به گزارش رکنا، ناصر محمدخانی بدون هیچ شک و تردیدی یکی از برترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران و باشگاه پرسپولیس به شمار میرود. این مهاجم پرآوازه تابستان 1391 با ما مصاحبه دقیقی انجام داد. جالب است اکنون بار دیگر به نکات مهم این گفتگوی اختصاصی که در تاریخ 25 تیرماه همان سال منتشر شده بود، نگاهی بیندازیم:
ناصر محمدخانی معتقد است که تیم ملی ایران در جام ملتهای 1984 که در سنگاپور برگزار شد، یکی از بهترین تیمهای تاریخ فوتبال کشورمان بود، اما متاسفانه حوادثی رخ داد که مانع از قهرمانی تیم ملی شد.
وی به یکی از معروفترین مسابقات تاریخ دربی اشاره کرد و گفت: «در خرداد 1365، وقتی در محوطه جریمه استقلال تعادل من به هم خورد و سعید مراغهچیان مرتکب خطا شد، شاهرخ بیانی که به دلیل اختلاف با استقلال به پرسپولیس پیوسته بود، نزد من آمد و خواست پنالتی را بزند. من هم پذیرفتم و او ضربه را به گل تبدیل کرد. در آن بازی، مرحوم ناصر حجازی دروازهبان استقلال بود.» هرچند، محمدخانی تأکید کرد که خود او تمایل به زدن آن پنالتی داشت، اما درخواست شاهرخ را پذیرفته بود.
او با ذکر مثالی به بازیکنانی اشاره کرد که از یک تیم محبوب به تیم رقیب منتقل شدند و با فشار هواداران مواجه شدند. از جمله مهدی هاشمینسب که از پرسپولیس به استقلال رفت و نیکبخت واحدی که در شرایط مشابه قرار گرفت.
ناصر محمدخانی با یادآوری یکی از مهربانیهای بزرگ علی پروین گفت: «سال 62، پس از فوت پدرم، 15 هزار تومان بدهکار بودم که در آن زمان مبلغ زیادی محسوب میشد. روزی علی آقا به همراه یکی از دوستانش نزد من آمدند، 15 هزار تومان در جیبم گذاشتند و گفتند اگر باز هم نیاز داشتی، به ما بگو.»
این مهاجم اشاره کرد که بالاترین مبلغی که در دوران بازیگریاش از تیمهای ایرانی دریافت کرده، کمتر از یک میلیون تومان بوده است. محمدخانی همچنین اضافه کرد که اگر علی پروین در دوران فعلی بازی میکرد، قراردادهایی با مبالغی بیش از 10 میلیارد تومان میبست.
وی اعتراف کرد که دوست داشت حمید علیدوستی نیز به پرسپولیس بپیوندد و این بازیکن را در تیم خود ببیند.
محمدخانی در این مصاحبه یکی از تلخترین خاطرات زندگیاش یعنی قتل همسر خود را مطرح کرد و گفت: «هر بار که صحبت از این ماجرا میشود، پسرانم از من میخواهند دیگر به این موضوع نپردازم. ولی من مطمئنم که این کار، کار شهلا جاهد بود و این موضوع را بارها به قاضی پرونده هم اعلام کردهام. اما هیچوقت نفهمیدم چرا او دست به چنین کاری زد.»