینبار بر مردم و اقتصاد ایران گذشت، شبیه به زلزلهای ناگهانی بود که چهرهی پنهان تحریمها را علنی کرد.
او میگوید: «در این جنگ، برخلاف تحریمهای پنهان گذشته، هزینهها بهصورت آشکار بر مردم تحمیل شد، اما در عین حال، جامعه نشان داد که در برابر تهدید، سرمایه اجتماعی بزرگی به نام همبستگی ملی دارد.»
مشروح گفتوگوی «اقتصادنیوز» با «هادی حقشناس» استاندار گیلان، را بخوانید.
*****
آقای حق شناس! مردم در فضای ابهام، ترس و آمادهباش ادامه جنگ ایران و اسرائیل هستند، این وضعیت چه اثری بر احساس امنیت اقتصادی و اجتماعی، وضعیت روانی و تصمیمگیریهای آنها می گذارد؟
بعد از اولین قطعنامهای که در سال ۱۳۸۵ علیه ایران صادر شد، و بهویژه پس از آخرین و شدیدترین قطعنامه، یعنی قطعنامه ۱۹۲۹، اقتصاد ایران در شدیدترین شرایط تحریمی قرار گرفت.
در سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶، با تصویب برجام بخشی از این تحریمها، بهویژه تحریمهای سازمان ملل، برداشته شد. اما تحریمهای یکجانبه که در سالهای قبل بر اقتصاد ایران تحمیل شده بود، همچنان ادامه یافت و در دو دهه گذشته، اقتصاد کشور را تحت فشار قرار داد.
آنچه از ۲۳ خرداد به بعد اتفاق افتاد، این بود که تحریمهایی که پیشتر هزینههایی پنهان بر اقتصاد ایران وارد میکردند، اکنون به شکل هزینههای آشکار نمایان شدند. منظور از آشکار، این است که یکبار با جنگ پنهان، یعنی جنگ اقتصادی، مواجهایم و بار دیگر با جنگی واقعی، یعنی جنگ نظامی، که در آن تخریب مستقیم زیرساختها رخ میدهد.
با این حال، باید توجه داشت که پس از ۲۳ خرداد، نه تنها شاهد تحریمها یا قطعنامههای جدید بینالمللی علیه ایران نبودیم، بلکه برخی مجامع بینالمللی مانند سازمان همکاری اسلامی یا کشورهای عضو اتحادیه عرب، حملات رژیم صهیونیستی را محکوم کردند. این مقدمه را به چند دلیل ذکر میکنم: نخست، اینکه قواعد جدیدی علیه اقتصاد ایران در مجامع جهانی شکل نگرفته است؛ دوم، اینکه برخلاف انتظار از نهادهایی مثل اتحادیه اروپا و شورای امنیت، حمایت روشنی از ایران در برابر تجاوز آمریکا و اسرائیل صورت نگرفت؛ و سوم، فضای اقتصادی امروز ایران، بیشتر متأثر از «شوک جنگ ۱۲ روزه» است تا عوامل دیگر.
از ۲۳ خرداد تا سوم تیر، آنچه تجربه شد، شبیه مواجهه با زلزله یا سیل غیرمنتظره بود. چون هیچکس پیشبینیاش نکرده بود، مردم در شوک ماندند و رفتارهای اجتماعی و اقتصادیشان هم از همین شوک تأثیر گرفت.
به گمان من، این شوک هم مانند شوکهای ناشی از زلزله یا سیل، با گذشت زمان از بین خواهد رفت. بهویژه اینکه انتظار عمومی این است که حمله ناجوانمردانه آمریکا و اسرائیل که در ابتدای آن اهدافی را دنبال میکردند، اما به آن اهداف نرسیدند، سرانجام به مسیر تفاهم یا صلح منتهی شود.
به نظر من، زمان به نفع کاهش این تنشها و اضطرابها است. آن حالت سردرگمی عمومی، پرسشهایی از قبیل «چه کنیم؟»، «آیا سرمایهمان را از بانک خارج کنیم یا نه؟»، و مانند آن، به مرور با گذر زمان و بازگشت آرامش، پاسخ خواهند گرفت. هرکس، بهنوبه خود، میتواند برای آن راهکاری بیابد.
*در همین شرایطی که از وضعیت اقتصادی و روانی مردم توصیف کردید، هر نهاد خصوصا نهادهای اقتصادی چه نقشی باید ایفا کند؟
تکلیف دولت روشن است. به طور مثال بنیاد مسکن متولی جبران خسارتهاست، چه در مورد خانههای مردم، چه در مورد سایر ابنیه. در شهرداری تهران نیز، بخشهای مرتبط باید وارد عمل شوند. همچنانکه در جریان سیلها یا زلزلهها، دولت هم خسارتها را جبران میکند، هم تسهیلات میدهد، و هم کمکهای بلاعوض پرداخت میکند، اینجا نیز وظیفه دارد در کوتاهترین زمان ممکن اقدام کند.
برای نمونه، در استان گیلان هدف این است که جبران خسارتها با سرعت انجام شود. گرچه این کار زمانبر است، اما مسئولیت دولت، از طریق بنیاد مسکن یا دیگر نهادها، روشن است.
در حوزه اقتصاد نیز همینطور است. وزارت صمت و بانکها باید بهسرعت خسارتها را جبران کنند و تسهیلاتی فراهم کنند تا واحدهای تولیدی آسیبدیده هرچه زودتر به چرخه تولید بازگردند.
با این حال، همانطور که گفته شد، افکار عمومی هنوز در شوک جنگ ۱۲ روزه است. زیرا کسی تصور نمیکرد چنین اتفاقی رخ دهد. اما زمان، حلال بسیاری از مشکلات خواهد بود.
*آقای حق شناس این روزها زیاد شنیده می شود که برخی تحلیلگران می گوید این جنگ می تواند روی دیگری هم داشته باشد و آنهم فرصت است، تجربه و فرصت این جنگ چه بود؟
مردم ایران در این جنگ ۱۲ روزه یک نکته مهم را اثبات کردند: جغرافیای ایران، اگر مورد تعرض واقع شود، همه یکصدا میایستند و این، یک سرمایه اجتماعی بسیار بزرگ است. به نظر من، این اتفاق اثری ماندگار بر مردم ایران و ادبیات ارزشی انقلاب اسلامی گذاشت.
حتی در مراسم مذهبی دهه محرم، ادبیات ایراندوستانه بیشتر شنیده شد و پرچم ایران پررنگتر از همیشه به چشم میخورد. گرچه این جنگ ۱۲ روزه به لحاظ مادی خسارتهایی وارد کرد، اما از نظر اجتماعی و همگرایی در دیدگاهها، سرمایههای بزرگی خلق کرد. این سرمایههای اجتماعی و فرهنگی، یا به عبارتی «هویت ایرانی و تمدن ایرانی»، چنان بزرگ هستند که در برابر آن، خسارات مادی ناچیز به نظر میرسد.
اگر بتوان این سرمایه اجتماعی را بهدرستی به سرمایه مادی تبدیل کرد، بدون تردید جبران خسارات مادی هم ممکن خواهد شد. امیدی که حول پرچم ایران و تمامیت ارضی آن شکل گرفته، فرصتی تاریخی است. دولت باید از این فرصت بهدرستی استفاده کند؛ چرا که زمان نامحدود نیست. باید این سرمایه اجتماعی را نهادینه و به افزایش رفاه عمومی تبدیل کرد.