روس‌ها پشت ایران را خالی کردند؛ آیا چین نجات‌بخش است؟

نامه نیوز یکشنبه 22 تیر 1404 - 12:53
با وجود نزدیکی سیاسی تهران و پکن، چین از فروش تسلیحات راهبردی به ایران خودداری می‌کند. این احتیاط، تردید‌هایی را درباره نقش واقعی چین در تأمین امنیت دفاعی ایران ایجاد کرده است. آیا پکن شریک قابل اتکا است یا صرفاً بازیگری محتاط در معادلات منطقه؟
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

در میدان تیان‌آن‌من پکن در آستانه رژه بزرگ نظامی به مناسبت هشتادمین سالگرد پیروزی بر ژاپن، چیزی فراتر از یک رژه قدرت در حال وقوع است.پشت پرده پارچه‌های استتاری که تا سطح زمین کشیده شده‌اند، خودرو‌های زرهی ناشناخته‌ای با عنوان «خودرو بازرسی جاده» طوری پنهان شده که نه تنها تحلیل‌گران نظامی، بلکه حتی ماهواره‌ها هم نتوانند بدنه، ابعاد و طراحی واقعی این خودرو‌ها را شناسایی کنند. برخی تحلیل‌گران این تجهیزات را نسل جدید تانک‌ها یا پلتفرم‌های زرهی سنگین با ویژگی نیمه‌پنهانکار می‌دانند که فاقد برجک یا لوله قابل‌تشخیص هستند

برای بسیاری، این پنهان‌کاری صرفاً نمایشی از قدرت نیست؛ بلکه بازتاب سیاست چین در دنیای تسلیحات است: ترکیبی از قدرت، پنهان‌کاری تکنولوژیکی، و محاسبه‌گری دیپلماتیک. حال این پرسش مطرح است: آیا ایران که اخیراً از پشت‌گرمی روس‌ها ناامید شده، می‌تواند روی پکن حساب کند؟ 

رویای شرقی تهران و واقعیت‌های سرد ژئوپلیتیک

موضوع نوسازی نظامی ایران تحت سلطه گمانه‌زنی‌ها در مورد خرید‌های تسلیحاتی عمده از جمهوری خلق چین قرار گرفته است؛ به‌ویژه در پی «جنگ ۱۲ روزه» که آسیب‌پذیری‌های شبکه پدافند هوایی ایران آشکار شد.

پتانسیل معاملات تسلیحاتی تحول‌آفرین میان ایران و چین در شبکه‌ای پیچیده از منافع متعارض گرفتار شده است. در حالی که ایران نیاز استراتژیک روشنی دارد و چین از فناوری لازم برخوردار است، تحقق انتقال تسلیحات پیشرفته و در مقیاس بزرگ، به واسطه استراتژی کلان ریسک‌گریز چین، توازن دیپلماتیک ظریف آن در خاورمیانه و معضلات اقتصادی داخلی در خود ایران محدود شده است؛ بنابراین انتظار می‌رود همکاری‌ها به جای فروش آشکار و پارادایم‌شکن سامانه‌های تسلیحاتی کامل، در قالب انتقال فناوری‌های محتاطانه، تدریجی و با کاربرد دوگانه باشد.

گزارش زیر ابتدا به تحلیل بنیاد استراتژیک این مشارکت می‌پردازد. سپس، گزارش‌های خاص مربوط به سامانه‌های پدافند هوایی و جنگنده‌ها را واکاوی می‌کند. در نهایت، سازوکار‌های اقتصادی و پیام‌رسانی‌های سیاسی را بررسی کرده و با ارائه یک چشم‌انداز استراتژیک نهایی، به پایان می‌رسد.

بنیان استراتژیک؛ نگاه ایران به شرق

روابط ایران و چین مستحکم است، اما اساساً بر پایه یک مشارکت عمل‌گرایانه به انضمام منافع متقابل است نه یک اتحاد استراتژیک؛ امری که ذاتاً محدودیت‌های قابل توجهی بر دامنه همکاری‌های دفاعی میان دو طرف اعمال می‌کند.

تصویر اولیه در میان رسانه‌های عمدتا حامی دولت وقت در ایران این بود که قرارداد همکاری ۲۵ ساله با چین که در فروردین سال ۱۴۰۰ به امضا رسید، چارچوب رسمی و سطح بالایی برای همکاری‌های گسترده‌تر فراهم می‌کند و ایران را به بالاترین سطح روابط دیپلماتیک چین ارتقا می‌دهد. هرچند در آن زمان در رسانه‌های اجتماعی و بسیاری از تحلیلگران مستقل نه تنها از این قرارداد استقبال نکردند بلکه آن را با قرارداد ترکمنچای مقایسه کردند.

توافقنامه ۲۵ ساله، حوزه‌های همکاری سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی، از جمله تبادلات، تحقیقات و رزمایش‌های مشترک را در بر می‌گرفت. قرارداد میان محمد جواد ظریف وزیر امورخارجه دولت حسن روحانی و وانگ یی وزیرخارجه چین در فضای هراس آلود آن زمان ناشی از همه گیری بیماری کووید ۱۹ امضاء شد. امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه دولت رئیسی آغاز فاز اجرایی این قرارداد را از روز ۲۴ دی ماه ۱۴۰۰ و همزمان با سفر ابراهیم رئیسی به پکن اعلام کرد. 

دو طرف اعلام کردند که این مشارکت بر پایه تاریخ طولانی همکاری میان دو کشور کهن بنا شده که شامل فروش تسلیحات چینی به ایران و نقش چین به عنوان یک شریک کلیدی اقتصادی و دیپلماتیک برای دور زدن تحریم‌های غرب خواهد بود. 

هر دو کشور در به چالش کشیدن آنچه هژمونی ایالات متحده می‌دانند و ترویج یک نظم جهانی چندقطبی، منافع مشترکی دارند. این همسویی ایدئولوژیک، محرک قدرتمندی برای این توافق بود. در ایران نیز سیاست «نگاه به شرق» تحت رهبری آیت‌الله خامنه‌ای در سال‌های گذشته تثبیت و همواره توصیه شده بود و از این رو جمهوری اسلامی، چین را همواره شریکی قابل اعتماد در مقابل قدرت‌های غربی غیرقابل اطمینان می‌داند.

موازنه قدرت‌های بزرگ؛ محدودیت‌های ژئوپلیتیکی چین

گذشت زمان، اما نشان داد اجرای مفاد توافق، یا حداقل آن بخشی که نیاز‌های نظامی ایران را تامین می‌کند، با مانعی جدی رو‌به‌رو است. 

برای چین، حفظ توازن میان ایران و رقبای منطقه‌ای‌اش، مانند عربستان سعودی و امارات، حیاتی‌تر از دادن امتیاز بی‌حساب به تهران است. اقتصاد چین به‌قدری در هم‌تنیده با تجارت جهانی و به‌ویژه با ایالات متحده است که یک معامله پرخطر نظامی با ایران می‌تواند هزینه‌ای فراتر از منفعت داشته باشد.

پکن برای حفاظت از منافع گسترده اقتصادی خود، به‌ویژه امنیت انرژی و ابتکار «کمربند و راه» (BRI)، از جانبداری در مناقشات منطقه‌ای که عمدتا منافع ایران را تهدید کرده اجتناب می‌کند. 

علاوه بر این، تجربه نشان داده چین از کشیده شدن به یک درگیری منطقه‌ای با مشارکت ایران هراس دارد. از منظر طرف چینی، سیاست خارجی ایران این نگرانی‌ها را تقویت می‌کند و پکن را وامی‌دارد تا حمایت خود را تعدیل کند تا منافع حیاتی‌تر خود را به خطر نیندازد. 

همین رویکرد در واکنش دیپلماتیک چین (به جای نظامی) در جریان درگیری اخیر ایران و اسرائیل نیز مشهود بود.

ترومای ایرانی؛ ترس از وابستگی بیش از حد

ایران در عین حال که به دنبال حمایت چین است، ترسی ریشه‌دار از وابستگی بیش از حد به هر قدرت خارجی دارد که میراث تاریخ این کشور است. این امر یک پویایی «کش و واکش» ایجاد می‌کند که در آن ایران به دنبال فناوری و سرمایه‌گذاری چین است، اما همزمان از احتمال استثمار اقتصادی یا رها شدن در صورت تغییر اولویت‌های استراتژیک از سوی چین نیز نگران است.

از همین رو مشارکت جامع استراتژیک ۲۵ ساله، بیش از آنکه یک «کف» برای همکاری‌ها باشد، به عنوان یک «سقف» عمل می‌کند. این توافقنامه حداکثر پتانسیل روابط را تعریف می‌کند، در حالی که سطح واقعی همکاری‌ها توسط محاسبات استراتژیک و ریسک‌گریزانه چین در لحظه تعیین می‌شود. به بیانی دیگر می‌توان گفت این توافق، بیانیه‌ای از نیت است، نه یک تعهد الزام‌آور برای دفاع متقابل. 

این منطق از آنجا ناشی می‌شود که چین همزمان با امضای این توافق، روابط سطح بالا با رقبای ایران را حفظ کرده و اولویت اصلی‌اش اجتناب از درگیری با ایالات متحده حتی در زمان جنگ تعرفه‌ها است. بنابراین، چین نشان داده تنها تا جایی با ایران همکاری خواهد کرد که اساساً روابطش با کشور‌های حاشیه خلیج فارس یا آمریکا را تهدید نکند. 

از سوی دیگر، هر دو طرف از ابهام استراتژیک در روابط خود به عنوان یک ابزار سیاسی بهره‌برداری می‌کنند. برای ایران، تصور وجود یک حامی قدرتمند مانند چین، حتی بدون یک معاهده رسمی، درجه‌ای از بازدارندگی ایجاد می‌کند. برای چین، این ابهام اجازه می‌دهد تا با هزینه کم، در برابر ایالات متحده یک عامل موازنه‌گر داشته باشد و در منطقه نفوذ کسب کند، بدون آنکه تعهدات الزام‌آور و خطرات یک اتحاد رسمی را بپذیرد. 

نوسازی نیروی هوایی ایران؛ گمانه‌زنی در برابر واقعیت

گزارش رسانه‌ها حاکی از آن است که پس از «جنگ ۱۲ روزه» که در آن پدافند هوایی ایران آسیب دید، تهران برای دستیابی به سامانه پدافند هوایی دوربرد HQ-۹B از چین اقدام کرده است. 

سامانه HQ-۹B یک سامانه موشکی سطح‌به‌هوای مدرن و توانمند است که اغلب با سامانه‌های اس-۳۰۰ روسی و پاتریوت آمریکایی مقایسه می‌شود. ویژگی‌های کلیدی آن شامل رادار آرایه فازی فعال (AESA)، برد تا ۳۰۰ کیلومتر و قابلیت مقابله با هواپیماها، موشک‌های کروز و موشک‌های بالستیک تاکتیکی است

چین تا این لحظه هیچ قرارداد بزرگی را رسماً تأیید نکرده. حتی بیشتر، سفارت چین در تل‌آویو با صراحت گزارش فروش HQ-۹B را تکذیب کرده است. سیاست اعلامی چین این است که «هرگز به کشور‌های درگیر در جنگ سلاح صادر نمی‌کند». 

اما این همه ماجرا نیست. شواهد نشان می‌دهد که چین با وجود خودداری از معاملات آشکار، در انتقال قطعات حیاتی و فناوری‌های با کاربرد دوگانه به ایران فعال است؛ راهی کم‌هزینه، پنهان‌کارانه، اما مؤثر برای حفظ ایران به‌عنوان یک متحد غیررسمی در برابر غرب.

این رویکرد به چین اجازه می‌دهد تا به هدف استراتژیک خود یعنی تقویت توانایی‌های ایران (به عنوان یک عامل موازنه در برابر آمریکا) دست یابد و در عین حال، واکنش‌های دیپلماتیکی را که فروش سامانه‌های موشکی کامل برمی‌انگیخت، به حداقل برساند.

آیا این معامله‌ها واقعی هستند؟ کافی است به گزارش‌های اطلاعاتی آمریکا نگاهی بیندازید؛ تأمین پرکلرات برای موشک‌های بالستیک، قطعات پهپادی، و کمک‌های فنی در قالب پروژه‌های غیرنظامی که هدفی غیر از توانمندسازی صنعت دفاعی ایران ندارند.

ایران در جستجوی جنگنده‌های پیشرفته

گزارش‌های رسانه‌ای که اغلب به منابعی مانند «بریکس نیوز» یا منابع ناشناس استناد می‌کنند، ادعا می‌کنند ایران در حال نهایی کردن قراردادی برای خرید بیش از ۴۰ فروند جنگنده چندمنظوره J-۱۰C است. این قرارداد، در صورت تحقق، بزرگترین نوسازی ناوگان فرسوده جنگنده‌های ایران در دهه‌های اخیر خواهد بود. 

خرید جنگنده J-۱۰C یک جهش کوانتومی نسبت به موجودی فعلی ایران (شامل F-۱۴، F-۴ و MiG-۲۹) محسوب می‌شود. این جنگنده مجهز به رادار AESA، قابلیت درگیری فراتر از میدان دید بصری (BVR) با موشک PL-۱۵ (با برد بیش از ۲۰۰ کیلومتر) و سطح مقطع راداری (RCS) به مراتب کوچک‌تری است. 

در حالی که فروش این جنگنده به ایران تکذیب شده، وزارت دفاع چین بیانیه‌هایی با کلمات حساب‌شده منتشر کرده مبنی بر اینکه «مایل است دستاورد‌های توسعه تجهیزات خود را با کشور‌های دوست به اشتراک بگذارد»

این یک سیگنال عامدانه مبهم است که بدون تأیید معامله، در را برای چنین احتمالی باز نگه می‌دارد. 

جنگنده J-۳۵ جنگنده نسل پنجمی که بازی را تغییر می‌دهد؟ 

گمانه‌زنی‌های بلندپروازانه‌تر به علاقه بالقوه ایران به جنگنده J-۳۵، جنگنده رادارگریز نسل پنجم جدید چین، اشاره دارد که رقیب مستقیم F-۳۵ اسرائیل خواهد بود. 

جنگنده J-۳۵ دارای قابلیت پنهان‌کاری بسیار بالا (با سطح مقطع راداری قابل مقایسه با F-۳۵)، قابلیت سوپرکروز (پرواز با سرعت مافوق صوت بدون پس‌سوز) و سامانه‌های اویونیک و تسلیحات پیشرفته مانند موشک PL-۱۵ است. 

هواپیما‌هایی که می‌توانند توازن قوا را در منطقه به‌طور بنیادین تغییر دهند. اما واقعیت تلخ این است که چنین معامله‌هایی اغلب بیش از آنکه به آشیانه‌های هوایی ختم شوند، در میز‌های مذاکره دفن می‌شوند.

با این حال، تحقق چنین معامله‌ای نیز بسیار بعید به نظر می‌رسد. بررسی سوابق معاملات تسلیحاتی نشان می‌دهد چین هرگز فناوری رادارگریز سطح بالای خود را صادر نکرده است. از سوی دیگر هزینه، آموزش‌های پیچیده و زیرساخت‌های نگهداری مورد نیاز احتمالاً برای ایران طاقت‌فرسا است. علاوه بر این، چنین معامله‌ای یک خط قرمز بزرگ برای ایالات متحده و اسرائیل خواهد بود و سطحی از ریسک را به همراه می‌آورد که چین تمایلی به پذیرش آن ندارد.

چرا حتی خرید جنگنده‌های نسل پنجمی از سوی ایران به تنهایی کافی نیست؟ 

منابع رسانه‌ای و تحلیلگران نظامی چینی، تأکید می‌کنند که دستیابی به جنگنده‌ها به تنهایی برای ایران بی‌فایده است. برای مقابله با دشمن پیچیده‌ای مانند اسرائیل، ایران به آنچه این تحلیلگران «سامانه سامانه‌ها» نامیده‌اند نیاز دارد. 

این سامانه شامل توانمندساز‌های حیاتی مانند هواپیما‌های هشدار زودهنگام و کنترل هوابرد (آواکس) مانند KJ-۵۰۰، پلتفرم‌های اختصاصی جنگ الکترونیک (EW)، لینک‌های داده امن با پهنای باند بالا برای عملیات شبکه‌محور و دسترسی به اطلاعات ماهواره‌ای است. 

هزینه و پیچیدگی بسیار زیاد ایجاد این اکوسیستم کامل، با استراتژی تثبیت‌شده و مقرون‌به‌صرفه ایران در سرمایه‌گذاری روی قابلیت‌های نامتقارن مانند موشک‌های بالستیک و پهپاد‌ها در تضاد است. 

ایران از سرمایه‌گذاری عظیمی که برای یک نیروی هوایی متعارف مدرن لازم است، خودداری کرده و یا به دلیل تحریم‌های غرب از آن محروم بوده است؛ عاملی که به احتمال زیاد مذاکرات طولانی‌مدت و در عین حال بی‌نتیجه برای خرید جنگنده‌های روسی و چینی را توجیه می‌کند. 

نباید فراموش کرد که خرید جنگنده بدون تعهد کافی برای تامین قطعات و آموزش‌های لازم در بلند مدت چیزی شبیه دور ریختن پول فراوانی است که طرف ایرانی دست گشاده‌ای هم در پرداخت آن ندارد.

نفت در برابر اسلحه؛ سازوکار تهاتری ضد تحریم

در روز‌های گذشته برخی از رسانه‌ها ادعا کرده‌اند ایران از محموله‌های نفتی برای پرداخت هزینه تجهیزات نظامی چین استفاده می‌کند؛ یک سیستم تهاتر کلاسیک برای دور زدن تحریم‌های مالی آمریکا که ایران را از سیستم بانکی جهانی کنار گذاشته است. 

این سازوکار قابل قبول به نظر می‌رسد، زیرا چین در حال حاضر خریدار اصلی نفت تحریمی ایران است. زیرساخت‌ها و روابط لازم برای چنین تبادلاتی نیز از قبل وجود دارد. با این حال، گزارش‌های مربوط به معاملات خاص «نفت در برابر موشک» توسط چین رسماً رد شده است! 

سازوکار «نفت در برابر کالا» چیزی بیش از یک راهکار مالی است. این مکانیسم یک حلقه اقتصادی بسته ایجاد می‌کند که وابستگی ایران به چین را عمیق‌تر کرده و نقش چین را به عنوان شریک لاینفک ایران تثبیت می‌کند. این وابستگی ساختاری به پکن اهرم نفوذ قابل توجهی، هرچند بی‌سروصدا، بر تصمیمات استراتژیک تهران ایجاد می‌کند. کنترل چین بر منبع اصلی درآمد ایران، ابزاری قدرتمند برای تضمین این اصل مهم است که اقدامات ایران منافع چین را بیش از حد به خطر نیندازد.

فناوری‌های دوگانه و حمایت از صنایع بومی به جای فروش جنگنده

فراتر از سامانه‌های کامل، یک شکل پایدارتر و از نظر سیاسی کم‌خطرتر، انتقال فناوری‌ها و قطعات با کاربرد دوگانه برای مجتمع نظامی-صنعتی بومی ایران است. 

گزارش‌های اطلاعاتی و رسانه‌ای آمریکا چندی پیش خبر تأمین هزاران تن آمونیوم پرکلرات (AP)، (یک ماده حیاتی برای موشک‌های بالستیک با سوخت جامد) توسط شرکت‌های چینی برای ایران را منتشر کرده بودند. این اقدام به طور مستقیم توان بازدارندگی نامتقارن اصلی ایران را تقویت می‌کند. 

در گذشته هم ایالات متحده بار‌ها شرکت‌های چینی را به دلیل مشارکت در تهیه قطعات برای برنامه‌های پهپادی و موشکی بالستیک ایران تحریم کرده و همین امر به گزارش‌های مربوط به انتقال‌های پنهانی اعتبار می‌بخشد. 

مؤثرترین حمایت نظامی چین از ایران ممکن است نه جنگنده‌های پر سروصدای رسانه‌ای بلکه همین انتقال‌های پیش‌پاافتاده و پنهانی مواد خام و قطعات با کاربرد دوگانه باشد. 

دکترین استراتژیک ایران بر پایه توانمندی‌های موشکی و پهپادی بنا شده، نه برتری هوایی. دستیابی به چند جنگنده پیشرفته، گران است. دستیابی به هزاران تن پیشرانه موشک به ایران اجازه می‌دهد تا صد‌ها موشک بالستیک اضافی بسازد و مستقیماً نیروی بازدارنده و تهاجمی اصلی خود را تقویت کند. این نوع حمایت برای ایران ارزان‌تر، برای چین از نظر سیاسی کم‌خطرتر و دارای تأثیر مستقیم و فوری‌تری بر توازن نظامی منطقه در راستای استراتژی موجود ایران است.

آنچه مقدور است؛ یک خرید «مؤثر» برای ایران

«اثربخشی» به معنای دستیابی به برابری نظامی با ایالات متحده یا اسرائیل نیست؛ این هدفی غیرواقعی به نظر می‌رسد. در عوض، یک خرید «مؤثر» برای ایران، خریدی است که یک یا چند مورد از اهداف زیر را محقق سازد.

افزایش هزینه حمله: دستیابی به تعداد محدودی از سامانه‌های پیشرفته مانند HQ-۹B یا J-۱۰C، برنامه‌ریزی مأموریت دشمن را به طور قابل توجهی پیچیده کرده و تلفات بالقوه آنها را افزایش می‌دهد و در نتیجه بازدارندگی را تقویت می‌کند.

تقویت شبکه‌های پدافند هوایی: حتی به صورت جزئی، دشمنان را از دسترسی هوایی که ممکن است قبلاً از آن برخوردار بوده‌اند، محروم می‌کند.

تقویت نقاط قوت نامتقارن: مؤثرترین حمایت، حمایتی است که توانمندی‌های اثبات‌شده موشکی و پهپادی ایران را تقویت کند

تقویت توان بازدارندگی: صرف احتمال رسیدن این سامانه‌ها به ایران، عدم قطعیت استراتژیک ایجاد کرده و به خودی خود دارای اثر بازدارنده است.

سناریوی محتمل: انتقال‌های پنهان، نه فروش‌های پرزرق و برق

با کنار هم گذاشتن قطعات این پازل، تصویر نهایی روشن می‌شود: احتمال فروش مستقیم جنگنده نسل پنجمی J-۳۵ بسیار اندک است، و مذاکرات درباره J-۱۰C احتمالاً همچنان در سطح تاکتیکی و محدود باقی خواهد ماند.

اما همان انتقال‌های محتاطانه مواد خام، فناوری‌های دوگانه، قطعات موشکی و پهپادی – هرچند پر سروصدا نیستند – قدرت واقعی را شکل می‌دهند. این انتقال‌ها دقیقاً همان چیزی هستند که دکترین نظامی ایران نیاز دارد: تقویت بازدارندگی نامتقارن با هزینه و ریسک سیاسی پایین.

واقعیت همکاری‌های دفاعی ایران و چین مبتنی بر عمل‌گرایی است. چین به ارائه حمایت کافی برای حفظ ایران به عنوان یک شریک استراتژیک قابل اتکا و خاری در چشم ایالات متحده ادامه خواهد داد، اما از هرگونه اقدامی که اساساً منطقه را بی‌ثبات کند یا منافع اصلی خود را مستقیماً به چالش بکشد، به شدت خودداری خواهد کرد. 

چین قرار نیست ناجی نظامی ایران باشد، اما می‌تواند «تأمین‌کننده‌ای حیاتی» باقی بماند. برای ایران نیز تسلیحات چینی نه نوشدارویی برای چالش‌های دفاعی، بلکه ابزاری محدود، اما مهم برای تقویت بازدارندگی در چارچوب فشار‌ها و تهدید‌های جاری است.

منبع: رویداد 24

منبع خبر "نامه نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.