همشهریآنلاین - پروانه بندپی: بیش از ۲۰ روز از اعلام آتشبس بین ایران و اسراییل میگذرد و مردم ظاهرا به کار و زندگیهای قبلی خود برگشتهاند اما واقعیت این است که جنگ ۱۲ روزه اثرات مختلف خود را از هر نظر بر زندگی و روان مردم بر جا گذاشته و آنها را عمیقا درگیر کرده است.
خیلیها بعد از جنگ میگویند که دیگر دل و دماغ کار کردن و درس خواندن ندارند، انرژی زندگی در خیلیها ته کشیده، بسیاری از کسب و کارهای کوچک خوابیدهاند، چکهای زیادی برگشت خورده، خیلی از افراد هنوز به پایتخت برنگشتهاند و تهران هنوز به شلوغی همیشگیاش برنگشته است.
از طرف دیگر، قطع روزانه برق، افت فشار آب که مردم را به تکاپوی نصب پمپ در ساختمانها انداخته، گرانی روزافزون کالاها و بیثباتی اقتصادی بر حجم تنشهای روانی افزودهاند. تنشی که به گفته بسیاری، دیگر از آستانه تحمل گذشته است.
در شبکههای اجتماعی، خیلی از کاربران با شوخی و جدی مینویسند که آیا حال ما دوباره خوب میشود؟ آیا اوضاع درست خواهد شد؟ آیا آتشبس پایدار خواهد بود؟ سؤالهایی که بازتاب بیقراری یک جامعه تحت فشار روانی است. اما آیا واقعا در چنین شرایطی میتوان به زندگی عادی ادامه داد و سلامت روان را حفظ کرد؟ آیا تامین سلامت روان بر عهده خود مردم است و هیچ نقشی برای مسئولان کشور تعریف نشده است؟
بیانگیزگی در جامعه موج میزند
دکتر سیما فردوسی، روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در گفتگو با همشهریآنلاین درباره دلایل بیانگیزگی و رخوت روانی مردم میگوید: بخشی از این وضعیت حاکم بر جامعه به تصمیمگیریهای کلان مربوط میشود و در اختیار مردم نیست. واقعیت این است که مردم نقشی در گرانیها ندارند یا مهار تورم و گرانیها در حیطه وظایف مردم نیست. متاسفانه هر روز هم شاهد افزایش قیمتها در اقلام مصرفی هستیم. شما هر نانوایی که میروید، نان را با یک قیمت متفاوت دستتان میدهند. خب مردم که وظیفه ندارند با این موضوع مقابله کنند. مسئولین باید بیایند پای کار و اجازه سوءاستفاده به اصناف را ندهند. اگر دولت قیمتی را اعلام میکند، باید نظارت دقیقی انجام شود تا همان قیمت به طور واقعی و یکسان اعمال شود.
این روانشناس میگوید: اگر وضعیت اقتصادی به همین منوال ادامه پیدا کند، پیامدهای اجتماعی و اخلاقی سنگینی در پی خواهد داشت. فقر و ناتوانی در تأمین معیشت میتواند منجر به افزایش فساد، سرقت و انواع رفتارهای غیراخلاقی شود. مردم برای ادامه زندگی ممکن است دست به کارهایی بزنند که در شرایط عادی هرگز به آنها فکر نمیکردند.
به گفته این روانشناس، بعد از جنگ ۱۲ روزه هم جامعه در شرایطی از «بیانگیزگی» و «ناامنی روانی» به سر میبرد. مردم هنوز به پایان قطعی جنگ اطمینان ندارند و دائم این احساس را دارند که ممکن است دوباره حملات از سر گرفته شود. این حالتِ «ابهام و نااطمینانی»، آسیبهای روانی متعددی در پی دارد. جامعه نیازمند دریافت پیامهای روشن و قابل اتکا درباره امنیت است تا بتواند به روال عادی زندگی برگردد.
وعدههای دور و دراز دردی دوا نمیکند
دکتر فردوسی تأکید میکند: در چنین شرایطی، حمایتهای دولت - چه مالی و چه روانی - باید پررنگتر شود. مردم باید احساس کنند تنها نیستند و توسط نهادهای رسمی حمایت میشوند. رسانهها مدام از همدلی و مهربانی مردم میگویند، اما این همدلی فقط از سوی مردم نباید باشد. نهادهای مسئول باید پایگاههای مشاوره و روانشناسی رایگان در نقاط مختلف شهرها ایجاد کنند تا مردم بتوانند برای دریافت کمک به این پایگاهها مراجعه کنند.
این روانشناس هشدار میدهد که در شرایطی که بحرانهای روانی مثل اضطراب و افسردگی رو به افزایش است، نبود خدمات حمایتی ممکن است منجر به رشد رفتارهای پرخطر مثل گرایش به مواد مخدر، خودآزاری یا حتی اقدام به خودکشی شود. داشتن پایگاههای خدمات روانشناسی رایگان نه تنها باعث تسکین افراد میشود، بلکه میتواند به بازسازی تدریجی امید در جامعه کمک کند.
فردوسی میگوید: مشکلات زیادی در کشور ما وجود دارد؛ از تورم و گرانی و نابسامانیهای روزمره مثل قطع مکرر برق و ... و همینها زندگی مردم را سختتر کرده است. در چنین شرایطی، وعدههای بلندمدت مسئولان، مردم را تسکین نمیدهد و آرام نمیکند. چیزی که الان مورد نیاز است، حمایتهای فوری است. نه وعدههایی در آینده نامعلوم.