به گزارش مشرق،کانال تلگرامی چین و ماچین در مطلبی با عنوان سه سناریوی پیشروی چین در مواجهه با آمریکا در غرب آسیا با توجه به فضای پسا جنگ ۱۲ روزه نوشت:
در سالهای اخیر و بهویژه با افزایش تنشها در غرب آسیا، چشمانداز نقشآفرینی چین بهعنوان قدرتی در حال رشد در این منطقه اهمیت بیشتری یافته است.
بهطورکلی باید عنوان کرد که چین با یک دوگانگی راهبردی روبهروست؛ از یکسو نیاز به تأمین انرژی و حضور اقتصادی در منطقه دارد و از سوی دیگر باید فشارهای فزاینده آمریکا را مدیریت کند. در متن پیش رو، سه سناریو برای مواجهه چین با آمریکا در غرب آسیا را، با تکیه بر نظریات روابط بینالملل و شرایط حاکم بر منطقه، بررسی میکنیم:
سناریو نخست: همکاری گزینشی و مدیریت بحران
این سناریو مبتنی بر رویکرد لیبرالیستی به روابط بینالملل است که بر همکاری میان دولتها، دیپلماسی و نهادهای بینالمللی تأکید دارد. چین در این مسیر سعی میکند از درگیری مستقیم با آمریکا پرهیز کرده و در عوض، با میانجیگری در بحرانهای منطقهای و سرمایهگذاری در پروژههای کلان اقتصادی مثل ابتکار پهنه و راه جایگاه خود را تثبیت کند.
چین در سالهای گذشته همین الگو را پیاده کرده است؛ برای نمونه در سال ۲۰۲۳ میان ایران و عربستان سعودی میانجیگری کرد و تنها در سال ۲۰۲۴ بیش از ۲۷ میلیارد دلار در پروژههای زیرساختی در غرب آسیا سرمایهگذاری کرد. این سیاست به چین کمک میکند ضمن کاهش خطر درگیری نظامی، بازارها و منابع انرژی خود را هم ایمنتر سازد.
سناریو دوم: رقابت آشکار و صفبندی قدرتها
سناریوی دوم از دل واقعگرایی بیرون میآید؛ جایی که کشورها برای بقا و افزایش قدرت وارد رقابت سخت میشوند. در این رویکرد، چین که با فشارهای فزاینده آمریکا در زمینه تحریم، فناوری و نفوذ نظامی روبهروست، ممکن است تصمیم بگیرد حضورش در غرب آسیا را بهصورت علنی و فعال تقویت کند. این حضور میتواند شامل همکاری نظامی، امنیتی و فروش تسلیحات به برخی کشورها و حتی استقرار نیروهای محدود برای حفاظت از منافع راهبردی باشد.
نشانههایی از این روند هم دیده میشود؛ بهعنوان مثال حجم تجارت نظامی چین با کشورهای غرب آسیا از ۴.۵ میلیارد دلار در ۲۰۱۵ به بیش از ۱۰ میلیارد دلار در ۲۰۲۴ افزایش یافته است. اما این رویکرد خطر تشدید تنش در منطقه را نیز به همراه دارد.
سناریو سوم: تمرکز بر اقتصاد و عقبنشینی نسبی
این سناریو به محدودیتها و دغدغههای داخلی چین توجه دارد. اقتصاد چین در سالهای اخیر با چالشهایی چون رشد کندتر (۵.۲٪ در ۲۰۲۴ نسبت به میانگین بیش از ۷٪ دهه پیش)، بحران بازار مسکن و نارضایتیهای اجتماعی مواجه شده است. در چارچوب سازهانگاری، هویت چین بهعنوان قدرت توسعهگرا ممکن است رهبران را به این نتیجه برساند که ورود به بحرانهای امنیتی و پرهزینه منطقه با این هویت در تعارض است.
در نتیجه، چین بیشتر بر پروژههای اقتصادی تمرکز میکند و از نقشآفرینی مستقیم در تنشهای ژئوپلیتیک میکاهد. این مسیر باعث میشود منابع مالی و سیاسی بیشتری به توسعه داخلی اختصاص یابد.
با در نظر گرفتن مطالب فوق، شرایط پس از جنگ ۱۲ روزه و روندهای بینالمللی، محتملترین مسیر چین ترکیبی از سناریو اول و دوم است؛ یعنی همکاری گزینشی و مدیریت بحران با تقویت تدریجی قدرت بازدارندگی و رقابت آشکار با آمریکا؛ زیرا چین در وهله اول نیاز حیاتی به منابع و منافع خود در غرب آسیا دارد؛ به طوری که در سال ۲۰۲۴ بیش از ۴ میلیون بشکه در روز نفت از این منطقه وارد کرده است.
برای همین، ثبات منطقهای از نظر اقتصادی برای پکن اولویت دارد. در عین حال، افزایش فشارهای راهبردی آمریکا در زمینههای فناوری، تجارت و امنیت دریایی، چین را وادار میکند بخشی از حضور خود را به سمت رقابت آشکارتر سوق دهد تا از منافع و پروژههای کلانش در منطقه دفاع کند. رفتار پکن در سالهای اخیر هم نشان داده که معمولاً بین دیپلماسی فعال و حضور راهبردی تعادل ایجاد میکند؛ یعنی نه وارد رویارویی مستقیم با آمریکا میشود، و نه از عرصه رقابت قدرتها عقبنشینی کامل میکند. به همین دلیل، میتوان پیشبینی کرد که چین در غرب آسیای پسا جنگ ۱۲ روزه از یکسو به سرمایهگذاری اقتصادی و میانجیگری ادامه خواهد داد، و از سوی دیگر، حضور راهبردی خود را برای مقابله با نفوذ آمریکا به تدریج افزایش میدهد.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.