ایران در متن بازی قدرت‌های جهانی؛ چالش ایران و غرب در سایۀ بحران نظم بین‌الملل

عصر ایران جمعه 20 تیر 1404 - 13:16
 توماس فریدمن در این مقاله درباره چراییِ جنگ ایران و اسرائیل و طبقه‌بندی جهانیِ ائتلاف‌ها نوشته است    

     عصر ایران؛ لیلا احمدی-  توماس فریدمن، مشاور استراتژیک کاخ سفید و تحلیل‌گر سیاست بین‌الملل، در مقاله‌ای تحلیلی با عنوان «چگونه حمله به ایران بخشی از بازی بزرگ جهانی تعبیر می‌شود؟»، با نگاهی فراتر از تحولات روزمره، حملات اخیر به ایران را نه رویدادی صرفاً منطقه‌ای، که پرده‌ای از نمایش عظیم جهانی قلمداد کرده است. 

   به باور او، این رخداد در دل تقابلی بنیادین میان دو نیروی متضاد شکل گرفته است: نیروهای «هم‌گرایی» که به زعم او خواهان نظم جهانی، قانون‌محوری و توسعۀ دموکراتیک‌اند و نیروهای «مقاومت» که با پشتیبانی قدرت‌هایی چون روسیه، چین و ایران، در پی گسستن زنجیره‌های جهانی‌سازی و برهم‌زدن تعادل بین‌المللی‌ هستند. 

  فریدمن این جدال را در امتداد رویدادهایی چون تهاجم روسیه به اوکراین و حملۀ حماس به اسراییل می‌بیند؛ رخدادهایی که هدف‌شان فراتر از پیروزی نظامی است و برای حذف نهادهای مدرن و دموکراتیک و ترویج ایدئولوژی‌های اقتدارگرا تلاش می‌کنند.  از این منظر، ایران صرفاً یکی از کشورهای منطقه نیست، بلکه یکی از قطب‌های جریان مقاومت است که رؤیای بازطراحی نظم جهانی را در سر دارد.

  فریدمن هشدار می‌دهد بی‌پاسخ‌ماندن اقدامات ایران می‌تواند امنیت متحدان آمریکا در خاورمیانه را به خطر اندازد. اما همزمان تأکید می‌کند پاسخ ایالات متحده نباید صرفاً واکنشی تلافی‌جویانه باشد؛ بلکه باید در چارچوب استراتژی جامع برای حفظ نظم جهانی و پیش‌گیری از فروپاشی ساختارهای تمدنی اتخاذ شود. 

  به باور فریدمن، آیندۀ جهان در گرو درک ما از این «بازی بزرگ» است؛ بازی‌یی که نتیجه‌اش صرفاً مرزهای جغرافیایی را جابه‌جا نمی‌کند، بلکه مسیر تمدن بشری را تعیین خواهد کرد.

  پیش از این نیز در سلسه مقالات توماس فریدمن اشاره کردیم که او در تحلیل‌های جهانی‌اش، مفهوم «ائتلاف‌سازی جهانی (Complex Adaptive Coalitions)» را برجسته کرده است. او معتقد است در جهان «معامله‌محور، پرشتاب، پیچیده و شکننده» امروز، فقط ائتلاف‌های انعطاف‌پذیر و چندجانبه می‌توانند چالش‌هایی همچون تغییرات اقلیمی، نوسانات تجارت جهانی یا تهدیدهای فناوری را مدیریت کنند.

  این ائتلاف‌ها مانند سیستم‌های بوم‌شناختی، پیچیده هستند و کشورها و بازیگران مختلف (دولت‌ها، کسب‌وکارها، نهادهای مدنی) برای مقابله با مسئلۀ خاصی مثل تغییرات اقلیمی یا بحران اقتصادی با هم همراه می‌شوند. فریدمن ایدۀ‌ «پادگان سیاست» را مطرح می‌کند و می‌گوید: "وقتی این گروه‌ها گرد هم می‌آیند، اولویتشان اثرگذاری است، نه منافع حزبی و جناحی."

  او هشدار می‌دهد گرایش به ملی‌گرایی (چین، ترامپ، روسیه، برگزیت و…) در حال اوج گرفتن است؛ اما چنین گرایشی دقیقاً برخلاف نیاز امروز به همکاری‌های بین‌المللی گسترده است. بدون همکاری مشترک ایالات متحده، چین، اروپا، هند، ژاپن و کره، نمی‌توان بحران‌هایی مانند تغییر اقلیم یا نظم تجارت جهانی را عمیقاً مدیریت کرد.

   فریدمن در تحلیلی جنجالی، جهان را به دو ائتلاف عمده تقسیم کرده است:

۱) «ائتلاف هم‌گرایی» (Inclusion Coalition): کشورها و بازیگرانی که چشم‌انداز توسعۀ اقتصادی، بازار آزاد، روابط چندجانبه و مقابله با چالش‌های جهانی دارند.

۲) «ائتلاف مقاومت» (Resistance Coalition): دولت‌هایی با گرایش‌های اقتدارگرا نظیر ایران، روسیه، کرۀ ‌شمالی و چین که ساختارهای باز و همکاری بین‌المللی را تهدید می‌کنند.

 در این مدل، قدرت ائتلاف هم‌گرایی در روابط اقتصادی، امنیتی، سیاسی و اقلیمی نمایان می‌شود، به شرط آن که بتواند اعضایش را حول هدف‌های مشترک متحد کند. 

  فریدمن نمونه‌ای از همکاری منطقه‌ای را در ائتلاف‌هایی میان اسراییل، عربستان، مصر و اتحادیۀ اروپا می‌بیند که برای تقویت روندهای هم‌گرایانه در خاورمیانه تلاش می‌کنند. همچنین اشاره می‌کند نباید چین را صرفاً عضو ائتلاف مقاومت پنداشت، چون هم‌زمان از بازارهای جهانی بهره‌مند شده و نفوذش را از  طریق نهادهایی مثل BRI و BRICS گسترش می‌دهد.

  به باور او، ائتلاف‌های انعطاف‌پذیر در جهانی سریع و بهم‌‍پیوسته، یگانه ابزار مقابله با بحران‌های مشترک‌ محسوب می‌شوند. افزایش ملی‌گرایی و تمایلات اقتدارگرایانه در تضاد با همکاری‌های چندملیتی قرار دارد.

   مدل تحلیل فریدمن، جهان را در رقابت دو ائتلاف بزرگ «هم‌گرایی» و «مقاومت» به تصویر کشیده است.  اگر دولت‌ها بخواهند تهدیدات مشترک مثل تغییرات اقلیمی، حملات سایبری یا بی‌ثباتی اقتصادی را به‌طور مؤثر مدیریت کنند، نیاز به ساختن ائتلاف‌هایی پیچیده، انعطاف‌پذیر و مبتنی بر عملکرد دارند که اولویت‌شان پیشرفت واقعی است، نه منافع سیاسی کوتاه‌مدت.

  در چارچوب تحلیلی توماس فریدمن و با اتکا به دوگانۀ  «ائتلاف هم‌گرایی (Inclusion Coalition)» و «ائتلاف مقاومت (Resistance Coalition)»، جایگاه کشورهای همسایۀ ایران و دیگر بازیگران کلیدی منطقه چگونه تعریف می‌شود؟ این دسته‌بندی برای فهم اولیه مفید و در عمل ساده‌سازی‌شده است. بسیاری از کشورها میان دو قطب نوسان دارند یا هم‌زمان مؤلفه‌هایی از هر دو را در خود دارند. با این حال، بررسی روندها و گرایش‌های غالب، تصویر روشنی از موقعیت ژئوپلیتیکی منطقه ترسیم می‌کند:

  ایران، هستۀ مرکزی ائتلاف ضد هم گرایی و از نگاه فریدمن، در قلب محور مقاومت جای دارد. 

به باور نویسنده، حمایت از بازیگران نیابتی مانند حزب‌الله، حماس، حوثی‌ها و گروه‌های شبه‌نظامی در عراق، دشمنی ساختاری با غرب و تلاش برای بازتعریف نظم بین‌المللی، تهران را به بازیگر محوری این جبهه بدل کرده است.

عراق، در حالت تعلیق راهبردی؛ متمایل به مقاومت
عراق صحنۀ رقابت هم‌زمان ایران، آمریکا و نیروهای داخلی متکثر است.
شبه‌نظامیان شیعه و برخی نهادهای حکومتی به ایران گرایش دارند، در حالی‌که بخش‌هایی از دولت، تکنوکرات‌ها و گروه‌های سنی و کرد خواهان تعامل بیشتر با غرب و اعراب هستند. عراق در وضعیتی ناپایدار میان دو ائتلاف قرار دارد.

  ترکیه؛ عضو هم‌گرا با نوسان ملی‌گرایانه

ترکیه، به‌واسطۀ عضویت در ناتو و روابط اقتصادی با اروپا و آمریکا، در محور همگرایی قرار دارد.
اما نزدیکی به روسیه و ایران، گرایش‌های ملی‌گرایانۀ اردوغان و فاصله‌گرفتن از ارزش‌های لیبرال غربی، این کشور را در موضعی سیال و ناپایدار نگه داشته است.


افغانستان؛ خارج از شبکه‌های رسمی ائتلافی
طالبان، نه عضوی از محور همگرا به‌شمار می‌رود و نه شریک رسمی مقاومت است.

اما روابط نزدیک با ایران، چین، روسیه و پاکستان، افغانستان را به‌سوی مقاومت متمایل کرده است، بی‌آن‌که در چارچوب پایدار بین‌المللی پذیرفته شود.

 پاکستان؛ بازیگری در منطقۀ خاکستری
پاکستان همواره میان همگرایی و مقاومت در نوسان بوده است.

سابقۀ اتحاد با آمریکا، همکاری استراتژیک با چین، روابط ویژه با عربستان و همچنین نگاه دوگانه‌اش به مسئلۀ تروریسم، موقعیت مبهم و سیالی برای این کشور ایجاد کرده است.
 
عربستان سعودی؛ گذار از مقاومت به همگرایی

تا سال‌های اخیر، عربستان با صدور ایدئولوژی سلفی و حمایت از گروه‌های بنیادگرا، به مقاومت نزدیک بود.

اما اکنون، با اصلاحات محمد بن‌سلمان، نزدیکی به اسرائیل، تمرکز بر نوسازی اقتصادی و مشارکت در پروژه‌های انرژی نو، در حال تثبیت جایگاه خود به‌عنوان ستون نوظهور ائتلاف همگرایی است.

امارات متحدۀ عربی؛ یکی از شفاف‌ترین اعضای ائتلاف هم‌گرایی


نقش فعال ابوظبی در عادی‌سازی روابط با اسرائیل، سرمایه‌گذاری فناورانه، دیپلماسی اقتصادی و مقابله با افراط‌گرایی، این کشور را به نمونه‌ای تمام‌عیار از رویکرد همگرایانۀ منطقه‌ای بدل کرده است.

 قطر؛ میانه‌رو با سیاست موازنه‌گرا

قطر بازیگری است با مهارت در حفظ روابط موازی. پایگاه آمریکا در خاکش، سرمایه‌گذاری‌های غربی و در عین حال، رابطه‌ی نزدیک با ایران، این کشور را در موقعیت میانه قرار داده. سیاست خارجی قطر مبتنی بر گفت‌وگو با همۀ طرف‌هاست؛ نه کاملاً متمایل به همگرایی است و نه متحد قطعی مقاومت.


اسراییل؛ عضو کلیدی ائتلاف همگرایی با چالش‌های درونی

اسراییل، به‌ویژه از منظر همکاری امنیتی و فناورانه با غرب و اعراب، از پیش‌رانان ائتلاف همگرایی به‌شمار می‌رود. اما افراط‌گرایی دولت نتانیاهو و سیاست‌های الحاق‌طلبانۀ آن، تهدیدی برای توازن درونی این جایگاه به‌وجود آورده است.
 
جمع‌بندی جایگاه منطقه‌ای در چارچوب فریدمن:
(موقعیت هر کشور در منظومۀ ائتلاف‌ها)

ایران: مقاومت (هستۀ مرکزی)
عراق: در مرز مقاومت/همگرایی (تعلیق راهبردی)
ترکیه: همگرایی با گرایش نوسانی/ملی‌گرایانه
افغانستان: خارج از شبکه‌های پایدار ائتلاف
پاکستان: خاکستری؛ نوسان‌ میان همگرایی و مقاومت
عربستان سعودی: در حال گذار به همگرایی
امارات: عضو شفاف و فعال ائتلاف همگرایی
قطر: میانه‌رو؛ موازنه‌گرا
اسرائیل: عضو کلیدی همگرایی با چالش‌های داخلی

ترجمه تعدیل‌شده مقاله توماس فریدمن پیش‌روی شماست. تلاش بر این است که فحوای کلام با لحنی میانه‌رو و واقع‌بینانه، با پرهیز از اصطلاحات حساسیت‌زا و توجه به جایگاه ایران در منطقه نه با واژگان منفی، که با نگاه راهبردی ارائه شود.
                                                                                                   *******
                        تحولات اخیر و نبرد روایت‌ها در خاورمیانه: از حمله به ایران تا بازآرایی ژئوپلیتیکی منطقه

توماس فریدمن: بامداد یک‌شنبه، در پی حملاتی محدود اما هدفمند به سه مرکز حساس هسته‌ای در ایران، بار دیگر توجه جهانی به خاورمیانه جلب شد؛ منطقه‌ای که در سال‌های اخیر بیش از پیش در مرکز کشاکش قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای قرار گرفته است. این قلمداد را نمی‌توان صرفاً حادثه‌ای موضعی تلقی کرد؛ بلکه باید آن را در چارچوب تغییرات ژئوپلیتیکی گسترده‌تری تحلیل کرد که در حال بازتعریف نظم منطقه‌ای و حتی جهانی است.

   این منطقه‌ در دو دهه اخیر، شاهد رشد دو جریان موازی بوده است: از یک‌سو تلاش‌هایی برای تقویت همگرایی، توسعه زیرساخت‌ها و تعامل اقتصادی و از سوی دیگر، تنش‌هایی مزمن که ریشه در مسائل تاریخی، اشغال‌گری، ناهم‌خوانی منافع و حضور نظامی قدرت‌های فرامنطقه‌ای دارد.

  تحولات در اوکراین، یمن، سوریه، لبنان و فلسطین، همگی در بستری پیچیده از رقابت‌ها و ائتلاف‌های متغیر رخ داده‌اند. [در این میان،  برخی تحلیل‌گران با دسته‌بندی بازیگران به دو گروه موسوم به «همگرا» و «مقاومت»، در پی ساده‌سازی واقعیت‌های چندلایه و تاریخی منطقه هستند] اما آنچه مسلم است، کشورهایی مانند ایران، عربستان، ترکیه، قطر، مصر و حتی امارات، با وجود تفاوت در نگاه‌ها و منافع، همگی درگیر تحولی عمیق در ساختار امنیتی و سیاسی خاورمیانه‌اند.

  از سوی دیگر، ایالات متحده کوشیده است با الگوهایی چون پیمان‌های امنیتی و توافق‌های اقتصادی، روندهای نوینی را در منطقه بنیان بگذارد؛ اما این تلاش‌ها در تقابل با برخی واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی موجود در منطقه با دشواری مواجه شده‌اند.

  ایران، با جایگاهی تاریخی، تمدنی و راهبردی، همواره در کانون معادلات خاورمیانه بوده است. حمایت از آرمان فلسطین، نقش‌آفرینی در تحولات عراق، سوریه و لبنان و پیگیری سیاست‌هایی مبتنی بر استقلال و مقابله با یک‌جانبه‌گرایی، ایران را به یکی از بازیگران کلیدی منطقه بدل کرده است. این سیاست البته، با مخالفت‌ها و واکنش‌هایی از سوی برخی کشورهای غربی و هم‌پیمانان آن‌ها روبه‌رو شده است.

   هم‌زمان، برخی کشورهای منطقه نیز در حال بازتعریف نقش و تصویر خود هستند. عربستان سعودی در سال‌های اخیر کوشیده است با اصلاحات اجتماعی و اقتصادی، نقشی تازه در منطقه ایفا کند. امارات نیز با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و فناوری، مسیر خاص خود را پی گرفته است. 

در این میان، موضوع فلسطین همچنان موضوعی کلیدی و حساس است؛ چرا که بدون حل بنیادین آن، نمی‌توان انتظار داشت صلح پایدار و همگرایی واقعی شکل گیرد.

  روندهای اخیر در روابط منطقه‌ای و نیز گسترش گفت‌وگوهای چندجانبه میان کشورهای عربی، ایران، ترکیه و دیگر بازیگران، فرصتی فراهم کرده است برای بازاندیشی در ساختار امنیتی و اقتصادی خاورمیانه. البته برخی از این تلاش‌ها با موانعی چون افزایش ناامنی، دخالت بازیگران خارجی و بی‌ثباتی سیاسی در برخی کشورها مواجه‌اند.

  هم‌زمان، ساختارهای رسانه‌ای و تحلیلی در غرب، تلاش می‌کنند با روایت‌هایی چون «ائتلاف دموکراسی‌خواه» در برابر «محور بحران»، نقش برخی کشورها را تقلیل داده و واقعیت‌ها را در چارچوب سیاست‌گذاری‌های خود تنظیم کنند. اما باید توجه داشت که تحلیل تحولات پیچیده‌ای چون جنگ اوکراین یا تنش‌های فلسطین و اسرائیل، بدون در نظر گرفتن نقش عوامل منطقه‌ای، عملاً ناقص و گمراه‌کننده خواهد بود.

 سیاست خارجی ایران در سال‌های اخیر، علاوه بر مقاومت در برابر تهدیدات، کوشیده است در مسیر تنش‌زدایی نیز گام بردارد. از سرگیری روابط با عربستان، تعامل با سازمان‌های منطقه‌ای و گفت‌وگو با همسایگان، نشانه‌هایی از این رویکرد تازه است.

 در نهایت، باید گفت مسیر پیش‌رو برای منطقه، نه صرفاً از رهگذر رقابت‌های نظامی، بلکه از دل گفت‌وگو، همکاری و احترام متقابل میان ملت‌ها و دولت‌ها خواهد گذشت. آینده‌ خاورمیانه، می‌تواند آینده‌ای بر پایه‌ همزیستی، توسعه و احترام به تنوع‌ها باشد؛ مشروط به آنکه همه بازیگران، درک مشترکی از منافع جمعی، مسئولیت‌پذیری و پرهیز از مداخلات یک‌جانبه داشته باشند.

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.